يادي از مرحوم امیر حسین آريان پور جامعه شناس نامي
JMINews:استاد امیر حسین آریانپوز دایی زنده یاد مهرداد مشایخی و برادر دریادار امیرهوشنگ آریانپور از افسران ملی میباشند .
دکتر قاسم صافي
در سال 1346 كه براي تحصيل به دانشگاه تهران ورود پيدا کردم توفيق يافتم چند واحد درسي را با استاداني بگذرانم كه به دانش و آزادگي و پاكي اشتهار داشتند. بيشتر استادانم مثل دكتر پرويز ناتل خانلري، دكتر لطفعلي صورتگر، دكتر محمد جعفر محجوب، دكتر عبدالحسين زرين كوب، دكتر ماهيار نوايي و شاخصترين و محبوبترين و مورد توجهترين آنان زنده ياد جلال آل احمد که حق تربيت به گردن من دارند و بهرة علمي و رفتاري از آنان گرفتم يكي پس از ديگري دعوت يگانة بيهمتا را لبيك گفتند و آخرين آنان دكتر اميرحسين آريانپور بود كه چندسال پيش روي به نقاب خاك كشيد و تا وقتي كه ملازم خانه و كاشانه نشده بود و حركت و كار از او سلب نگرديده بود در بخش مطالعات نسخ خطي و منابع ايران شناسي كتابخانة مركزي دانشگاه و در مجالس يادبود بزرگان دانش و هنر توفيق ديدار و گفتار با او حاصل ميشد. و آخرين بار او را در كاشانهاش كه به عيادت وي رفته بودم و از بيماري پارکينسون رنج ميبرد ديدار كردم و فرصتي بود كه از سرانجامِ مطالعات و تحقيقات و گذران زندگي او مدتي قبل از درگذشتش پرسش كنم، اينكه از تجارب او چگونه ميشود براي آموزش و پرورش ايران ايده گرفت و در جامعة ايران به چه مسايلي بايد بيشتر توجه كرد؟ و او پاسخ داد:
«هر محصل امروز كه الزاماً روشنفكر فرداست و بايد به همراه و در ميان مردم، جامعه را به پيش برد، اگر ازقدرت تفكر منطقي و بيداري اجتماع و شور انقلابي بيبهره باشد، از عهدة رسالت بزرگ خود برنخواهد آمد. پيوسته بايد كوشيد كه مروج روشهاي تفكر علمي و بينش تاريخي بود و به جاي طلب مال و مقام و ساير مصالح فردي، ارزشهاي والاي اجتماعي را كه محورش مردم دوستي و طغيانطلبي است با زبان و عمل خود ترويج كرد. من روش «هماموزي» را پيشنهاد ميدهم كه در اين روش، دانشجويان فرصت مييابند تا حد امكان به احراز ديد علمي و بينش تاريخي برانگيخته شوند و سپس به مطالعه و مخصوصاً تحقيق فردي كشانيده شوند و معلم و استادش چه در مدرسه و چه در خارج مدرسه، درمطالعه و تحقيق آنها سهيم شود. بدين ترتيب بدون حضور و غياب كردن و جزوه گرفتن و امتحان كردن و نمره دادن، ميتوان بسياري از دانشجويان را صرفاً در جريان همپژوهي و همانديشي و همكاري، به راه علم و خدمت مردمي انداخت. من به بركت اين شيوه، از هزاران دانشجو درس گرفته و همواره مهر و صفا ديدم.»
