خبرگزاری جبهه ملی ایران:آقای رضا پهلوی در پیامی به مناسبت سالگرد صدور فرمان مشروطیت , تاسیس حزب رستاخیز را سبب انقلاب 57 دانست.این پیام واکنش تند ومنفی برخی از هوادارنش را به دنبال داشته است.
×××××××××××××××××××××××××××××
rezapahlavi.org
پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت سالگرد صدور فرمان مشروطیت گامی بسوی عصر روشنگری
Sunday, August 4th, 2013 by رضا پهلویViewed 532 times
Reza Pahlavi
۱۴ امرداد ماه ۱۳۹۲
هم میهنان عزیزم،
تجربه تاریخی مردم ما در بیش از یک سده اخیر، گواهی است بر آنکه ملت بزرگ ایران خواست، عزم و شایستگی برخورداری از «حاکمیت قانون» براساس احترام به حقوق فردی و شهروندی را دارا است، نظامی که در آن اهالی حکومت در هر رده و مقامی مستلزم به اجرای بدون قید و شرط قانون هستند . در چنین سامانه ای است که مشارکت آحاد ملت در همه امور مملکتی، حق تعیین سرنوشت، و آزادی های مختلف تضمین شده و به مرحله اجرا در می آیند: آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و احزاب و نیز آزادی تشکیل نهادهای صنفی و سازمان های مردم نهاد. الگویی که نه تنها در عرصه جامعه حق آزادانه انتخاب شدن و انتخاب کردن افراد را در چارچوب انتخاباتی آزاد، سالم و عادلانه تضمین می کند که حریم شخصی انسان را نیز در حوزه زندگی خصوصی وی پاس می دارد.
در اوایل قرن بیستم، در هنگامه ای که هرج و مرج و بی نظمی سراسر کشور ما را در بر گرفته بود، به ابتکار شماری از روشنفکران، به منظور برقراری برابری، عدالت، نظم و آرامش «نهضت عدالتخانه» شکل گرفت وانباشت مطالبات اساسی در سطح نیروهای مدنی برای دستیابی به حکومت قانون و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود راهکارهایی برای محدود کردن قدرت شاه و تشکیل پارلمان مطرح شد.
در راستای چنین آرمان هایی بود که پس از چند ماه اعتصاب از سوی مردم، مظفرالدین شاه در امرداد ماه ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت را امضا نمود که به دنبال آن مجلس اول شورای ملی گشایش یافت و اولین قانون اساسی ایران توسط نمایندگان تدوین و تصویب شد. این چنین بنیاد اندیشه مشروطه در مقابل قدرت مطلقه در ایران شکل گرفت.
دوران حکومت پهلوی، آغاز دوران نوینی در تاریخ ایران بود که در آن شکل گیری دولت مرکزی و مقتدر و الگوبرداری از تحولات کشورهای غربی تلاش های جدی برای نوسازی بخش های مختلف کشور انجام شد و حرکت جامعه به سوی رشد و توسعه اقتصادی، آموزشی، گسترش شهرنشینی و پیدایش نهادهای مدنی آغاز شد. برای نخستین بار قانونگذاران ایرانی به طور رسمی آزادی های فردی و اجتماعی، و به ویژه اجرای حقوق حمایت از زن و کودک را مورد تصویب قرار دادند و در کوتاه زمانی ایران در ردیف کشورهای مدرن و متجدد جهان قرار گرفت. بزرگترین دستاورد روند رشد و توسعه اقتصادی کشور پیدایش طبقه متوسط بود که خواست بنیادینش دستیابی به دمکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود بود. اما متاسفانه همراه با این رشد مدنی، فضای آزاد سیاسی به وجود نیامد و جامعه سیاسی ایران تحت تأثیر شرایط سیاسی و استراتژیک جهانی باقی ماند. به رغم همه تلاش ها برای نوسازی ارکان کشور، عدم ایجاد زیرساخت های لازم برای فعالیت احزاب مختلف در یک بستر سیاسی باز و آزاد، تک حزبی شدن و تاسیس «حزب رستاخیز» از یک سو، و شرایط خاص ناشی از جنگ سرد در عرصه جغرافیای سیاسی از سوی دیگر، از جمله مؤلفه هایی بودند که در نهایت جامعه ما را به سوی انحطاط و انقلاب فاجعه بار ۵۷ سوق داد.
