سقوط هلیکوپتر نیروی دریایی شاهنشاهی
سقوط هلیکوپتر نیروی دریایی شاهنشاهی
برگرفته از مجله پیک دریا شماره 68
خرداد ماه 1352 صفحات 158 الی 160
” در ساعت 10 صبح روز 15/3/1352 یک فروند هلیکوپتر پایگاه هوا دریای باختری با چهار سرنشین حین انجام ماموریت در یک سانحه هوایی در نزدیکی ساحل بوشهر به دریا سقوط کرد.
در این سانحه شادروان فریدون شاهنده فرمانده هوا دریای باختری که از افسران لایق و شایسته نیروی دریایی بود بهمراه شادروان ستوان دوم مسعود نجفی امیر کیاسر و شادروان مهناوی یکم علی پاگویی نژاد حین انجام وظیفه در گزشتند.
نیروی دریایی شاهنشاهی فقدان این دو افسر و درجه دار وظیفه شناس را صمیمانه به خانواده های عزیزان از دست رفته تسلیت گفته و خود را در غم آنان شریک می داند..
بیوگرافی
ناوسروان فریدون شاهنده در سال 1313 در تهران متول شد و در تاریخ 10/6/ 1336 به خدمت نیروی دریایی شاهنشاهی در آمد و پس از طی دوره دنشکده افسری دریایی انگلستان در مهرماه 1339 بدرجه ناوبان دومی مفتخر گردید. شادروان در مهرماه 1342 بدرجه ناوبان یکمی و در مهرماه 1346 بدرجه ناوسروان ارتقاء یافت
افسر نامبرده در زمان خدمت دوره دژبان دانشکده نظامی و دوره کنترلر را در ایران گذرانید و برای طی دوره تخصصی ناوبری به کشور انگلستان و جهت طی دوره تکمیلی خلبانی هلیکوپتر بکشور ایتالیا اعزام گردید که تمام این دوره ها را با موفقیت باتمام رساند.
شادروان ناوسروان فریدون شاهنده در طول خدمت در نیروی دریایی شاهنشاهی مدتی در واحد های شناور ناوگان با شایستگی انجام وظیفه نمود و سپس دز تاریخ 3/7/47 فرماندهی گروه هوا دریای ناوگان شاهنشاهی خلیج فارس و دریای عمان را عهده دار بود و ار 7/4/1350 رئیس عملیات فرماندهی هوادریای نیروی دریایی نیروی دریایی شاهنشاهی و سپس از تاریخ 19/9/1351 تا آخرین لحظات زندگی افتخار فرماندهی باختری و سرپرستی پایگاه دریایی کورش بزرگ را عهده دار بود.
نامبرده در طول 15 سال خدمت در اثر شایستگی و کوشش و جدیت در انجام وظایف بدریافت نشان خدمت درجه 3، مدال یاد بود تاجگذاری، نشان دوهزار و پانصد ساله و چهارده فقره تشویق و تقدیر مفتخر گردید.
شادروان ناوسروان شاهنده افسری بتمام معنی شاهدوست و میهن پرست بود و در تمام مدت خدمتش مسئولیت هایی مافوق درجه و سابقه خدمت خویش را با رویی گشاده پذیرفته و به علت برخوردار از لیاقت و دانش سطح بالا بنحو احسن از عهذه کلیه آنها برآمده بود.
شادروان شاهنده از سالها پیش با کوششی مجدانه و با علاقه و ایمان راسخی که به اعتلای نیروی دریایی شاهنشاهی و قدرت رزمندگی داشت در ایجاد یگان هوا دریای نیروی دریایی شاهنشاهی تلاشی پی گیر را آغاز کرد و وی را میتوان بحق از بنیان گذاران هوا دریای نیروی دریایی شاهنشاهی دانست. . . .
دلاوران دریا و پاسداران آبهای گرم خلیج فارس همواره یاد شادروان ناوسروان فریدون شاهنده را در اعماق قلبهای خود بیادگار گرامی خواهند داشت.
زیرا بالاخره جان خود را در راه خدمت به شاهنشاه و میهن و نجات دیگران از دست داد.”