دكتر آريان پور و جلال آل احمد نويسندة مبارز و شجاع آن دوران، استاداني بودند كه به لحاظ بيان نيرومند، موجز، موشكاف، طنزآميز، صريح و خودماني، و شخصيت جاذب و سالمي كه دارا بودند تاثيرات شگرف و شديد و دامنهداري بر نسل روزگار خود داشتند و مشتاقان زيادي براي استفاده از کلاس درس يا محافل گفتمان ايشان ميشتافتند و بهرهها ميگرفتند. شخصيت گيرا و بيان نيرومند آن دو بزرگوار در جهت سير مطالعة دانشجويان و ايجاد انگيزة شوق و ذوق مطالعه و پژوهش و بيباكي در آنان بسيار نقش آفرين بود و موجب تكوين شخصيت و مباني عقلي مخاطبان و معاشران آنها ميشد. مرحوم آريانپور از شدت شهرتي که بين دانشجويان و دانشگاهيان يافته بود مقدر ميشود که رئيس وقت دانشگاه تهران دکتر جهانشاه صالح در آن زمان و در حضور استاد فروزانفر با هيجان اظهار و خطاب کند «ببينيد همشهري دلاور من اميرحسين آريانپور چگونه قلب دانشگاه ما را غارت کرده است و همين نفوذ است که ورزشکاران (سال 1347) جام قهرماني خود را به قهرمان سابق وزنهبرداري کشور يعني دکتر آريان پور تقديم کردند».
آريان پور، اصالت داشت. در او رگ فتوت بود و از معاضدت و راهنمايي او، دانشمند و فرهيخته بهره برده است. محبتها و گفت و گوهاي صميمانة او بر علاقهمندي من به او تا آخرين دم حياتش ادامه داشت و مشرب افتادگي و آزادگي او همواره مرا به او پيوند ميداد.
ويژگيها، رهنمودها و هدايتگريهاي وي در اشاعة علم و غايت دانشاندوزي كه عمدة آمال او بود (تربيت انسانها: انگيختن فرد ياگروه براي دستيابي بر آگاهيها و مهارتهاي معين ـ و براي تغيير عادت يا به طور كلي شخصيت خود ـ به نحوي كه اين دو فعاليت در جريان عمل بر يكديگر تاثيرگذار باشند)، بارز و ستودني بود.
آريان پور استاد تواناي دانش جامعه شناسي، تاريخ تمدن و علوم رفتاري و از نظريه پردازان و پيشگامان و فيلسوفان اين رشته بود و از نادر استاداني بود كه در طول نيم قرن حيات علمي خود در كمال فروتني، تمام وقت و حتي گاه حقوق ماهيانة خود را در آموزش، و پرورش ذهن دانشپژوهان گذاشت و در مسير اعتلاي علم و در راه استقلال و آزادي و فضيلت، سرافرازانه گام نهاد. چندين موقعيت تدريس در دانشگاههاي اروپايي و آمريکايي و ترغيب بسياري از متفکران برجستة غربي را پيش و پس از انقلاب رد کرد و عمر گرانمايهاش را در راه خدمت به فرهنگ و مردم ايران به پايان رسانيد.
استاد آريان پور، نويسنده و مترجم برجسته و از احياگران انديشة اجتماعي بود و در جهاد عليه استبداد، بيعدالتي، انحرافات آموزشي، وابستگي و ارتجاع از كوشندگان راستين به شمار ميرفت. عقل راهگشا، موشکاف و منتقد داشت و در گفتار و نوشتار، عصارة تجربيات نسل خود را با معيارهاي عقل بازگو ميكرد. حقي را جايگزين باطلي و علمي را جايگزين جهلي ننمود. از زمرة آخرين برگزيدگان نسل گذشتهاي بود كه در حدود امكانات تاريخي خود به عشق خدمت به ميهن و اصلاح ساختار اجتماعي و فرهنگي آن با كوشش آگاهانه و ايماني استوار و همياني انباشته از دانش و تجربه و خرد به بيدارگري ميپرداخت. اعتقاد داشت که در تشخيص خوب و بد و آنچه بر احوال زندگي ما حکم ميکند بايد معيارهاي عقل، ميزان سنجش قرار گيرد. لذا از اين زاويه در كلاس درس، طرح انديشه ميكرد و هدايت و سازندگي ايجاد مينمود. ضمن آنکه بسيار مودبانه، قوي و با جرأت سخن ميگفت و از روحية جسارت و ورزشكاري، برخوردار بود. حسن سلوكي ممتاز داشت و تأثير عظيمي روي جوانان و روشنفكران و مبارزان سياسي ميگذاشت.
