بار دیگر انتشار مطلبی برعلیه مهندس کورش زعیم , نایب رییس اول شورای مرکزی جبهه ملی ایران , در سایت ملیون با مدیریت شخصی به نام “مهمنش” ,موجب شد تا آتش نفاق در بین هواداران جبهه ملی ایران همچنان روشن بماند و این شخص به همراه برادران قایم مقام به آتش افروزی های خود ادامه دهند.
دکتر محمد علی مهرآسا از یاران دکترمدنی که خود شاهد افترا و تهمت ها ی فراوانی به دریادار مدنی ,سرباز فداکار ایران از سوی برادران قایم مقام بود نیز وارد این ماجرای تاسف بار شد و با درج مقاله ای در همان سایت معروف نفاق افکن به اصطلاح ملیون بر علیه مهندس زعیم جایگاه خود به عنوان یک پیشکسوت فرا جناحی را به زیر سوال برد .
این مقاله دکتر مهرآسا با واکنش همموندان جبهه ملی ایران در داخل و خارج از کشور مواجه شده که آن نیز تاسف انگیز است چرا که پروژه نفاق آقای مهمنش کماکان در جریان است و اتهاماتی به اعضای جبهه ملی در داخل کشور وارد شده که خوشآیند نیست و سایت خبری جبهه ملی ایران تمایلی بدرج اینگونه مقالات و نامه ها ندارد ولى با نام بردن از مهمنش و برادران قایم مقام به عنوان عاملان پراکندگی فعالان ملی در خارج و به تازگی در داخل و با تاسف فراوان تمامی این نامه ها را درج میکند, بر خلاف سایت به اصطلاح ملیون که هیچگاه مطالب در پاسخ به تهمت و افتراهای خود را منتشر نمیکند.
خبرگزاری جبهه ملی ایران
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~+
جناب دكتر مهرآسا، من آگاهانه از مهندس كورش زعيم پشتيبانى مى كنم ـ كاووس ارجمند
دوشنبه 11 آوریل 2016 | لینک کوتاه شده :
http://www.jebhemelli.info/?p=5499
در نوشتار پيشين خودم در مورد هموند آزادى خواه و دموكرات جناب مهندس كورش زعيم كه بى رحمانه مورد تاخت و تاز( یاران) شما قرار گرفته بود و ايشان را ” بعنوان درد سرى براى جبهه ملى ايران مورد نكوهش قرار داده بوديد ” در پاسخ به شما نوشتم كه ما مهندس كورش زعيم را هيچ درد سرى براى جبهه ملى ايران نمى دانيم و به عكس ما ايشان را سربازى فداكار براى جبهه ملى ايران به حساب مى آوريم كه همواره در ميدان مبارزه آماده و حرفهاى خود را كه دل مشغولى تمام آزادى خواهان ايران است را با صداى بلند فرياد مى زند .
جناب دكتر مهر آسا رسانه هاى جهانى مانند صداى آمريكا ، بى بى سى ، دويچه وله ، راديو دولتى فرانسه و ديگر رسانه ها بى دليل درب خانه كسى را نمى كوبند و نظر خواهى از آنها نمى كنند پيش از آنكه ندانند كه شخص مصاحبه شونده از دانش و تجربه كافى در زمينه مورد بحث برخوردار است.
شايد در سخنان كورش زعيم راستى هائى نهفته است و ايشان از سياست هاى پشت پرده نظام با شهامت پرده بر مى دارد كه خبرنگاران كنجكاو بدنبال آن هستند ولى ديگران بهر دليلى مايل به دل به دريا زدن نيستند و سياست صبر و انتظار را پيشه كرده اند و كورش زعيم بخاطر گذشتن از همين خط قرمز ها بارها به وزارت اطلاعات و بيدادگاه هاى حكومت اسلامى فراخوانده شده است و مورد تهديد نيز قرار گرفته است و شما در پاسخ نامه خودتان به من او را ” بت عيار خوانده ايد كه هر روز به رنگى در مى آيد “!!! و به همين نيز بسنده نمى كنيد و مى نويسيد هر روز مهندس زعيم “شعبه اى و دستك و دنبكى ” ( كه تنبك درست است )،براى جبهه ملى مى سازد!! . جناب دكتر مهر آسا اگر منظور شما اين است كه كورش زعيم ” تنبك و دستك ” براى جبهه ملى فراهم مى كند مى خواهم بصورت جدى اين پرسش را با شما در ميان بگذارم كه آيا بهره بردارى از اينگونه واژه ها و نسبت دادن چنين كارهائى به يك هموند شايسته يك دموكرات ملى و مصدقى چون شماست ؟؟ منظور شما اين است كه ايشان بنگاه شادمانى دارد و تنبك و دستك هم ابزار كار اوست ؟؟
اين تصويرى كه شما از مهندس كورش زعيم بدست مى دهيد مرا بياد ” مجله چلنگر ” يكى از نشريه هاى بى مقدار حزب توده در دوره ملى شدن نفت مى اندازد كه يك كاريكاتور انداخته بود كه چند نفرى در جبهه ملى مطرب بودند و دكتر مصدق هم يك تنبك دستش بود و لباس رقاصاصه ها را پوشيده بود و با نواى اركست و رقص عربى ملت را مشغول مى كردند و همه اين نمايش با سرپرستى پير استعمار انگلستان بود يعنى كه دكتر مصدق عامل استعمار انگليس است و با عوام فريبى در تلاش است كه مردم را سرگرم كند.