در همان شماره پیک دریا مختصری در مورد دو تن دیگر از سرنشینان بشرح زیردرج شده بود:
“ستوان دوم مسعود نجفی امیر کیا سر در سال 1328 در رشت متولد شد و در تاریخ 15/5/1346 به خدمت ارتش شاهنشاهی در آمد و پس از طی دوره دانشکده افسری تهران در 1/7/1349 بدرجه ستوان دومی مفتخر گردید و از آن تاریخ به نیروی دریایی شاهنشاهی منتقل شد.
شادروان ستوان دوم مسعود نجفی دوره خلبانی هلیکوپتر را در امریکا با موفقیت به پایان رساند و سپس به پایگاه کورش بزرگ منتقل و با جدیت و علاقه مشغول خدمت در یگان هوا دریا گردید.
مهناوی یکم علی پاگویی نژاد در سال 1327 متولد شد و در تاریخ 1/6/1346 به خدمت نیروی دریایی شاهنشاهی در آمد.
شادروان مهناوی یکم علی پاگویی نژاد پس از طی دوره آموزشگاه مهناوی بدرجه مهناوی دومی مفتخر و در1/5 /1351 به درجه مهناوی یکمی ارتقاء یافت.
نامبرده مدتی بعنوان درجه دار موتوریست در ناو شاهنشاهی کهنمویی با جدیت انجام وظیفه نمود و در 1/11/ 49 برای طی دوره هلیکوپتر عازم ایتالیا گردید و پس از طی موفقیت آمیز این دوره بعنوان مکانسین هلیکوپتر در هوا دریای باختری انجام وظیفه مینمود.”
همانطور که مشاهده کردید از نفر چهارمی که در این هلیکوپتر بود صحبتی در پیک دریا بمیان نیامده است!
این فرد که وانمود کرده بودند خلبان هلیکوپتر است! یک آمریکایی سویل بود که موقتاً همراه با چند مربی دیگر خلبانی ظاهراً در خمت نیروی دریایی شاهنشاهی در آمده بود.
در روز سقوط هلیکوپتر فرمانده هوا دریا برای انجام ماموریتی که هیچوقت مشخص نگردید که برای چه هدف و یا منظوری بوده است و حتی مشخص نگردید که آیا این ماموریت از طریق ستاد نیروی دریایی که در آن زمان فرمانده اش دریادار رمزی عطایی بود به ناوسروان شاهنده بگونه محرمانه ابلاغ گردیده بود، تصمیم گرفت با یک افسر خلبان هلیکوپتر و درجه دار فنی این ماموریت را انجام دهد!؟ ناوسروان شاهنده مربی آمریکایی را نیز در این ماموریت با خود می برد ولی باوجود آنکه روش پروازی در پایگاه کورش می بایستی همیشه مراعات گردیده وکلیه اطلاعات پروازی که شامل مسیر حرکت و مقصدی که باید به آنجا پرواز نماید به اطلاع برج مراقبت رسانده می شد و ضمناً در هنگام پروازهر چند مدت از طریق بیسیم موقعیت هلیکوپتر و سرعت حرکت و شرایط جوی و غیره را برابر اصولی پروازی به اطلاع برج مراقبت می رساندند. متاسفانه هیچ یک ازاین اصول مراعات نگردیده شد. علاوه بر آن اگر هلیکوپتری لازم بود در روی دریا بپرواز در آید حتماً باید اطمینان حاصل می کردند که در هنگام اضطراری هلیکوپتر قادر باشد در روی آب فرود آید، لذا تجهیزات نشستن در روی آب ضروری بود که بهمراه هلیکوپتر بوده باشد.