اين دانشمند بزرگوار بر عقيدة خود و در هدفش (بهسازي جامعه) صادق و استوار بود و عقيدهاش را پنهان نميكرد و زمينهاي نميتوانست او را در راه تشخيص علمي كه داشت متزلزل كند. پايبندي به عقيدهاش، به زعم خود او، پشتوانة عقلي و منطقي داشت. به علت وسعت اطلاعاتي كه در همه زمينهها داشت روي موضوع خاصي تمركز پيدا نميكرد بلكه اطلاعات وسيع و پراكندهاي به دانشجو ميداد و دانشجو را وادار به تفكر ميكرد و به واسطه روحية آزادگي كه داشت به دانشجو اجازه ميداد كه در مخالفت او هرچه ميخواهد بگويد. البته مستدل و منطقي. به همين لحاظ يکي از همکاران روحاني بلندپاية او ضمن انتقادهايي كه به وي داشت اظهار ميكرد كاش همه مثل دكتر آريانپور باشند كه بر سر عقيدة خود استوار و پابرجاست و نظرهايش را پوشيده و پنهان نميكند. دل آدم از دست كساني خون است كه ادعاي مسلماني ميكنند اما از هيچ كاري روي گردان نيستند.
بياعتنايي به زخارف دنيا، تعهد به انجام كارهاي علمي دقيق و استوار، باريكانديشي و سختكوشي و دقت نظر، مهرباني و فروتني، بذل بي دريغ و صميمانه دانش خود به شاگردان و دانشوران و مساعدت مالي به دانشجويان نيازمند، جلوههاي اندكي از فضائل علمي و انساني آن استاد فرزانه بود. كار عظيمي كه او با شكيبايي و دقت درارائة كتاب به يادماندني زمينة جامعه شناسي، و تدوين دايرهالمعارف فلسفه انجام داد، ميتواند الگويي روشن براي دوستداران علم و ادب باشد.
آريانپور در طول دوران تدريس و حيات علمي خود به ويژه در شناخت و تبيين انديشههاي جامعهشناسان عصر كلاسيك از جمله اگوست كنت، ماركس وبر، اميل دوركيم، جورج هربرت ميد، اسپنسر و تالكوت..، تلاشهاي درخوري كرد. وي در زمينة پيدايش جامعه شناسي و فرايند شناخت در جامعهشناسي، تحقيقات و مكتوبات با ارزشي از خود بر جاي گذاشت. او از اولين مؤلفان و مترجمان آثار جامعهشناسي ايران بود كه با نوشتههاي خود براي اولين بار، نگرههاي علمي جامعهشناسي را به شيوههاي آكادميك و جهاني به علاقهمندان شناساند.
اثر مهم آريانپور كه تا سالها ذهن دانشجويان را بر اساس دستگاه جامعهشناختي، فعال كرد جامعهشناسي هنر نام دارد. آثار و تاليفات ديگر وي عبارتند از: درآستانة رستاخيز، فرويديسم و عرفان، متدلوژي تحقيق و مأخذشناسي، زمينة جامعه شناسي (اقتباس و ترجمه) كه بعدها، نقدهاي آن همراه پاسخهاي آريانپور به صورت ضميمهاي در بيش از پنجاه صفحه همراه با چاپ ششم كه ويرايش تازة اين كتاب بود منتشر شد. از ترجمهها: دشمن مردم، ترجمه و مقابلة تاريخ تمدن ويل دورانت، (جلدهاي چين و ژاپن و تمدن اژهايي و تكامل يونان)، آموزشگاههاي فردا، ترجمه و نگارش سير فلسفه در ايران اثر علامه محمد اقبال، ترجمه و مقايسة حماسة ايلياد و اديسه اثر هومر و حماسة انهايد اثر و برژيل با شاهنامه به سفارش و راهنمايي استاد سعيد نفيسي، مقايسة قصههاي متعلق به ايسوپوس (ازوپ) يوناني و قصههاي منسوب به لقمان به سفارش استاد فروزانفر و دهها مقاله در نشريات مختلف.zam7
بیاعتنایی به زخارف دنیا، تعهد به انجام کارهای علمی دقیق و استوار، باریکاندیشی و سختکوشی و دقت نظر، مهربانی و فروتنی، بذل بی دریغ و صمیمانه دانش خود به شاگردان و دانشوران و مساعدت مالی به دانشجویان نیازمند، جلوههای اندکی از فضائل علمی و انسانی آن استاد فرزانه بود. کار عظیمی که او با شکیبایی و دقت درارائة کتاب به یادماندنی زمینة جامعه شناسی، و تدوین دایرهالمعارف فلسفه انجام داد، میتواند الگویی روشن برای دوستداران علم و ادب باشد.
