آقایان خاتمی، مرتضوی، حجاریان در سرزمین شعر و گل و بلبل، این یک چپق نیست، یک تحلیل هم نیست – فرج سرکوهی
1
آقای محمد خاتمی به نام خود و به نام «ائتلاف قابل تقدیر اصلاح طلبان و دیگر نیروهای علاقمند به دولت و ملت» در انتخابات دو مجلس از مردم خواست که به «هر دو فهرست، به تمامی افراد هر دو فهرست، تکرار می کنم به تمامی افراد هر دو فهرست» رای دهند.
اکنون که نوبت سنجش سیاست ها است، می فرماید «هیچ دخالتی در معرفی افراد» این دو فهرست نداشته ، «به دنبال وکیل معرفی کردن نبوده و فقط .. نکته هائی را یادآوری کرده» است . (آخرین سطرهای گزارش سایت کلمه. لینک در پایان همین یادداشت)
اگر این دروغ گوئی آشکار در حد انکار جمله های ضبط شده خود، مسئولیت گریزی و زوال اخلاقی، شارلاتانیزم سیاسی، پوپولیزمی که هواداران و مخاطبان خود را مشتی احمق، کودن، فراموشکار، ابله و بی شعور فرض می کند ، نیست، پس چه هست؟
(قصد توهین ندارم. «شارلاتانیزم سیاسی» و….. از محترم ترین صفت های این کردار است. «هرچه را باید به نام اصلی آن خواند»)
2
آقای خاتمی لابد به فراموشکاری و بلاهت سیاسی رای دهندگان و هواداران خود اطمینان دارد و گمان می برد که اینان جمله های صریح و تاکید موکد و مکرر او را بر رای دادن به «تمامی افراد هر دو فهرست» از یاد برده اند،
لابد اطمینان دارد که کسانی که به توصیه او «به تمامی افراد هر دو فهرست»، از جمله به قاتلان نشانداری چون دری نجف آبادی، ری شهری و… رای دادند، از او نمی پرسند چرا فهرست هائی را توصیه کردی که «هیچ دخالتی» در تعیین افراد آن نداشتی؟
لابد اعتقاد دارد که هواداران او کم حافظه تراز آن اند که با به یاد داشتن جمله معروف منتسب به تقی زاده، که خود را در امضای قرارداد نفتی دوران پهلوی اول «آلت فعل» خواند، بپرسند پس «آلت فعل» که بودی تو؟
لابد بر آن است که مخاطبان او «مغز خر خورده اند» و تصور می کنند که رای دادن «به تمامی افراد هر دو فهرست» نه «معرفی کردن وکیل» که «فقط یادآوری نکته هائی» بوده است.
لابد گمان می برد که مخاطبان او ابله تر از آن اند که بپرسند چه رهبری هستی تو که بدون «هیچ دخالتی » در «افراد فهرست ها» ما را به رای دادن به آن ها فراخواندی؟
… اگر این لابدها نبود روز روشن با دروغی چنین بزرگ کلاه خود و مخاطبان خود را بر می داشت؟
3
«در سرزمین شعر و گل و بلبل» اما همه چیز ممکن است از جمله این که کارکنان سابق نهادهای امنیتی، پلیسی و نظامی حکومت استبدادی، قاتلان یا همدستان قاتلان و شکنجه گران، پس از پوشیدن جامه «اصلاح طلبی دینی» از شکنجه شدگان و خانواده اعدام شدگان سال های اول انقلاب، دهه 60، 67 و… بخواهند که «ببخش ولی…» … اما نوبت به رقیب سیاسی آنان که می رسد «بخشش» از یاد می رود. به مثل آقای حجاریان عذرخواهی آقای مرتضوی را «اقرار» تلقی و خواستار «مجازات» و «قصاص» او «بر اساس قواعد فقهی و قانونی» می شود (لینک در آخر یادداشت)
آقای حجاریان اما در گفتار خود به طور ضمنی مسئولیت سرکوب را به یک تن منحصر و کل نظام را تبرئه می کند. توسل او به «قصاص بر اساس قواعد فقهی» و باقی قضایا اما همان قدر مضحک است که عذرخواهی مسخره آقای مرتضوی چون ترفندی برای پوشاندن سرکوب سیستماتیک و تقلیل آن به رخدادی «غیرعمدی» و خطای ناخواسته «یک فرد» و نیز همان قدر مضحک که ادعای «دخالت نداشتن» آقای خاتمی در فهرست های انتخاباتی به قصد انکار مسئولیت خود… به گفته فروغ «موهبتی است زیستن در سرزمین شعر و گل و بلبل».