. دكتر مصدق در مجلس شانزدهم از سوى جمال امامى خوئى نماينده دربارى و سرتيپ آزموده دادستان دادگاه نظامى بارها بعنوان ” پير مرد دروغگو ، عوام فريب و شارلاتان مورد حمله قرار مى گرفت ” ولى گاهى كسى شنيده و يا خوانده است كه دكتر مصدق به جمال امامى و يا سرتيپ آزموده پاسخى زشت و در خور آنها داده باشد ؟
آيا ما كه خودرا ملى و مصدقى مى ناميم بايد از اينگونه واژه هاى بى ارزش و تحقير آميز در نامه هاى خود بهره بگيريم و آنهم در مورد يك هموند جبهه ملى كه به نوشته شما حداقل از ٢٠ سال پيش سابقه هموندى در جبهه ملى ايران را دارد و آقاى اديب برومند سابقه بسيار بسيار بيشتر؟
آقاى دكتر مهر آسا سابقه سياسى هميشه تعيين كننده نيست ، چيزى كه تعيين كننده است ، منش ، جهان بينى و خرد است كه بايد در يك سياست مدار بويژه ملى وجود داشته باشد ، بيشتر سياستمداران در دوران كهولت خود اشتباه هاى جبران ناپذير كرده اند ، ” لنين ، استالين ، مائو ، فرانكو ، قوام السلطنه ، آيت اله خمينى و حتى شاه با آنكه زياد هم سالخورده نبود ولى بيمار بود” چون تمام اين سياستمداران در دوران كهولت از بيمارى هاى گوناگون و خطرناك رنج مى بردند و سكان دار سياست يك كشور نيز بودند ، چون از قديم گفته اند ” عقل سالم در بدن سالم ” . آيا شما از نامه هاى جمال درودى هموند گرامى در جبهه ملى ايران به آقاى اديب برومند با خبر هستيد كه بارها ايشان در نامه هايش خواستار سپردن سكان جبهه ملى به جوانتر ها شده اند و جناب اديب برومند نيز هيچ ترتيب أثرى نداده اند ؟ و نمى دانم شما مى دانيد و يا خير كه چند تنى از ما بهتران ( اصطلاحى كه دكتر مصدق در سال ١٣٣٩ خورشيدى بكار گرفت ) در جبهه ملى ايران خانه كرده اند كه با وزارت اطلاعات همكارى هاى نزديكى هم دارند ؟ !! و هر گاه كه جبهه ملى ايران مى خواهد دست به يك خانه تكانى بزند اينها مانع هستند و مى خواهند جبهه ملى يادگار دكتر مصدق تنها يك شير بى يال و اشكم و دم باشد كه با يك تشر سر جايش بنشيند و آن كارى را بكند كه جبهه ملى ايران به رهبرى دكتر سنجابى با آن موافقت نامه سه ماده اى شرم آور و در دوران انقلاب انجام داد يعنى دكتر سنجابى دو زانو در برابر ولايت فقيه نشست و ملى گراى آزادى خواه و دموكرات دكتر بختيار را از جبهه ملى اخراج كرد و خودرا تسليم مهندس بازرگان و دكتر يزدى نمود كه به گفته خود بازرگان تكليف شرعى أز آيت اله خمينى داشت كه دولت موقت جمهورى اسلامى را با همكارى جبهه ملى تشكيل دهد و نتيجه آن كار اشتباه و غير ملى به فراموشى سپرده شدن خواسته هاى آزادى خواهان در دوران انقلاب مشروط ” استقلال ، آزادى و عدالت اجتماعی ” و تسليم شدن در برابر حكومت فقها بود و هم اكنون نيز بزرگترين چالش در برابر آزادى خواهان همين ولايت فقيه است و ملت بزرگ ايران در همين طاس لغزنده ٣۷ سال گرفتار آمده است .