آریان پور در طول دوران تدریس و حیات علمی خود به ویژه در شناخت و تبیین اندیشههای جامعهشناسان عصر کلاسیک از جمله اگوست کنت، مارکس وبر، امیل دورکیم، جورج هربرت مید، اسپنسر و تالکوت..، تلاشهای درخوری کرد. وی در زمینة پیدایش جامعه شناسی و فرایند شناخت در جامعهشناسی، تحقیقات و مکتوبات با ارزشی از خود بر جای گذاشت. او از اولین مؤلفان و مترجمان آثار جامعهشناسی ایران بود که با نوشتههای خود برای اولین بار، نگرههای علمی جامعهشناسی را به شیوههای آکادمیک و جهانی به علاقهمندان شناساند.
اثر مهم آریان پور که تا سالها ذهن دانشجویان را بر اساس دستگاه جامعهشناختی، فعال کرد جامعهشناسی هنر نام دارد. آثار و تالیفات دیگر وی عبارتند از: درآستانة رستاخیز، فرویدیسم و عرفان، متدلوژی تحقیق و مأخذشناسی، زمینة جامعه شناسی (اقتباس و ترجمه) که بعدها، نقدهای آن همراه پاسخهای آریان پور به صورت ضمیمهای در بیش از پنجاه صفحه همراه با چاپ ششم که ویرایش تازة این کتاب بود منتشر شد. از ترجمهها: دشمن مردم، ترجمه و مقابلة تاریخ تمدن ویل دورانت، (جلدهای چین و ژاپن و تمدن اژهایی و تکامل یونان)، آموزشگاههای فردا، ترجمه و نگارش سیر فلسفه در ایران اثر علامه محمد اقبال، ترجمه و مقایسة حماسة ایلیاد و ادیسه اثر هومر و حماسة انهاید اثر و برژیل با شاهنامه به سفارش و راهنمایی استاد سعید نفیسی، مقایسة قصههای متعلق به ایسوپوس (ازوپ) یونانی و قصههای منسوب به لقمان به سفارش استاد فروزانفر و دهها مقاله در نشریات مختلف.
آریان پور در دهة ۱۳۲۰ در رشتههای دانشگاهی علوم اجتماعی، علوم سیاسی، فلسفه، علوم تربیتی، ادبیات انگلیسی و ادبیات فارسی به تحصیل دکتری پرداخت و علاوه بر تحصیل در دانشگاههای ایران، از دانشگاههای بیروت و برینستون آمریکا دکترا گرفت. به زبانهای آلمانی، فرانسه و انگلیسی تسلط کامل داشت و با زبانهای لاتین، عربی و ایران باستان آشنا بود. از همین رو، صدها معادل فارسی برای واژههای بیگانه ارائه داد که بسیاری از آنها مورد استفاده قرار گرفته است. کار بزرگ وی دراین زمینه که حاصل پنجاه سال تحقیق او و مشتمل بر حدود سیصد هزار فیش و یادداشت است فرهنگ تفصیلی چهار زبانة انگلیسی، آلمانی، فرانسه و فارسی در حیطة علوم انسانی است که به طور عمده، واژههای فلسفه، هنری، علمی، جامعه شناسی و علوم اجتماعی را در بر میگیرد. این کار درآستانة تنظیم برای چاپ در انتظار مانده است.