ضمناً هر هلیکوپتری موظف بود همراه خود در هر پروازی وسایل اورژانس که شامل کمکهای اولی، مقادیری آب و مواد غذایی ، بی سیم پرتابل ،فشفشه های مخصوص برای نشان دادن محل سقوط هلیکوپتر کمربند های نجات مخصوص برای شناور ماندن سرنشینان در روی آب وغیره با خود می داشتند. نکته مهم دیگر،داشتن اطمینان از اینکه برای رفت و برگشت به پایگاه هوا دریا در خارک ، هلیکوپتر با خود سوخت کافی خواهد داشت!؟
پس از ساعتی پرواز و ضمن اینکه هلیکوپتر با برج مراقبت در تماس بوده است، ولی بدلایلی از دادن موقعیت و مسیر خود داری می کرده است! در چنین مواقعی مسئولیت برج مراقبت این بود که بایستی به خلبان هلیکوپتر دستور می داد که موظف به مراعات اصول پروازی است و اگر موقعیت خود را دقیقاً گزارش ندهد بایستی فورابه پایگاه خود مراجعت نماید و ضمناً مراتب را به فرمانده مافوق خود اطلاع می داد.
مدتی بعد ارتباط هلیکوپتر کاملاٌ با پایگاه قطع می گردد. مسئول برج مراقبت وظیفه داشت که مراتب را به سرپرست خود اطلاع داده و سرپرست نیز میبایست مراتب را سریعاٌ باطاع فرمانده پایگاه دریایی بوشهر دریادار شیلاتی می رساند تا هر تصمیمی که در اینگونه مواقع لازم بود گرفته شود. منطقی ترین این دستورات صدور فرمان پرواز چند هلیکوپتر دیگر بمنظور گشت و جستجو برای یافتن هلیکوپتر مفقود شده ، و اعزام چند فروند ناوچه سریعسیراز پایگاه دریایی بوشهر برای نجات سرنشینان.
علاوه بر انجام دستورات ذکر شده در بالا ، ضروری بود که از طریق بی سیم (در روی طول موج مربوط به ( S.O.S. ) که یک طول موج بین المللی است)، از سایر کشتیهایی که در آن زمان در خلیج فارس در حال دریانوردی بودند در خواست می گردید که ممکن است چنین هلیکوپتری در دریا سقوط کرده و نیاز به نجات جان سرنشینان آن دارند.
ولی درآن هنگام مسئولان پایگاه کورش بزرگ پی بردند که اطلاعی از مسیر پرواز هلیکوپتر فوق نداشته و نمیدانستند که در هنگام قطع تماس با هلیکوپتر، مو قعیت آن در چه محلی از سطح آبهای خلیج فارس بوده است!
ظاهراً ناوچه های پایگاه بوشهر و هلیکوپتر های اعزامی هوا دریا مدتی به جستجو پرداخته و موفق نگردیدند از هلیکوپتر گمشده اطلاعی بدست آورند! و لذا بمحض تاریک شدن هوا دست از جستجو برداشته و آنرا بروز بعد موکول می کنند. در روز دوم نیز نتیجه ای حاصل نمی گردد و طبق دستورات صادر شده بوسیله فرمانده پایگاه دریایی بوشهر چون تصور کرده بودبا گذشت دو روز که از سقوط هلیکوپتر می گذرد ، دیگر کار ی برای نجات سرنشینان آن وجود نخواهد داشت لذا دست از جستجو برمی دارند!
در روز سوم یک کشتی تجاری خارجی در خلیج فارس در نزدیکی آبهای ساحلی شیخ نشینهای عربی ( در منطقه ای از خلیج فارس که تیم جستجو ونجات نیروی دریایی مطلقا در ان بخش بجستجو نپرداخته بودند) از طریق بیسیم اطلاع دادند که جسد نیمه جان یک فرد آمریکایی را از آب گرفته و اورا در بیمارستانی در دوبی بستری کرده اند.
