سرمقاله نشریه پیام جبهه ملی ایران شماره ۲۱۸ مورخ ۲۵ بهمن۱۴۰۱
برای دریافت نشریه اینجا کلیک کنید
در کجای تاریخ ایستاده ایم؟
جمهوری اسلامی در روز ۲۲ بهمن ۱۴۰۱، چهل و چهارمین سالروز انقلاب بهمن ۵۷ را جشن گرفت. حکومت تمام توان لوجستیکی و رسانه ای و امکانات دولتی خود را به کار گرفت تا این جشن را هرچه با شکوه تر و گسترده تروانمود کرده و به نمایش بگذارد. اما با بهره گیری از همه امکانات خود نتوانست روی خورشید حقیقت نارضایتی عمیق مردم این سرزمین را بپوشاند. حقیقت آن است که اکثریت مطلق این مردم نه تنها از نتایج به بار آمده ازانقلاب ۲۲بهمن ۵۷ حمایتی ندارند بلکه از این نتایج بسیارفاصله گرفته و تا مغز استخوان از آن ها انزجار دارند. انقلاب قرار بود با عبور از استبداد و وابستگی رژیم سابق، آزادی و استقلال به ارمغان آورد و در سایه آزادی و استقلال، رفاه و سعادت برای این مردم فراهم کند. علاوه بر آزادی و استقلال، وعده تامین مسکن، آب و برق و اتوبوس مجانی داده می شد. اما متاسفانه هیچیک از این وعده ها عملی نگردید و به طاق نسیان کوبیده شد. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب، خشونت عریان و رفتارهای ضد حقوق بشری وتشبث به استبداد مطلق آغاز گردید و وابستگی به قدرت های بیگانه به اشکال مختلف آشکار شد. نه تنها آزادی های سیاسی بیش از پیش از بین رفت بلکه آزادی های اولیه اجتماعی مانند حق انتخاب پوشش برای بانوان هم برچیده شد. امروز مردم ایران علاوه بر نداشتن آزادی و استقلال، گرفتار تورم و گرانی وصف ناشدنی، بحران محیط زیستی و تنگنای معیشتی، فقر و بیکاری و تمام نا هنجاری های اجتماعی ناشی از آن ها هستند. افزون بر این ها فساد سرسام آور مالی در صاحبان قدرت را شاهد می باشند. فرار مغزها و نخبگان از کشور یعنی از دست رفتن ارزشمند ترین سرمایه های ملی و صدمات جبران ناپذیر به توسعه و پیشرفت و ساختن آینده ایران، از اسفبار ترین رویدادهایی است که روزانه تکرار می شود. ملت ایران عدم رضایت خود را از این اوضاع درخیزش های مکرر که آخرین آن ها ازحدود پنج ماه قبل شروع شده، با پرداختن هزینه های سنگین و دادن هزاران کشته ومجروح و اعدامی و هزاران زندانی نشان داده است. نارضایتی شدید مردم نتیجه عملکرد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قدرتمداران برخاسته از انقلاب در این مدت ۴۴ سال می باشد. امروز دیگر ایرانیان وارد یک دوره رنسانس شده اند. موازین فکری، عقیدتی، سیاسی و حقوق بشری که پایه اش اعلامیه جهانی حقوق بشر است، به شدت مورد نظرملت ایران قرار گرفته، که شعار زن زندگی آزادی مصداق بارز آن است. اتحاد و آگاهی بی مانند تاریخی میان مردم سراسر کشور ازشهر تا روستاهای دوردست ازخاور تا باختر ازشمال تا جنوب، هماهنگی وپیوستگی آرمانی بر اساس خواستن آزادی و جدایی دین به عنوان باور خصوصی از حکومت، ومجاز نبودن آن درسپهر عمومی و قوانین اجتماعی به یک خواسته همگانی تبدیل شده است.
حق انتخاب مسئول حکومتی با رأی آزاد ملت برای یک دوره معین با یکبار اجازه برای کاندیداتوری دوباره درانتخابات ریاست جمهوری یا نخست وزیری، یک اعتقاد عمومی برای همه ایرانیان شده است. بازگشت به گذشته حرکتی قهقرایی و ارتجاعی است. باید به آینده نگریست و پنجره را بر روی قرن بیست ویکم گشود.
فکرتشکیل یک کنگره ملی موقت از نمایندگان مردم، ازهمه گروه ها واستان ها وسازمان های صنفی، علمی، فرهنگی، صنعتی، جوانان وزنان وحزب های دارای شناسنامه سیاسی یک پیشنهاد سازنده و ارزشمند است به گونهای که نظم آینده کشور توسط آن کنگره ملی با آغازی دموکراتیک ترسیم گردد. و انتخابات مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی زیر نظارت آن کنگره ملی صورت پذیرد. احزاب و جوامع مدنی ستون های بنای دموکراسی هستند. سازمان های حزبی و جوامع مدنی باید تشکیل و تقویت شوند تا بتوانیم از سرمایه های ملی و دستاورد های تلاش ها و فداکاری های ده ها ساله هموطنانمان هشیارانه مراقبت کنیم و به یک مردم سالاری پایدار دسترسی پیدا نماییم. امید که مانند دفعات قبلی دوباره گرگ ها و فرصت طلب ها دوراز چشم ملت؛ خودی وغیر خودی راه نیندازند و بساط دیکتاتوری و فساد و وابستگی به قدرت های بیگانه، پهن نکنند. نظارت همگانی ازروز نخست نیاز است که اجازه ندهیم به بهانه هیچ مصلحتی آزادی ملت محدود شود. بالاترین مصلحت آزادی و حقوق ملت است. اکنون این باور ملی همه ایران رافراگرفته است. بین دیدگاه ها وخواسته های نسل حاضر و افکار ایدئولوژیک هیات حاکمه شکافی عمیق وجود دارد. این یک تفاوت فرهنگی بزرگ است که براساس تلاش ملت بزرگ ایران ازانقلاب مشروطیت و پیش از آن برای آزادی و استقلال و در حال حاضربه علت اگاهی از جهان به برکت رسانه ها و ارتباطات گسترده و آشنایی با دنیای مدرن پدیدآمده است.
این مخالفت بی جا با طرز تفکرحکومت نیست. دشمنی نیست. لجاجت نیست. دوگونه تفکر ناهمساز ازدرک زندگی؛ حقوق بشر؛ حق آزاد زیستن؛ حق انتخاب آزاد و گزینش حکومت تابع مردم و ملت است. این دو گونه اندیشه قابل جمع نیستند. باید ملت متمدن و کهنسال ایران بتواند سرنوشت و دیدگاه خود را برای آینده اش انتخاب نماید. این یک چرخش تاریخی ایران است. ایران درحال گذر از یک گردنه حساس تاریخ است.
به صلاح حاکمیت است که به این معرفت تاریخی آگاه شود وآنرا درک کند. حرکت تاریخ و رنسانس آگاهی با کشتن و اعدام کردن قابل جلوگیری نیست. این گونه اقدامات خشونت برمی انگیزد، ویرانی و انتقام جوئی ایجاد می کند. هزینه هارا بالا می برد وبه زیان همه است.
——————————
آخرین دیدگاهها