آریان پور، در اسفند ۱۳۰۳ متولد شد. در سال ۱۳۲۸ به استخدام دانشگاه تهران درآمد. سالهایی از خدمتش با مشکلاتی مواجه شد. در سال ۱۳۲۹ از دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران، ۱۳۳۵ از مؤسسة علوم اداری دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ از دانشسرای عالی، ۱۳۴۴ از سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی دانشکدة ادبیات دانشگاه ملی، ۱۳۴۷ از مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به لحاظ انتقادهایی که چند دهة متمادی با نظام مستبد عصر خود داشت، اخراج شد. بعدها به پشتوانة دانشمندان برجستة عصر، به کلاس بازگردانده شد. در سال ۱۳۵۹ بیموقع بازنشسته شد و از آن زمان، خلوتگزینی اختیار کرد و من نتیجة این بازنشستگیهای پیش از موعد و با روشهای ناروایی و ناگهانی که در سالهای اخیر هم استمرار داشته در مقالاتی با عنوان سرمایة انسانی در دانشگاهها (روزنامة اطلاعات، ۲۸ فروردین ۱۳۹۱ر و نقش دانشگاهها در کتابسازی و تکلفات اداری (ویژهنامة گزارش میراث، تیرماه ۱۳۹۱) به تفصیل شرح دادهام)
آن زنده یاد از قهرمانان وزنهبرداری ایران در دهة ۱۳۲۰ بود و به کوهنوردی و پیادهروی علاقه داشت. در کار تدریس اغلب با دشواریها و مضایقی روبرو بود و تریبونهای زیادی در اختیارش نبود و در رادیو و تلویزیون نیز هیچگاه حضور نیافت و اگر مقالهای قدیمی از او در نشریهای تجدید چاپ میشد چون ورق زر میبردند. چنانکه من در مجلة دانشکده نشریة مرکزی دانشگاه که تجدید حیاتی بود از نام مجلة معتبر ملکالشعرا بهار، مقالهای از وی به طبع رساندم و از آن استقبال فراوانــی شد (۱۳۵۴).
باری آریان پور چهرة بهواقع دانشگاهی بود و با تأسف او را جا به جا میکردند که در دسترس نباشد. اگرچه گاه در کنفِ حمایت و علاقة استادانی بزرگ مثل بدیعالزمان فروزانفر که به مراتب فضل وی آشنایی داشتند قرار میگرفت و به مؤسسات آنان منتقل میشد.
آریان پور از استادان خود که هریک از استوانههای دانش و فضیلت و علم و تربیت بودند مثل استاد بدیعالزمان فروزانفر، دکتر صادق کیا، دکتر محمد باقر هوشیار، استاد پورداود، استاد جلالالدین همایی، دکتر غلامحسین صدیقی، به نیکی یاد میکرد و از افراد مورد علاقة خاص آنان بود. به آنان احترام زائدالوصفی میگذاشت و هم محبت میکرد و نیازهای آنان را برآورده مینمود. در برابرشان و در غیابشان نهایت خضوع و ادب را رعایت میکرد. او معاشران و همنشینانی نیکو خصال داشت و با آنان جلسات علمی تشکیل میداد. همچون دکتر محسن هشترودی، شیخ حسینعلی راشد، ضیاءالدین قهاری، سید عبدا… انوار، دکتر سید احمد فردید، سید جلالالدین آشتیانی، علی اکبر شهبازی، غلامرضا شهری، محمد نخشب، دکتر عبدالله شیبانی و…؛ به چهرههایی نظیر استاد محمود شهابی، سیدمحمود مشکوة، بدیعالزمان فروزانفر، دکتر مهدی محقق، سید محمد باقر سبزواری، آقای امام شوشتری، محمدتقی مدرس و چهرههای دیگر… در منزل استاد فروزانفر و جز آن درس انگلیسی میداد.