و سعدى مى فرمايد :
چو در طاس لغزنده افتاد مور
رهاننده را چاره بايد نه زور
جناب دكتر مهر آسا نوع نامه نگارى شما همچنين مرا به ياد نامه نگارى ها و حرفهاى دكتر مظفر بقائى مى اندازد ، در زمانى كه ايشان با حمايت كاشانى در مجلس شوراى ملى با تنى چند خود را پنهان كرده بود و همواره دكتر مصدق آن بزرگمرد را رگبار دشنام هاى زهر آگين خود مى كرد ، من بر آن نيستم كه مهندس كورش زعيم را با دكتر مصدق برابر كنم ولى تا همين جا كه ايشان به دشنام هاى سياسى شما پاسخ نمى دهد نشان از آن دارد كه از پيشواى خويش دكتر مصدق آموخته است ” كه ” با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا “
جناب دكتر مهر آسا از شما سپاسگزارى مى كنم كه نامه من را ويراستارى فرموده ايد و ظن را كه من ضن نوشته بودم و بى ترديد به ” اشتباه ” به من گوشزد كرده ايد ولى چرا آنقدر تلاش كرديد تا ثابت كنيد كه اشتباه از سر بى سوادى من در ادب پارسى بوده است و نه چيز ديگر؟؟ !! ، به شما خاطر نشان كنم كه اشتباه در نوشتن واژه ها مى تواند براى هر كسى پيش بيايد و من نيز در اين موارد تنها نيستم. آقاى فرج سركوهى هموند كانون نويسندگان و مدير هفته نامه آدينه كه سالها است از انتشار باز مانده است ، كتابى نوشته اند بنام ” ياس و داس ” كه اشتباه واژه اى و جمله نويسى در آن كم نيست و خود نيز به آن اعتراف كرده است ولى اين اشتباه ها چيزى از قلم گزنده و تند او در آن كتاب نسبت به ساختار حكومت اسلامى نكاسته است و نكاتى را كه فرج سر كوهى در آن كتاب افشا كرده بود آنقدر مهم و جذاب بود كه كسى به واژه هاى اشتباه توجه نمى كرد و به نكات مهم توجه مى كرد و به گفته مولانا در شعر موسى و شبان
ما برون را ننگريم و قال را
ما درون را بنگريم و حال را
و همچنين در نامه خود نوشته ايد كه ده سال پيش و در زمان زنده ياد دكتر مدنى من ” كاووس ارجمند ” با نامه اى كه نوشته ام از جبهه ملى استعفا داده ام و پرسيده ايد حالا چرا خودم را هموند جبهه ملى ايران مى دانم و نا آگاهانه از مهندس كورش زعيم دفاع مى كنم !!! .
جناب دكتر مهر آسا بايد بگويم كه من كاملآ آگاهانه از مهندس كورش زعيم پشتيبانى مى كنم و خود را نيز هموند جبهه ملى مى دانم و به خاطر مبارك بياورم كه ما در ” جبهه ملى برون مرز ” كه از هموندان جبهه ملى اروپا و آمريكا تشكيل شده بود براى همسو كردن تمام ياران ملى گرا ابتدا در سال ١٩٩٩ در شيكاگو ديدارى داشتيم و در سال ٢٠٠٢ نيز در شهر لوس آنجلس گرد هم آمديم كه زنده ياد دكتر مدنى و شما و بيژن مهر هم شركت داشتيد و خود با چشمان خود ديديد كه كار به كجا انجاميد كه من با چشم گريان و با التماس از آقايان و چند تن بانوئى كه شركت داشتند خواهش كردم كه براى همكارى به نتيجه برسيم ولى حريف نشدم ، من به اروپا بازگشتم و در سال ٢٠٠٣ ميلادى در شهر گاتنبورگ نشستى برقرار كردم و دوستان ما آقايان قائم مقام ، اقتدارى ، فرزين بستجانى ، راسخ افشار و چند تن از جمله آقاى محمود جعفرى و داريوش مجلسى و حسن بهگر از اروپا نيز دعوت شدند ولى باز اتحاد و همسوئى پيش نيامد و جناب مدنى بمن تلفن كردند و گفتند به گاتنبورگ نخواهند آمد و نشستى در استكهلم بر گزار كردند و پس از آن ما دوستان ملى گرا و مصدقى كه همسو بوديم در هلند جبهه ملى ایران- اروپا را بنيان نهاديم و هنوز هم در كنار هم هستيم و اين سازمان امسال دوازده ساله شده است ، مى خواستم به عرض شما برسانم هيچكس نمى تواند مرا از هموندى جبهه ملى بازنشسته كند تا زمانى كه خودم نخواهم .