مراتب بعرض پادشاه می رسد، و اوامری صادر شد که فوراً او را به تهران منتقل کنند. فرد آمریکایی در بیمارستان مهر در عباس آباد بستری شد . دریادار عطایی تلفنی از من خواست که ظاهرا بنام عیادت ، ولی در حقیقت برای آگاه شدن از علت سقوط هلیکوپتر برای دیدن فرد آمریکایی روانه بیمارستان شوم! به فرمانده نیرو اظهار کردم که بهتر است هیئت صلاحیت داری را بهمراه فرمانده ضد اطلاعات نیروی دریایی برای این امر مهم به بیمارستان روانه کنید. فرمانده جواب داد ضد اطلاعات نیروی دریایی که به زبان انگلیسی آشنایی ندارد که بتواند این ماموریت را انجام دهد. ( در نیروی دریایی در آن زمان علاوه بر تعداد زیادی ازمستشاران ریز و درشت آمریکایی و خانواده آنها بالغ بر یکهزار فرد خارجی که بعنوان کارگران متخصص فنی در امور نیروی دریایی بوسیله سه کمپانی سویل، اولی آمریکایی بنام بران اند روت، دومی نیز آمریکایی بنام استنویک و سومی که یک ایرانی بنام قهرمان پور بود با زد وبند با بعضی از مسئولان نیروی دریایی شرکتی رابنام تامین کارگران متخصص تشکیل داده بود که افراد فنی مورد نیاز نیروی دریایی را از خاور دور ، فیلیپین، کره جنوبی، هندوستان، پاکستان ، بنگلادش ، و اروپای شرقی و غیره استخدام کرده و در اختیار نیروی دریایی قرار داده می شد! البته سوابق تخصصی اکثر آنها بعنوان امور فنی شناخته شده نبود و ضمناً ضد اطلاعات ارتش که اصرار داشتند اطلاعات خصوصی و خانوادگی پرسنل ارتشی را تا هفت پشت آنها با اطلاع شوند و اگر فرضاً فامیل بسیار دور یکی از پرسنل سه نیرو تمایلات چپی داشت بسرعت برق آن فرد را از نیروی دریایی اخراج می نمودند! ولی در مورد کارگران خارجی که به حساس ترین امور فنی داخل ناوگان شاهنشاهی و تاسیسات ساحلی دسترسی داشتند کوچکترین اطلاعی از سوابقشان نداشتند! و این در حالی بود که در بین این خارجیان تعدا د زیادی از جاسوسان خارجی گنجانده شده بودند و شوربختانه پرسنلی که در ضد اطلاعات ارتش انجام وظیفه می نمودند اکثرا بجز زبان فارسی زبان خارجی دیگری از جمله انگلیس را فرا نگرفته بودند، خاصه فرمانده ضد اطلاعات نیروی دریایی که تماس روزانه اش با مستشاران آمریکایی نبایستی قطع می گردید!؟ در حالی که این شخص الکن چگونه بدون دانستن زبان انگلیسی میتوانست با خارجیان در تماس بوده و وظایفش را انجام دهد!؟)
من برای عیادت مربی خلبان به بیمارستان رفتم. فرد آمریکایی تمام صورتش و دستهایش که پوشیده نبودند بعلت آب شور و نور خورشید سوخته و تاول زده و ورم صورتش بحدی بود که حجم صورتش به دو برابر اندازه طبیعیش رسیده بود. از او پرسیدم چه اتفاقی افتاد و چرا هلیکوپتر سقوط نمود. جواب داد ناگهان نقص فنی در توربین گازی رخ داد و ملخ هلیکوپتر از کار افتاد و بسرعت بسمت پائین یعنی دریا روانه شد و چند ثانیه بعد شروع به فرو رفتن در دریا را کرد. سئوال کردم مگر هلیکوپتر مجهز به تجهیزات نشستن در روی آب نبود!؟ جواب داد خیر. گفتم اگر اطلاع داشتید که نمی توانید در هنگام اورژانس در روی آب بنشینید پس چرا بعنوان خلبان مربی مانع پرواز در روی آب نگردیدید. سری تکان داده وجوابی بمن نداد! از او سئوال نمودم چرا اصول پروازی را مراعات نکردید وبرج مراقبت را در جریان امر قرار ندادید! در جواب اظهار نمود: ” چون فرمانده هوا دریا در هلیکوپتر بود من بخودم اجازه ندادم در اینباره اظهاری کرده باشم! پرسیدم پس از فرود در روی آب چرا با بیسیم پرتابل با برج مرافبت تماس نگرفتید، جواب داد” بیسیم پرتابل و دیگر وسائلی که در هنگام اورژانس از ضروریات واز واجبات است که همیشه باید در کلیه هلیکوپتر ها وجود دشته باشند، در این هلیکوپتر نبود حتی از فشفشه های مخصوص که به کشتی هایی که ممکن بود در آن حوالی در حال دریانوردی هستند با پرتابشان بهوا می توانستیم موقعیت خود را نشان دهیم اثری نبود!