در دوران تحصیل و در ایام اشتغال، گروهی از استادان منتقد که برخی از آنها مسئولیتی نیز داشتند به حکم شرافت خود از وی حمایت میکردند. مثل دکتر علی اکبر سیاسی، استاد سعید نفیسی، استاد بدیعالزمان فروزانفر، استاد احمد ترجانی زاده، دکتر محسن ضیایی، دکتر جواد بیرجندی، مهندس حسن شیبانی، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، دکتر جواد مشکور، دکتر عباس اکرامی، استاد محمد وفایی، دکتر عبدا… شیبانی، دکتر محسن هشترودی و نیز جلال آلاحمد که از تدریس در مؤسسات آموزشی ممنوع بود. در این میان، مرحوم فروزانفر تا واپسین حیات خویش (اردیبهشت ۱۳۴۹) از حامیان سرسخت آریان پور بود و او را فرزند خطاب میکرد و از مخاطرات و گرفتاریهای سیاسی و فشارهای پلیسی میرهانید. این مشرب آزادگی که آریان پور از اولیای سلف خود آموخته بود و گوهر ذاتی او نیز چنین بود موجب شد که مرا از گرفتاری سرپیچی از همکاری به چاپ کتابی تبلیغی در سال ۱۳۵۵ برهاند. معاضدت مشفقاتی چون دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی و دکتر شاهرخ امیر ارجمند نیز ـ یادشان گرامی باد ـ سرنوشت ساز بود.
باری، درک محضر آریان پور بسیار مغتنم بود و کلاسهای شورانگیز درس او، جاذب دانشجویان و زمینة آزادسازی روح از قفس تن بود. به دانشجویان و مخاطبان گفتارش، روحیة امید و نیروی پایداری و مقاومت و گسترش دانش و فرهیختگی اندیشه میبخشید و میدان گستردهای در مسائل جهان میگشود. توصیههای ازدواج در دورة دانشجویی، و یادگیری زبان خارجی در دورة دانش آموزی در کوتاهترین زمان ممکن با هدف احاطه بر زبان فلسفی و علمی و هنری داشت. درِ خانهاش به روی جوانان و دانشجویان باز بود. و حتی در دوران کسالت نیز پیوسته از دوستان و دوستداران خود با مهربانی و آمیخته به تبسم همیشگی، پذیرایی میکرد. کتابهایی که میخواستند بیدریغ به آنها میداد. نوشتههای اغلب کم مایة آنها را میخواند و بر سر تصحیح و اصلاح آنها وقت میگذاشت. در سلام کردن سبقت میجست و هرگاه دانشجویانِ خود را میدید بلادرنگ سلام میکرد. فروتنیش همة طبقات را تحت تأثیر قرار میداد. سخن احمد شاملو است که در عیادت آریان پور از او در معّیت آقای ثقفیان فرموده که فروتنی و افتادگی آریان پور، انسان را به زانو درمیآورد. سرودة آریان پور است:
نه شکوفهای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم
متحیرم که دهقان به چه کار کشت ما را
و هم از اوست:
سیر ما، سازندة تاریــــخ ماست
سیر تاریخی کجا از ما جداست
پس اگر با شوق و آگاهی رویم
راه تاریخی خود کوته کـــنیم
باری، آریان پور اطلاعات کافی و وافی از فلسفه غرب و نویسندگان غربی داشت و با اطلاعات وسیع و عمیق از فرهنگ و ادب ایرانی و تمدن و فلسفه غربی و حسن بیان و سخنوری و محبت و لطف به نسل جوان و همچنین سالها تدریس فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی، علوم تربیتی، تاریخ تمدن و زبانهای خارجی، توانسته بود شماری از دانشجویان و پژوهشگران کشور را در دهههای سی و چهل و پنجاه به خود متوجه سازد و دانش طلبانی در رشتههای مختلف و از دانشگاههای متعدد به کلاس درس او حضور یابند. در کلاس ضمن ارایة اصول تفکر و تحقیق، دانشجویان را با تعیین تکلیفی به پژوهش برمیانگیخت و انتظار داشت که نتایج پژوهش خود را در کلاس مورد نقادی قرار دهند و در جریان پژوهش با او مشورت کنند. تسلط او به زبان خارجه به حدی پیشرفته بود که به روایت آقای دکتر محقق، استاد فروزانفر در ترجمه و استفاده از کتابهای نیکلسن و آربری که ترجمة فارسی نداشت برای شرح مثنوی و دیوان شمس و فیه ما فیه و سایر تألیفات و سخنرانیها استفاده میبُرد.