اینک، پس از گذر بیش از یک سده از آغاز «عصر روشنگری» در ایران، تنزل دستاوردهای ارزشمند جنبش مشروطه و عقبگردی تاریخی را شاهدیم که تحت عنوان قانون اساسی جمهوری اسلامی، گویی تنها برای تمرکز قدرت در دست یك نفر به نام «ولی فقیه» تنظیم شده است، مقامی که «حكم حكومتی» اش فراتر از قانون اساسی است و بی اعتنا به خواست نمایندگان مردم و البته برای تمامی اركان این حكومت «فصل الخطاب». واقعیتی که چنان تضادی را در خاک ستارخان و باقر خان و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل رقم زده که بن بست جدی آن را روز به روز آشکارتر در برابر همگان – از جمله امیدواران به اصلاح این ترکیب ناپایدار – به رخ می کشد.
در آستانه سالگرد امضای فرمان مشروطه، به باور من، با توجه به جو اختناق حاکم بر مملکت، بهترین و کم هزینه ترین کُنش حضور فراگیر همه کوشندگان حاضر در صحنه است. به یاد آوریم که تحقق آرمان نیاکان ما در جنبش مشروطه تنها از رهگذار گام نهادن گروه های مختلف در مسیر آشتی ملی و نافرمانی های مدنی به دور از خشونت با تکیه بر شعار محوری «انتخابات آزاد» برای رسیدن به یک هدف مشترک «برقراری یک نظام پارلمانی سکولار» ممکن و میسر است.
پاینده ایران،
رضا پهلوی
یعنی بعداز 35 سال هنوز علت اصلی انقلاب مردم را نفهمیدن چه مفهومی میتواند داشته باشد؟!!!
بخاطر ظلم خاندان پهلوی و بخصوص کینه مردم از رضاشاه که شاهنشاهی را غصب کرده بود مردم انقلاب کردند. اشتباه دیگر محمدرضاشاه به اجرا گذاشتن اصلاحات ارضی بدون اصلاحات فرهنگی بود که باعث شد رعیتی که یکشبه صاحب زمین شده بودند آنرا دوباره به اربابها فروخته با پول آن به کربلا رفتند و پس از بازگشت چون دیگر مکانی برای زندگی و پولی برای خرید خانه نمانده بود بناچار به تهران مهاجرت کرده به دست فروشی و کارهای کاذب پرداختند و فرزندانشان با تحصیل رایگان و با انگیزه بالا و با بورسهای دولتی به کشورهای غربی گسیل شده و ادامه تحصیل دادند و پس از بازگشت به پیروی از خمینی جوانان دانشگاهی را تحریک و به انقلاب ترغیب کردند، مانند موسوی ها و ولایتی ها و سحابی ها و بازرگانها و ملی مذهبی ها و … که همه حاصل اجرای اصلاحات ارضی بدون اصلاحات مغزی بودند. دلیل این عمل عجولانه محمدرضاشاه درآوردن زمینهای ایران از دست خانان تورک بود که در آن زمان 70 درصد اراضی ایران در اختیارشان بود! که در این زمینه موفق شد ولی استارت تجزیه ایران را خواسته یا ناخواسته باعث شد.
درود …. جناب آقای عباس ربیعی . شما خیلی راحت و آسان و با اطمینان و بسیار ساده لوحانه از جانب مردم سخن می گویید و از طرف مردم تصمیم می گیرید و قضاوت می کنید و فوری هم حکم صادر می فرمایید . شما می فرمایید که مردم به خاطر کینه از رضا شاه که شاهنشاهی را غصب کرده بود انقلاب کردند . جناب آقای عباس ربیعی با خواندن این مطلب شما انسان می اندیشد خانواده و پدران شما از کسانی هستند که رضا شاه آنان را معدوم کرده است . و یا خانواده شما از آن دسته از اربابانی بوده اند که به واسطه تقسیم اراضی املاک آنان را بین زارعین تقسیم کرده اند و در پایان خواننده اندیشه می کند که شما سخت مشتاق تجزیه ایران عزیز هستید . جناب آقای عباس ربیعی ما زبانزدی داریم که می فرماید : ((( دانا اندیشد و گوید ))) . اینک من از شما خواهش می کنم همانند یک شخص عادی و بی طرف و به دور از کینه شخصی یک بار با تفکر و اندیشه مطلبی را که مرقوم فرموده اید بخوانید و بی طرف قضاوت بفرمایید . جناب آقای عباس ربیعی تردیدی ندارم که اگر با خودتان صادق باشید با خواندن همین مطلب خودتان به خنده خواهید افتاد . زیرا به درستی که خنده دار هم هست .