در سال ١٣٣٩ خورشيدى كه شاخه كانون سوسياليستها در شيراز پايه گذارى شد ” در زمان فريدون توللى ( شاعر ) و ( يكى از منشعبين از حزب توده همراه با خليل ملكى ) من بوسيله يكى از بستگان نزديك كه جانشين فريدون توللى شده بود به نيروى سوم و كانون سوسياليستها در شهر شيراز وارد شدم و هفده يا هجده سال هم بيشتر نداشتم و پس من آقاى فرج سر كوهى وارد شدند و من از آن سال تا هم اكنون مصدقى و ملى باقى مانده ام . من هيچگاه هموند جبهه ملى زنده ياد مدنى نبودم كه استعفا داده باشم ، قرار بود همكارى داشته باشيم كه نشد و من در ديدار ى كه با دكتر مدنى در گاتنبورگ سوئد داشتم از ايشان در منزل آقاى اسماعيلى گله كردم كه به چه علت در برابر شما و در خانه زنده ياد اسماعيلى بايد مآمور سفارت جمهورى اسلامى نشسته باشد و مرتب از آقاى سفير جمهورى اسلامى حرف بزند و تمجيد كند ، منظورم ( آقاى قشقاوى ) يكى از مسئولين رده بالاى كنونى در حكومت اسلامى است و من با پرخاش به مآمور سفارت كه هنوز نيز اين شغل را دار است گفتم شما با اجازه چه كسى اين تعريف و تمجيد ها را از عوامل حكومت اسلامى در برابر دكتر مدنى مى كنيد ؟؟!! . آن شخص پس از اعتراض من خاموش شد و اندكى بعد جلسه را ترك كرد ، دكتر مدنى از انتقاد من خشنود نشدند و قدرى هم دلخور شدند و من به ايشان گفتم كسانى كه شما در شهر گاتنبورگ با آنها دوستى و هم نشينى داريد انسانهاى خوش نامى نيستند ولى شما خود تصميم مى گيريد.
و در زمانى نيز كه دكتر مدنى بخاطر بيمارى سرطان چشم از جهان فرو بستند و ما را تنها گذاشتند ، من به مراسم ايشان در خانه زنده ياد اسماعيلى رفتم و دوباره ديدم مراسم كامل مذهبى است و گوش تا گوش كسانى نشسته اند كه همه از روزه خوانها و دراويش هستند و قرآن نيز با آواى بلند از بلند گو پخش مى شود ، به آقاى اسماعيلى گفتم جناب اين مراسم در خور يك رهبر ملى نيست ، در بزرگداشت يك رهبر ملى بايد ابتدا سرود ملى نو اخته شود و همراه با پرچم شير و خورشيد مراسم آغاز شود و با موسيقى همراه باشد و از فرهيختگان جامعه ايرانى در اين شهر بايد دعوت شده باشد و نه روزه خوانان و دراويش و با اعتراض جلسه را ترك كردم .
بهر روى جناب دكتر مهر آسا پاسخ نامه شما مرا قانع نكرد و بيشتر مصمم شدم تا از مهندس كورش زعيم پشتيبانى كنم چون راه و روش و مبارزه ايشان را مى پسندم و در ساختار جبهه ملى كنونى آقايان امير انتظام ، دكتر هرميداس باوند ، كورش زعيم و جمال درودى را در لباس دكتر مصدق ، دكتر شايگان ، دكتر فاطمى و دكتر شاپور بختيار مى بينم و ارزيابى مى كنم و اين را گذشت زمان نشان خواهد داد .
كاووس ارجمند شهروند افتخارى شهر حماسه ها كوبانى.
