همه آمدند، همراه و مصمم: یادداشتی از ضیاء مصباح
از« ۲۳ اسفند » که بحق نبود برومند را باید بر خلاف سایر رویدادها «عروج عارفانه » و ایستاده «جان به جان آفرین » طبق قانون طبیعت تسلیم کردن– و صحنه را به دیگران سپردن– در عین سلامتی نسبی و هوشیاری بی نظیر، بدون هر گونه « آزار اطرافیان » و با شکوه تمام و «عمر مفید موثر و مناسب» تا آخرین لحظه …« به خاطره ها پیوستن» که « کار هر کسی نیست و رسم عاشقان» … دانست.
تا امروز که «مراسم یادبود » استاد صبور و بردبارمان، اندیشمند فرزانه و ماندگار، بعنوان رجلی سیاسی، مبری از هر گونه آلودگی، پیرو راستین: پندار، گفتار و کردار نیک– با شکوه فراوان آنچنانکه در شان«شا دروان عبدالعلی ادیب برومند» بود برگزار شد.
حضور دوستان یکرنگ و همفکر اورا در تمامی صحنه ها از« تشیع» در منزل با پوشش «پرچم شیر و خورشید سرخ» تا تدفین در« گز»اصفهان و « ششم فروردین» به رسم سالیان حیاتش در« دیدار عید» که جایش خالی بود و یادش گرامی تا «مراسم ختم » او در «مسجد جامع شهرک غرب» با حضور شاخص های روزگارمان، که صرفا درد وطن دارند و با تمامی مشکلات و هزینه ها برایده های رهبر بزرگ او و همه ما « مصدق کبیر» پای بندند. …
با یادآوری این نکته که همرامان ادیب در همین وانفسا، اوضاع و احوال جامعه گرفتار معاش و دچار روز مره گی، با «التزام به قانون اساسی » موجود با همه ایرادها، خواهان اجرای « مواد مغفوله» این قانون «در مسیر آزادی های مشخص شده» در مواد مختلف آن میباشند و در درون میهنمان بر این مهم اصرار دارند و قانونی و الزام آور شدن «منشور حقوق شهروندی » را در دور دوم همین دولت برآمده از « انتخاب بد از بدتر » و مصلحت روزگار با بودن ترامپ! خواستارند.
این حضور پرشکوه بیانگر اعتقاد به ادامه راه، روش و منش این بزرگوار– وارسته، مبری از هر گونه پیرایه آنچنانکه خود گفت: « چه بود حاصل هستی به گلستان وجود – غیر بشکفتن و پژ مردن وبر باد شدن /
اثری نیک بباید به جهان ورنه چه سود – به جهان آمدن ورفتن و از یاد شدن»
و بر سنگ آرامگاهش نیز نقش بسته که:
«دانی که چیست حاصل ایام زندگی ؟ جز نام نیک ویک اثر پایدار، هیچ /
گفتم ادیب توشه چه داری به عاقبت ؟ گفتا به غیر عفو خداوند گار،هیچ» ….
حال بر همفکران حاضر و ناظر در صحنه اجتماع ایران است که: کماکان برسم پیر عالم سیاست و مدارا «با سعه صدر و بزرگواری»…همه جزییات و حواشی را به احترام ایده و افکار پیشکسوت فراموش و گل برافشانیم … تا اگر ذهنیتی بهر دلیل که تضعیف کننده تشکیلات و تقویت کننده حکومت بیقین میباشد، در خاطرات دوستان «درست یا نادرست» با تمامی ویژگی های برآمده از «نگرانی تکرار تاریخ معاصر» این مرز و بوم، مانده، فراموش و باهم بدون برگشت به گذشته و مرور تصورات اختلاف برانگیز، که بعضی دوستان آ گاهانه منکر آنند و این انکار خود سازنده، اثر گذار و امید بخش است، «مشروط به اینکه با جرقه ای که نگارنده نسبت به آن بسیار حساس است و افشاگر…مجدد حتی اندک نمود نیابد»…همراه باشند و طرحی نو در اندازند. …
این نیت پاک و سامان بخش استاد بزرگوار شاعر ملی برومند، با احترام تمام به روان پاک و بی آلایش او، منطبق با منافع ملی و ایران دوستی برمبنای « چو ایران نباشد تن من مباد» پیوسته و در تمامی دیدارها و نشست ها مورد تاکید و خواستش بود وبر آن پای میفشرد، هر چند که بطور کامل توفیق آنرا نیافت. ….
به دلیل ضرورت انعکاس فوری این نگاه و انتظار برآمده از وقوف نسبی به حساسیت های پاک دوستان «نسبتا با سن و سال» پیشگام و مطرح جامعه جوانمان که پویا، صبور، شاهد، متفکر و از همه مهمتر «در انتظار سبکی نو مناسب زمان و مکان» میباشند و برسم ادب سکوت را بر گزیده اند، به همین مختصر…اکتفاء و سخن را کوتاه میکند. …
با ادب فراوان و امید به اثر بخشی این مکتوب.
آخرین دیدگاهها