پرسیدم چگونه شما زنده ماندید و توانستید پس از سه روز در آب شور دریا و حرارت بیش از حد تابش نور خورشید زنده بمانید و لی سه سرنشین دیگر نتوانستند در چنین شرایطی خود را زنده نگهدارند. در جوابم اظهار کرد: ” من در جنگ ویتنام چند ین بار هلیکوپترم سقوط کرد و لدا به تجربه آموختم با چنین اتفاقاتی چگونه روبرو شده و خودم را زنده نگهدارم؟”
در مورد سه سرنشین دیگر و ساعتهای آخر زندگیشان سئوال کرد. در جوابم اظهار نمود:
قبل از غرق کامل هلیکوپتر ما چهار نفر کمربند های نجات خود را بتن کرده و وارد آب دریا شدیم، البته هر لحظه انتظار داشتیم که ناوچه ها و هلیکوپتر های نیروی دریایی برای نجات ما از راه برسند،
و لی تا تاریک شدن هوا خبری از آنها نشد. در آن هنگام مهناوی پاگویی بی طاقت شده و کمربند نجات را از خود دور کرده وچند دقیقه بعد بزیر آب فرو رفت. هرجور بود تمام ساعات شب را در روی آب باقی ماندیم صبح روز دوم با تابیدن نور خورشید بر روی ما و تشنگی طاقت فرسا ستوان دوم نجفی خلبان هلیکوپترنیز بی طاقت شده و با باز کردن کمربند نجات خودبزیر آب فرو رفت من و ناوسروان شاهنده تا عصر روز دوم در کنار یکدیگر در روی آب تحمل گرمای طاقت فرسای نور خورشید و تشنگی را نمودیم ، چون هنوز امیدوار بودیم شاید کمکی از راه فرا رسد . ولی با شروع تاریکی شاهند ه اززندگی توام با زجر غیر قال تحمل خسته شده و او نیز چون دو هموطن دیگرش کمربند نجات خود را باز کرده و بزیر آب روانه شد. تنها من باقی ماندم. روز سوم با طلوع آفتاب من نیز از زور درد تاولهایی روی صورتم و تشنگی از هوش رفتم و هنگامی بخود آمدم که مقداری آب بداخل دهانم ریخته شد و توانستم چشمانم را باز کنم و تشخیص دادم که دیگر در روی آب دریا شناور نبوده بلکه در روی عرشه کشتی ای قرار گرفته ام.
آخرین سئوالم از او این بود که وظیفه خلبان معلم مگر این نیست که بشاگردان خود آموزش دهد که مراعات کلیه امور پروازی از اولین و مهمترین اصولی است که بایستی مو بمو اجرا گردد!؟ پس چرا اجازه دادید که با هلیکوپتری و خلبانی که این اصول را زیر پا قرار داده است بماموریت پروازی بروید!؟ البته او بمن جوابی قانع کننده نتوانست ارائه کند
من مراتب را بصورت کتبی به فرمانده نیرو اعلام کرده و تقاضای رسیدگی بوسیله هیئت صلاحیت داری را کردم . متاسفانه بدلایلی که هنوز هم بر من پوشیده است چنین بررسی انجام نگرفت و از دست رفتن جان سه تن از پرسنل جوان نیروی دریایی که یکی 39 ساله و دوتن دیگر24 و 25 ساله و غرق یک هلیکوپتر نیروی دریایی از یکطرف و اقداماتی که باید برای نجات جان این سه جوان انجام می گرفت و لی یا انجام نگرفت و یا آنقدرناشیانه و باری بهر جهت انجام گرفت که جز به نتیجه نرسیدن آن نمیتوانست نیجه دیگری را در بر داشته باشد و ضمناً این اتفاق در هنگامی رخ داده بود که فرمانده نیروی دریایی در پیامهای چندگانه خود به شاهنشاه ایران سوگند وفاداری یاد کرده و قول داده بود با تمام وجود ” بسوی بهتر شدن” قدم بردارد. از جمله در تاریخ مهرماه 1351:
” . . . ما با زمان مبارزه می کنیم، باید همگی در کمال صداقت و وجدان آستینها را بالا زده و برای بهتر و آماده نمودن نیروی دریایی شاهنشاهی که سهم ما از بثمر رسانیدن انقلاب سفید و رسیدن به تمدن بزرگ می باشد با کمال جدیت و صرف انرژی در راه صحیح و اصلی کوشش نماییم . . . ”
ودر بهمن ماه 1351 در پیام دیگری دریادار رمزی عطایی به پرسنل نیروی دریایی چنین دستوری را صادر کرده بود:
“. . . انتظار من از کلیه پرسنل نیروی دریایی شاهنشاهی این است که به من در رسیدن بهدف نهایی یعنی بوجود آوردن یک نیروی دریایی نمونه، کمک نموده و همه، سهم خود را در نهایت صداقت و شهامت در این راه انجام دهیم.”