4
سایت کلمه، در گزارش سخنان آقای خاتمی، برخلاف ابتدائی ترین مبانی گزارش نویسی، فقط می نویسد «خاتمی با اشاره به برخی مباحث در سطح جامعه….». از منظر سایت کلمه فقط پاسخ آقای خاتمی ارزش نقل دارد و مباحث جامعه (کدام مباحث؟) و پرسش های پرسندگان بی ارزش تر از آن است که نقل شود.
آن چه سایت کلمه می پوشاند اما آشکار است: افتضاح کارنامه سه ساله دولت روحانی و مضحکه بی رونق ترکیب دو مجلس اسلامی و خبرگان و این ها یعنی شکست فاحش سیاست اصلاح طلبان دینی.
این که آقای خاتمی امروز می کوشد تا با احمقانه ترین ترفندها: انکار واقعیت های آشکار و از جمله انکار جمله های ضبط شده خود، از پذیرش مسئولیت کردار خود بگریزد، این که آقای حجاریان شعار «ببخش اما… » را فراموش و خواستار «مجازات» و «قصاص فقهی» رقیب سیاسی خویش است و جنایت را به یک فرد محدود می کند و… هم نشانه سقوط اخلاقی و سیاسی و فقر فکری این ها است و هم نشانه زوال سیاسی، فکری و اخلاقی اصلاح طلبان دینی، دولت روحانی، کارگزاران شبکه قدرت سیاسی ـ اقتصادی رفسنجانی و شرکا در کنار سقوط همه جانبه اخلاقی و فکری رهبر و همه جناح های حکومتی.
5
نتیجه رای به روحانی، که از همان آغاز از سیاست های ورشکسته نئولیبرالی رفسنجانی هواداری می کرد، دولتی است شکست خورده در عرصه اقتصادی، شکاف بیش تر فقر و غنا، دامن گسترده تر شدن فساد نهادینه شده اقتصادی، افزایش سانسور فرهنگی، تشدید سرکوب سیاسی و دینی و فرهنگی، هیات دولتی که ریاست آن با رئیس اسبق شورای امنیت ملی، وزارت دادگستری آن با قاتلی به نام مصطفی پورمحمدی، وزارت کار آن با چهره ای امنیتی چون علی ربیعی، وزارت ارشاد آن در اختیار دلقکی به نام علی جنتی و معاونان امنیتی و اطلاعاتی او و وزارت خانه های اقتصادی آن در انحصار مهره های شبکه فساد اقتصادی ـ سیاسی رفسنجانی و خانواده و شرکا است،
اگر مسئولیت پذیری از مولفه های اصلی سیاست است، که هست، همه کسانی که مردم را به رای دادن به روحانی فرا خواندند در مسئولیت کارنامه دولت او شریک اند.
6
نتبجه انتخابات دو مجلس مضحکه ای است نخ نما. کسانی با ماسک آزادی خواهی، اصلاح طلبی و… در رسانه های بزرگ فارسی زبان خارج از کشور، با ترفند «حذف مصباح، یزدی و جنتی»، مردم را به شرکت در انتخابات دو مجلس و رای دادن به قاتلانی فرا خواندند که پرونده های آنان از آن سه تن سیاه تر است. مبلغانی از این دست در مسئولیت کارنامه مجلس ها سهیم اند.