با این توصیف، چنانکه دهر را رسم و ره دیرین است، و به قول پروین: هر که باشی و ز هر جا برسی ـ آخرین منزل هستی این است، سرانجام این اصلاح گرای فرهنگ و سیاست و مرد پهنه فرهنگ و آزادگی و از تبار بزرگان علم و اخلاق پس از تحمل رنجهای ناشی از گرفتاری ثمرات حیاتش، سحرگاه روز دوشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۰ در سن هفتادو هفت سالگی خاموش شد و پیکر او در جوار رحمت پروردگار مأوا گرفت. از خداوند بزرگ، آمرزش و شادی و آرامش روحش را مسئلت مینمایم. یاد و خاطرة پرمهرش گرامی باد.
دریغ که ما همواره باید سرمایهها و نعمتهای ارجمند خویش را هنگامی بشناسیم که از دست دادهایم و این است که ادب ما ادب حسرت شده است. قدر آریان پور دانسته نشد و عقلمان نرسید که از دانش سرشار او در عرصههای مختلف استفاده کنیم. نباید گذاشت استادان محترم در انزوا و انفراد بمانند و هیچکس و هیچ مقامی حق ندارد خود را مالکالرقاب دستگاهی تلقی کند که به ملت متعلق است و انگار مثل تمایل به خوردن آب و غذایی، افراد را از حقوق فردی و اجتماعیشان محروم سازد در حالی که خود از مراتب تحصیل، تجربه و تقوا و رقابت لازم در مقامی که بدان انتصاب شده برخوردار نیست. باید آنها را شناخت و شناساند که انسانهای بزرگی هستند و باید بزرگتر هم بشوند. آریان پور را باید کشف میکردند. آنگونه که بود.
یاران پس از تو، باز به راه تو میروند
شرمنده آنکه راه بر این کاروان گرفت
خاطره ای آموزنده
از قدیم گفتهاند داشتن هزار دوست کم و یک دشمن زیاد است. در حکایتی نقل که میشود یافتم که یک دوست چنانچه قویدل و درستگو باشد هزار دوست را برابر است. در طلیعة وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷، سحرگاهی به قصد دیدار والدین عازم گلپایگان شدم.
در مسیر با برادرم احمد صافی که در تعلیم و تربیت صاحبنظر و از مجربان آموزش و پرورش است به زیارت حضرت معصومه سلامالله علیها و دیدار بستگان اهتمام کردیم و زمینهای فراهم شد از آیتالله العظمی آقای حاج سید محمدرضا موسوی گلپایگانی دیدار کنیم. پس از دقایقی که در منزل ایشان پذیرایی شدیم فردی میانسال و شادان خلوت ما را شکست. عرض ادب کرد و ابتدای ورودی محفل نشست و بیوقفه و پرحرارت به ذمّ استاد آریان پور پرداخت؛ از اینکه او در عهد پهلوی، گرایشهای چپی و ستیز فکری و اعتقادی داشت و مطالب دیگر. به نظرم آمد که او مدینة فاضله و بهشتی میجوید که به گمانش، مردم وعدهاش را در شعارهای انقلاب سال ۵۷ سر میدادند و باید که در راه رسیدن به آن مقصد هرآنچه را ذهن کوتاه امثال من مانع رسیدن به آن تشخیص میدهند از میان برداشته بیند و در مقام قاضی و به طریق شتاب و دریافت تجویز ضمنی، افرادی که از روی گمان تصور میشوند با دین نامأنوسند تأدیب شوند. از حضرت آقا پسِ گفتار او، اجازت صحبت گرفتم و عرض کردم دریچة دیگری از استاد بگشایم و آوردم او در جمع یاران و