و :
“این شعار ما است، مبارزه تا مرگ و برای این منظور و بوجود آوردن یک نیروی مقتدر و جانبار از هر گونه بی انضباطی، لا ابالی گری، بی دقتی، بی علاقگی و بی تفاوتی چشم پوشی نخواهد نمود و عناصری که برای پیشرفت این نیرو مفید تشخیص داده نشوند از بین ما برداشته خواهند شد”
“ما پرسنل نیروی دریایی شاهنشاهی گروهی از ملت کشور شاهنشاهی ایرانیم.
باید با تلاش و کوشش جهت آموزش و آموزندگی تلاش نموده تا بهتر بتوانیم از وسایلی که بدست ما سپرده شده برای بهتر دفاع نمودن از منافع ملی خود بهترین استفاده را بنماییم. آموزش در تمام رده ها و در هر روز باید بنحو احسن انجام گردد.”
از زمانی که دریادار رمزی عطایی عهده دار فرماندهی نیروی دریایی گردی تا زمانی که این واقعه رخ داد بالغ بر 8 ماه گذشته بود و برمبنای سوگندها و قول و قرار های فرمانده نیرو فرصت کافی در دست بود که بمنظور بهتر شدن قدمهای موثری برداشته شود! اگر ایشان چنین قول و قراری را داده بودند پس چرا در این 8 ماه بمرحله عمل درنیاوردید!؟
سئوالی که می توان از فرمانده نیروی دریایی که خوشبختانه در قید حیات هستند کرد این است که :
اگر ناوسروان شاهنده در اجرای دستورات شما بدون اینکه مهلت آماده کردن هلیکوپتر را به خلبان هلیکوپتر بدهد به این ماموریت روانه شده و در نتیجه جان خود و دو نفر از پرسنل نیروی دریایی را از دست داده است و چنانچه بدستور شما، مطلبی در پیک دریا درباره این سانحه جانگذار درج شده است و او و دو تن دیگر همانگونه که در پیک دریا نوشته شده است ( . . . زیرا بالاخره جان خود را در راه خدمت به شاهنشاه و میهن و نجات دیگران از دست داد . . .”) پس چرا برابر روش جاری ارتش شاهنشاهی این سه نفررا پس از مرگ مفتخر به یک درجه بالاترنکرده و در زمره شهدایی که در راه شاهنشاه و کشور جانشان را نثار کردند، قلمداد نکرده اید!؟
ولی اگر عملکرد ناوسروان شاهنده بر خلاف اصول و بعلت پیروی نکردن ازقوانین پروازی باعث مرگ خود و دو تن از پرسنل نیروی دریایی و از دست دادن یک هلیکوپتر گردیده است، در انصورت چرا دستور رسیدگی و بررسی قانونی و تعیین خلافکاران وتنبیه آنها برمبنای سوگند نامه شما که در چند سطر بالاتر به آن اشاره شد عمل نکرده اید!؟ آیا چنین بود پیشنهاد شما برای ” پیش بسوی بهتر شدن!”