گاتنبورگ سوئد.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
Post navigation→ مطالب قبلیمطالب ﺑﻌﺪﻯ ←
ازآنجاییکه دست نشاندگان باند«از ما بهتران» جبهه ملی ایران (بقول دکتر مصدق) در خارج از کشور، هنوزهم، دانسته و یا ندانسته، حاضر نیستند از تخریب یکی از شخصیتهای برجسته جناح مبارز جبهه ملی درون دست بردارند، جبهه ملی ایران- اروپا خود را مجبور می بیند که تمام نوشته های منتشره در اینباره را در اختیار عموم قرار دهد:
دوشنبه 11 آوریل 2016 | لینک کوتاه شده :
http://www.jebhemelli.info/?p=5494
فتح اله نجاتی
هموند جبهه ملی ایران ( داخل کشور )
اخیرا سایت ملی و ارزشمند ” ملیون ایران” در یک اقدام غیرمنطقی آقای مهندس کورش زعیم ، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ، را با لحن و نظر منفی خطاب قرار داد و به تبع آن جناب آقای کاووس ارجمند در مقام پاسخ و دفاع از مهندس زعیم نظرات شخصی خود را منتشر نمودند. متاسفانه جنابعالی هم که در قالب لبیک به بیانیه سایت ملیون و پاسخ دهی به آقای ارجمند پا به میدان گذاشتید که با لحن غیرمودبانه و از موضع نخوت و غرور که زیبنده یک مبارز ملی و مصدقی نیست توام بود و شوربختانه بلحاظ محتوایی حرف قابل تاملی در متن پاسختان نهفته نبود غیر از آنکه مجددا” به قدمت طولانی هموندی جناب استاد ادیب و کم بودن زمان هموندی مهندس زعیم و جوانان حامی ایسان پرداخته بودید که اساسا” استدلال ارزشمندی برای تحلیل عملکرد افراد بحساب نمی آید و این حقیر نیز به آن نمی پردازم.
مدت زمان زیادی است که سایت با ارزش ” ملیون ایران ” و تنی چند از نیروهای ملی خارج کشور در عین حال که اخبار مربوط به مهندس زعیم را بایکوت خبری نموده اند و در برابر همه اعمال و رفتار و سخنان ایشان موضع انتقادی میگیرند و در مقابل، در برابر رفتارهای نه چندان زیبنده آقای ادیب برومند بعنوان رهبر یک سازمان بزرگ سیاسی ( جبهه ملی ایران ) که متاسفانه بدلیل کهولت سنی یا دلایل دیگر از اتخاذ تصمیمات مهم و قاطع و همچنین قوه تمییز و تشخیص صرفه و صلاح تشکیلات جبهه ملی عاجز مانده و بدتر از همه در مقام اصلاح کارهایش احتمالا تحت تاثیر برخی افراد پیرامونش ، با 180 درجه تغییر محتوای سخنانش از مواضع اعلام شده اش در رسانه ها عدول میکند ، مهر سکوت بر لب میزنند.
این رفتارها از نظر اینجانب نه تنها سازنده نیست که کاملا” نقش مخرب داشته و ازرفتار بی طرفی و صادقانه این نیروهای سیاسی می کاهد و در ازهان عمومی رفتارهای جناحی و مزبوحانه مقامات جمهوری اسلامی را که برای نفی طرف مقابل خود از هیچ سخن و عمل غیر اخلاقی نمی گذرند ، تداعی میکند. جناب آقای دکتر اگر خاطرتان باشد جنابعالی در مقاله انتقادی نظرتان را در خصوص تشیع نوشته بودید که در بدترین حالت میتوانست از سوی حاکمیت فعلی در قدرت مورد انتقاد های تند قرار بگیرد ، اما همانطور که شاهد بودیم در کمال ناباوری این رهبر جبهه ملی ایران بود که شما را آماج بدترین انتقادها قرار داد و بدنبالش خط جبهه ملی را از خط امثال شماها مبرا دانست. که مورد سرافکندگی هموندان و حامیان خود در میان ارباب سیاست و جرائد گردید. سئوال اینجاست که شما اگر دغدغه اصلاح امور دارید چرا آن زمان در کمال رعایت احترام آقای ادیب دست به قلم نبردید؟ مگر نه آنستکه برای اصلاح مشکلات فرهنگی و اعتقادی عموم مردم شایسته است نخست در میان خود و نیروهای هم مسلک خود یک گفتگوی انتقادی راه بیندازیم ؟ اگر ما معتقد به دموکراسی هستیم چرا به عزل و نصبهای خودسرانه و حاکی از حب و بغض فردی در درون جبهه ملی کنونی انتقاد نمیکنیم؟ انتقاد از یک سیستم غیر دموکرات لازم هست اما برای اصلاح عملی و پیشاهنگی امور که قدرت تاثیرگذاری در میان عامه مردم را نیز داشته باشد به هیچ عنوان کافی نیست! و می بایست همینکه اصول دموکراسی در اردوگاه خودی مورد خدشه قرار گرفت واکنش نشان داد و در برابرش ایستاد. همان کاری که شادروان بختیار و تا حدی شادروان صدیقی در بحبوحه انقلاب 57 در برابر اعمال خلاف دستاوردهای انقلاب مشروطه که از طرف مرحوم سنجابی و اکثریت هموندان وقت جبهه ملی سر زده بود ایستادگی نمودند و ذره ای از اصول سیاسی مشروطه که خود جبهه ملی افتخار نمایندگی اش را بدوش می کشید کوتاه نیامدند.