حذف آن سه تن تنها می توانست راه را بر ریاست آقای رفسنجانی بر خبرگان هموار کند هرچند فهرست امید در تهران و شهرستان ها چنان بود که اغلب افراد آن به جای رفسنجانی و عارف، جنتی و لاریجانی را به ریاست دو مجلس برگزیدند. ترفند حذف سه تن نه به مجلسی به گفته مبلغان «معتدل تر»، که حتا به نتیجه دلخواه طراح اصلی این ترفند، آقای رفسنجانی، نرسید.
7
در تنور داغ انتخابات دو مجلس، در هیاهوی سینه چاکان «درایت رهبر فرزانه، سرداری قاسم سلیمانی، درخشندگی اعتدال، امنیت ملی، برجام، فهرست امید و….» نکته مهمی به سایه رانده شد: رای به قاتلان سرشناس گامی دیگر بود در سقوط اخلاقی رای دهندگان و تخریب نظام ارزشی جامعه. فهرست نویسان و مبلغان «دو فهرست امید» به جامعه پیام دادند که قتل و جنایت نقطه ای سیاه در کارنامه سیاسی نیست. اینان با قبح زدائی از جنایت، تکرار جنایت را زمینه سازی کرده و در مسئولیت جنایت های آینده شریک شدند.
اکنون اما آقای خاتمی از مسئولیت کردار خویش می گریزد و آن سینه چاکان به اصطلاح آزادی خواه هوادار دولت روحانی و فهرست های امید، برای حضور رسانه ای در انتخابات بعدی لحظه شماری می کنند.
8
مسئولیت پذیری از مولفه های اصلی دموکراسی است. سیاست مداری که در دموکراسی ها خطا می کند، مسئولیت کارنامه خود را نه با توجیه، انکار یا عذرخواهی کلی، که در عمل بر عهده می گیرد، کنار می رود و اگر نرود رسانه ها و افکار عمومی او را حذف می کنند.
اما آقایان رهبر، رفسنجانی، روحانی، خاتمی، حجاریان و شرکای ریز و درشت حکومت استبدادی ایران «سرزمین شعر و گل و بلبل» را خوب می شناسند و می دانند که «نظام مقدس» جمهوری اسلامی، بخش عمده لایه های متوسط، میان درآمد و ثروتمند جامعه را، حتا در میان برخی نویسندگان و هنرمندان، چنان به رانت های مالی و سیاسی و فرهنگی آلوده کرده است و سقوط اخلاقی و فقر فکری و سیاسی این لایه ها در حدی است که برای پذیرش هر یاوه ای که به سود تداوم رانت های آنان باشد، حتا احمقانه ترین توجیه ها و انکارها، با هم مسابقه می گذارند که اگر چنین نبود به قاتلان و به رئیس جمهوری که قاتلان را وزیر دادگستری می کند، رای نمی دادند و…
می دانند که برخی چهره های ورشکسته اپوزیسیون سابق، که ماسک آزادی خواه، اصلاح طلب، بی طرف، تحلیل گر کتاب ننوشته و چه و چه و چه بر صورت دارند، هر یاوه ای را تبلیغ می کنند تا در رسانه های بزرگ فارسی زبان مطرح شوند، تا نظام بماند و «اصلاح؟» شود هرچند اصلاح نظام اسلامی شوخی بی مزه مکرری بیش نیست.
9
… و چنین است که آقای خاتمی روز روشن دروغ می گوید، هیچ کس از دروغ او بر نمی آشوبد و در ذهن هواداران او آب از آب تکان نمی خورد. بازیگران بی استعداد نمایشی که دیگر حتا مسخره هم نیست، حضور در پرده بعدی، انتخابات ریاست جمهوری، را انتظار می کشند. تکرار از مرز ملال برمی گذرد. زبان معنا را می کشد. زیستی پرملال و تهی از هرچه در سایه قدرت تداوم می یابد. اما به گفته رنه ماگریت «این یک چپق نیست»…و البته با همان طنزی که در ترجمه «این یک پیپ نیست» به «این یک چیق نیست» می توان دید.
اخبار روز
آخرین دیدگاهها