در مورد سایر پرسنل پایگاه دریایی بوشهر و خارک که در این واقعه سهل انگاری و قصور نمودند چرا دستور بررسی صادر نکردید! و چرا پرسنل علاقمند نیروی دریایی را که در حقیقت خدمتگذار آن نیرو بودند در جریان گزارش خود به پادشاه ایران قرار ندادید و عکس العمل ملوکانه را به اطلاع عموم پرسنل نیروی دریایی نرساندید!؟
تیمسار رمزی عطایی پس از وقایع ناگواری که در سال 1354 در نیروی دریایی شاهنشاهی رخ داد و شما و چهار امیر دیگر نیروی دریایی و تعدادی از افسران ارشد آن نیرو بعلت خیانت در امانت و چپاول ثروتهای ملی تحویل دادگاه شده و پس از محکوم شدن به زندان و پرداخت خسارات گزافی محکوم شدید. پس از خروج از زندان شما سریعاً یه آمریکا رفته و با پولهای باد آورده مبادرت به تاسیس شرکتی برای حمل کالای دریایی در ایالت کایفرنیا نمودید.
در سال 1985 در مصاحبه ای که با یک رادیو ایرانی برگذار نمودید شما در باره پادشاه ایران که بزرگترین لطف و محبت را که ممکن بود به یک افسر جوان انجام گیرد بشما کرده بودند، با ادبیات مخصوص بخودتان چنین درباره ایشان صحبت نمودید:
فایل صوتی:
http://m.friendfeed-media.com/356a7013fea5fcb4a67363c3249b24338ed43dca
کلمات و جملات این نوشته عینا آن چنانی است ک تیمسار رمزی عطایی ادا کرده اند
متن تایپ شده فایل صوتی:
در یه مورد اگر خاطرتون باشه در موقعی که مارکسیست اسلامی اومد در ایران و شروع کردن به ترور کردن، یه روز ایشون من کارم که تموم شد، فرمودن باش و با من صحبت کردن.
گفتن: عطایی، ما همه چی رو فهمیدیم جز مارکسیسم اسلامی این دیگه چه صیغه ایه؟
گفتم: اعلی حضرت من از اون اسلامی پشتش میترسم.
گفتن: یعنی چی؟
گفتم: ما سی و دو سه میلیون فناتیک داریم، بگذریم از این یه میلیون، دو میلیونی که مینی ژوپ میپوشیم و شبها میریم تو دیسکو میرقصیم، ولی ما 32 .میلیون فناتیک داریم که منتظر ظهور امام زمان هستن بعد 1400 سال! این اسلامیه که من کمی نگران این لغت اسلامی هست
گفتند: به عقیده تو چکار بکنیم؟
گفتم: چرا خودتون دست بالا نمیکنین؟ از لحاظ مذهبی، کشور مسلمونه دیگه مثل سادات، سادات جمعه ها میره مسجد نماز میخونه. گفتم شما سالی یکی دو بار میرین مشهد، میرین زیارت دیگه؟
گفتند: بله.
گفتم: یا روزنامه نگار و عکاس و تلویزیون نبرین با خودتون یا اگه میبرین، مثل خود مسلمونها زیارت کنین. ضریح رو بگیرین و ببوسین و دو رکعت نماز و …
یه نگاهی به من کرد و گفت تو چی میگی؟ تو خیلی جوونی، من خودم رسالت دارم
ببینید اعلی حضرت رو “برین واش” کرده بودن، به مقام پیغمبری رسونده بودنش.
گفتم: برای ما قابل قبوله ولی برای اون فناتیکها، حضرت محمد گفته: “انا خاتم الانبیا”
تیمسار گرامی چه کسانی بیشتر از خود شما ایشان را ” برین واش” کردند!؟
به نوشته های خودتان توجه کنید . کلیه نوشته های حماسی شما در نشریه پیک دریا از مهرماه سال 1351 تا مهر ماه سال 1354 درج شده و می تواند در اختیارهمگان فرار گیرد. لذا نمی توان منکر این غلو گویی ها گردید :
” . . .رشد اقتصادی و درآمد سالیانه میهن عزیز در سایه انقلاب شاه و مردم سرسام آور بالا رفته بطوریکه باعث تعجب اقتصادیون جهان شده است. بالا رفتن درصد باسوادان، پایین آمدن درصد بیماران ثمرات امید بخش انقلاب برای آتیه درخشان این مملکت و رسیدن به تمدن بزرگ است. تمدنی از دست رفته که با همت و توانایی رهبری عالیقدر و با نبوغ و درایتی بیش از کورش بزرگ راه های رسیدن به این تمدن را یکی پس از دیگری و این سرزمین کهنسال را در شاهراه حقیقی رسیدن به تمدن بزرگ قرار دادند. امروز دیگر ایرانی مغرور است و بخود می بالد و سر بلند و افتخار آمیز زندگی می نماید و در مجامع بین المللی شناخته شده و روش سیاسی و قدرت نظامی و بنیه اقتصادیش قبول شده و مورد تائید می باشد. . . .”