در برهه کنونی که همه ما نیازمند رسیدن به یک آلترناتیو ملی و دموکرات هستیم و افسوس می خوریم که چرا همندان قدیمی جبهه ملی در خارج کشور قادر نشده اند حتی با خودشان بر سر یک میز نشسته و به تفاهم برسند ، صحبت از طرد و درد سر خواندن یکی از لایق ترین و فعالترین نیروهای ملی درون کشور کار پسندیده و شجاعانه ای نیست ! به عوض اینکه از فضای آزاد خارج کشور برد کارهای نیروهای درون کشور را مضاعف کنیم چرا باید از انعکاس لااقل فعالیتهای شرافتمندانه و حق طلبانه امثال آثای زعیم طفره برویم!. تخم این کینه و عداوت و تفرقه را هر که در میان ما کاشته خانه اش ویران باد.
در پایان ضمن دعوت از همه فعالین سیاسی اپوزیسیون دموکرات و سکولار خارج کشور برای همبستگی و اتحاد حول یک تشکیلات منسجم نمادین ( مثل جبهه ملی ) بعوض تشکیل ده ها گروه کوچک بنام همبستگی ! برای همه این عزیزان در اقصی نقاط عالم آرزوی پیروزی و موفقیت دارم.
هموند جبهه ملی ایران ( داخل کشور )
فتح اله نجاتی
……………………………………………………………………………..
پاسخی به نامه آقای کاووس ارجمند :
دکتر محمد علی مهرآسا
آوریل 2, 2016
پاسخی به نامه آقای کاووس ارجمند که زیر عنوان:
«پاسخ به شما که کوروش زعیم را دردسرِ جبهه ملی می خوانید و ما بعکس» که خطاب به جبهه ملی خارج کشور اظهار لطف فرموده اند!
جناب آقای کاووس ارجمند به عرض مبارک می رساند:
نخست اینکه– ما معنا و مفهوم «ما بعکس» را نفهمیدیم که منظورتان این است که شما آقای زعیم را قرص ضد سردرد می دانید و دست و نَفَس و دماغش شفابخش و روح پرور است و دردسر را برطرف می کند، و یا بعکس: جبهه ملی را دردسری برای آقای زعیم تصور فرموده اید؟
دوم اینکه– به تاریخچه جبهه ملی اشاره فرموده و نوشته اید که از همان ابتدا هموندان به همدیگر از پشت خنجر می زدند، که از راستی به دور نیست و در آن واقعیّت نهفته است و کسانی مانند بقائی و حسین مکی پس از ملی شدن نفت، پست نخست وزیری را شایسته خویش می دیدند و با زنده یاد دکتر مصدق علناً به عناد و مخالفت پرداختند و بخشی از پیروزی روز 28 مرداد 1332 را رقم زدند. که اجرشان را از ملت گرفتند. حکومت فقیهان دکتر بقائی مریض را مدتها زندانی کرد و سپس با خواری او را از زندان اوین بیرون انداخت و مردم رهگذر تن نیم جانش را به خانه اش رساندند و چند روز بعد مرد؛ و بی هیچ احترام و مشایعتی دفن در خاک شد. حسین مکی نیز روزی که درمسجد فخرالدولة برای مرگ زنده یاد «الله یار صالح» مجلس ترحیم تشکیل شده بود به مسجد آمد و هیچ کس او را تحویل نگرفت. به طرف شادروان مهندس بازرگان رفت و بازرگان نیز جواب سلامش را نداد. و آقای حسین مکی در مقابل به بازرگان گفت:« آقای مهندس ما می خواستیم فرد پرستی نکنیم…» و شادروان بازرگان پاسخی نیکو به صدی بلند به او داد و گفت:« آقا خود پرستی فرمودید…» و مکی خجلت زده رفت و در گوشه ای از مسجد نشست.