استادانی که بسیاریشان خوش درخشیدند در درستی و معارفپروری و عشق به فرهنگ ایران زمین و در دانش و آزادگی و مراتب مروت و فتوت یگانه بود و در همة اینها، حضور و نقشی مؤثر داشت. شهامت و استقلال فکری و روح تحقیق و همدردی از ویژگیهای شخصیتی او بود. از حقوق دانشگاهی خویش برای ادامة تحصیل دانشجویان بیبضاعت مستعد، مایه میگذاشت و دست بسیاری را میگرفت. به نحوی که به گمانم این ویژگی او بین همکاران دانشگاهیاش پوشیده ماند. وی از احیاگران اندیشة اجتماعی و از نظریهپردازان بیادعا در عرصة دانش علوم اجتماعی و جامعه شناسی است که سالهای متمادی عمرش را صرف یافتن حقیقتِ تاریخ بشری کرد و به قانونِ تحرکِ تاریخ دست یافته است. مقام و مرتبت علمی و وارستگیهای درونی وی فراتر از مکتبها و ایسمها است. او همسنگ صاحبان علوم مترقی جهان است و از این مراحل عبور کرده و آزاد و آزاده میزید. در موضوع و دانشی متوقف نیست. پیوسته در کار پژوهش و جستجوی علمی است و مسائل را نه فقط در نظر که در مرحلة عمل هم مطالعه و پیشبینی میکند و از تجربههای تاریخی هم غافل نیست. و از عجایب روزگار است که این پگاه در محضر جناب عالی نزد این آقای محترم قرار گیریم و با تداعی توصیة امام غزالی ناصر غایبی باشیم که ظلم از آن غایب بازستانیم. گفتار مرا برادرم پیگرفت و فرمود من هم بر این باورم که عرض شد و به دورهای که در دانشسرای عالی سابق از ایشان در سالهای
۴۷ ـ ۱۳۴۶ تعلیم میگرفت اشاره کرد و از فضایل ایشان خاطراتی گفت. حضرت آقای گلپایگانی که شخصیتی جامعی داشتند تأملی کردند و سپس به مخاطب فرمودند حال که مطالب آقایان را شنیدید بهتر است بیشتر مراقبه از خود کنید که اولیتر است.
تظاهرات همگانی را نمی توان سرکوب کرد ، اگه همه ملت بریزت تو خیابونا ، این حکمت دیکتاتور نمیتونه تظاهراتو سرکوب کنه ، بهترین شیوه تظاهرت و انقلاب اینه که نیروی مردم با حکومت برابر باشن ، این روشی که الان توضیح میدم بهترین روش انقلابه که اصلیترین قانونش برابر بودن نیروی مردمو حکومته ، مرحله اول : اگه حکومت فقط با باتوم و گاز اشک آور و اسپری فلفل مردمو زد ، مردمم فقط با چوبو سنگ میزنن پلیسو ، مرحله دوم : اگه به مردم تیر اندازی شد با اسلحه گرم مثلا” با ژ سه یا کلاشینکف ، اون وخ مردم باید با هر چی که دم دسشونه مثه چاقو خنجر قمه زنجیر برزین به کلانترهای نیروی انتظامی و اونا رو اشغال کنن ، و اسلحه هاشونو بردارن تا با اونا به پلیسا شلیک کنن ، مرحله سوم : اگه با توپ و تانک و هواپیما و هلیکوپتر به مردم حمله کردن ، ینی اگه ارتش وارد کار شد ، اون وخ مردم با اسلحه هایی که از کلانتریا برداشتن ، به پادگان های ارتش حمله میکنن و به توپ و تانک و هواپیما و هلیکوپتر دسرس پیدا میکنن ، و با با اونا جواب توپو تانک رژیمو میدن ، ینی تو هر شرایطی نیروی مردم با حکومت یکی باید باشه ، با ین روش میشه حکمت جمهوری اسلامیو سرنگون کرد