” . . . انقلاب ششم بهمن ماه شاه و مردم، بار دویست ساله کند روی وتوقف این مملکت را در 10 سال نه تنها جبران بلکه کشور عزیز ما را از ردیف کشورهای عقب افتاده در ردیف کشورهای پیشرفته قرار داد. انقلاب بخاطر ملت، انقلاب برای افتخار ملت، انقلاب برای بهتر زیستن ملت، و بالاخره انقلاب بخاطر ایجاد قدرت برای صلح.
شاهنشاه آریا مهر با عزمی راسخ و درایت دور اندیشی و قدرتی مافوق قدرتها مملکت خود را آرام ارام بایک برنامه ریزی صحیح بسوی خوشبختی و سعادت رهبری فرمودند و بخاطر ملت خود بالاخره با انقلاب سفید ششم بهمن گامهای سریعتر و با قدرتی بیشتر مملکت خود را به مرز تمدن بزرگ رسانیدند.
انقلاب ششم بهمن ماه در تاریخ کهنسال ایران جاوید و نام اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریا مهر بزرگ ارتشتاران زینت بخش تاریخ این سرزمین و بوجود آورنده تمدن بزرگ خواهد بود.
آریا مهری بزرگتر، با درایت تر و بیدار تر از کورش هخامنشی . . . ”
” . . . شما در شغل و حرفه خود، در نیروی دریایی شاهنشاهی که عملاً هر روز ناظر پیشرفت آن هستید هر روز ناوی جدید تر از روز گذشته وسیله شما دریانوردان لایق نیروی دریایی شاهنشاهی وارد خدمت می گردد. پس شما بهتر از هرکس این ” پیش بسوی بهتر شدن” را با چشم می بینید. پس بجاست که همانطور که تا بحال در انجام این هدف کوشا بوده اید اکنون کوشاتر و با انرژی بیشتر در پیشبرد نیروی خود بکوشید. با پیشرفت سریع مملکت که در نتیجه درایت و کاردانی و دور اندیشی و میهن پرستی کامل اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران بدست آمده دیگر برای هیچ ایرانی مجالی نیست که بخواهدد گامهای کند برداشته و با این پیشرفت سریع خود را هماهنگ ننماید. ما نیز مجال عقب روی را نداریم. باید بسرعت پیش برویم و در بهتر نمودن این کشور و نیروی خود سهیم باشیم.
فداکاری، ایمان،وفاداری، پر کاری وجدان پاک سر لوحه ما پرسنل نیروی دریایی شاهنشاهی بوده و جز این راه، راه دیگری نداریم. . . ” ( از کدام وجدان صحبت کرده اید!؟)
تیمسار گرامی ملاحظه فرمودید که برای باقی ماندن در مقام فرماندهی هر دروغی که بنظرتان کمک به ادامه هدفتان داشت برای بیشتر بزرگ کردن مقام سلطنت نسبت به ایشان ادا کردید. حال که پادشاه ایران دیده از جهان فرو بسته، شما برای تبرئه از خیانت در امانت و چپاولگرایی های خود اورا فردی ” مغز شویی شده” می خوانید!؟ جز شما و دیگرانی از نوع شما چه کسان دیگری فرصت جرات نزدیکی به ایشان را داشتند که بتوانند او را ” مغز شویی” کنند.
هوشنگ آریان پور
13 نوامبر 2014
آخرین دیدگاهها