سوم اینکه:«هرکسی از ظن خود شد یار من درست است؛ و نه از ضن خود…» که در شعر آورده اید. در ضمن در روی بِرد حرف «ض و ظ» پهلوی هم نیستند که اشتباه تایپی تصور شود.
چهارم– شعر بعدی تان را هم پسندیدیم و آقای زعیم را در زمره همان تشبیه جنابعالی و با شناخت و زعم شما قبول داریم درنتیجه به درد سروری و رئیس شورای جبهه ملی نمی خورد.
پنج – هممیهن گرامی شما سالها پیش که هنوز دکتر مدنی زنده بود به صورت رسمی و کتبی از عضویّت در جبهه ملی استعفا دادید و خود را کنار کشیدید. پس چگونه دو باره خود را هموند می دانید و از فردی خودپرست و عاشق مقام و منصب و نام، که سابقه چندانی در جبهه ملی ایران ندارد، چنین دفاعی نا آگاهانه می کنید؟ آقای زعیم مدت عضویّتش درجبهه ملی به بیست سال هم نمی رسد و آن جوانانی که مورد اشاره شمایند نیز هر کدام وابسته به حزب و گروهی هستند و هموندیشان در جبهه ملی چندین سال بیشتر نیست. آقای ادیب برومند به طور تقریب از ابتدای تشکیل جبهه ملی هموند جبهه بوده و با بزرگان جبهه ملی ایران در زمانهای گوناگون همنشینی داشته و عکسها شاهد مدعایند.
شش– ممکن است شما که این گونه وکیل مدافع آقای زعیم شده اید به ما بفرمائید جناب آقای زعیم خواسته اصلی وریشه ای اش چیست و برای چه هدف و منظوری می جنگد و چرا هر روز این بت عیار به رنگی درمی آید؟ و برای جبهه ملی شعبه ای و دنبک و دستکی می سازد؟
هفت– راجع به شادروان دکتر بختیار نیز خدمتتان عرض کنم من چند سال پیش در نوشتاری این موضوع را نوشتم و اکنون تکرار می کنم که در آن موقعیّت که سیلاب انقلاب همه جا را فراگفته بود و جای هیچ امیدی نبود– چون شاه تصمیم جدی به ترک وطن گرفته بود – قبول مسئولیّت از سوی ملیون هرکس که بود – یک خودکشی سیاسی محسوب می شد. چرا آقای دکتر صدیقی با خروج شاه مخالفت کرد و قبای زعامت را نپوشید؟ چون می دانست ارتش شاهنشاهی است و تابع فرمانده کل. اگر فرمانده نباشد ارتش از هم می پاشد و حامی نخست وزیر بدون شاه نخواهد بود. و چنین هم بود و شد و ارتش پشت بختیار را خالی کرد.
هشت – آقای ارجمند گرامی، اگر شما در پایان نوشتارت با آن شعر خاقانی مارا جغد خطاب نمی کردید؛ همچنان که آقای زعیم را نیز به چیزی از این بدتر تشبیه فرموده اید، مطمئن باشید ما هیچ پاسخی به شما نمی دادیم. زیرا ما در اعلامیه های صادره از سوی جبهه ملی ایران درتهران، در میان اسامی امضا کننده، نام آقای کوروش زعیم را نمی بینیم و معلوم می شود او را به دلیل تند روی و گذاشتن بدعتهای گوناگون در ساختار جبهه ملی ایران، از این تشکیلات حذف کرده اند.
جناب آقای کاووس ارجمند گرامی، نوشتار شما طولانی است ولی بیشتر فرمودهایتان را ما همه می دانیم و ذکر مصیبت فرموده اید و نیازی به پاسخ نیست. زیرا عیان را بیان نشاید.
همه احزاب همه دنیا جناحبندی دارند…