متن سخنرانی کورش زعیم در نشست عمومی مهستان سکولار دموکراسی
درود به هم میهنان بیننده و شنونده این برنامه و سپاس از فرصت تماس با شما:
یک حکومت مردم سالار خوب، همیشه خواست دست نیافتنی مردم جهان بوده است. از آغاز تاریخ نبشته جهان تا امروز، ما آثار این تلاش را مشاهده می کنیم و اینکه در تاریخ بشر هیچگاه آرامش، رفاه و خرسندی همگانی وجود نداشته است. فیلسوفان کهن و اندیشمندان سیاسی در این راستا گونه های مختلف حکومت را بررسی و پیشنهاد کرده اند، ولی اندک کشورها به اجرای درست آن رسیده و نتیجه گرفته اند. ما پیش از اینکه برای کشورمان قبا بدوزیم باید ببینیم در گذشته چه خبر بوده است.
اپلاتون برای فهم بیشتر، گزینه های فرمانروایی را به پنج گونه بخش کرد: پادشاهی یک مرد خوب، پادشاهی یک مرد بد، حکومت چند مرد خوب، حکومت چند مرد نه چندان خوب (بدین معنی که چند مرد نمی توانند همه بد یا همه خوب باشند)، و در نهایت فرمانروایی مردم، یعنی شمار زیادی از شهروندان. گزینه حکومت مردم هم می تواند بد باشد، زیرا در میان مردم آدم بد هم پیدا میشود. برای مثال هیتلر با رای مردم که اکثریت خوب بودند سر کار آمد، و همچنین جمهوری اسلامی. در این دو مثال، اصل اخلاقی اپلاتون رعایت نشده بود، زیرا او می گفت که بهترین ها باید حکومت کنند.
کارل مارکس از فرمانروایی زحمتکشان و نه سرمایه داران سخن گفت، دیدگاهی که برگرفته از اندیشه مزدک است. سُستی این اندیشه اینست که سرمایه داران اغلب دارای دانش و کارآمدی مدیریتی هستند که سرمایه دار شده اند و برای زحمتکشان کار ایجاد کرده اند؛ البته گاه استثمار هم کرده اند، زیرا سرمایه دار بد هم وجود دارد. شاید منظور مارکس فرمانروایی زحمتکشان خوب در برابر سرمایه داران بد بوده است. زحمتکشان خوب و کارآمد هم میتوانند سرمایه دار بشوند؛ آیا پس از تبدیل آنها به سرمایه دار، خوب خواهند ماند؟
من ده سال پیش، در مصاحبه ای درباره زندگی خود، گفتم که یک سیاستمدار، یا یک فعال سیاسی، باید همیشه خود را در معرض داوری مردم قرار دهد. این روش برای کسانی که کشوری را اداره میکنند، یک وظیفه است. پریکلس هم همین را گفته، که اگر قرار باشد بجای یک تن چند تن سیاستگزار یا اجرا کننده باشند، همه ما باید بتوانیم آنان را آزادانه داوری کنیم.
ما دیکتاتوری را نمی توانیم تحمل کنیم چون دیکتاتوری یک حکومت غبراخلاقی و تغییر آن از دست ما خارج است. ما شکلی از حکومت را میخواهیم که، به گفته کارل پوپر، به ما اجازه دهد خود را از یک فرمانروایی اهریمنی، بی لیاقت یا فاسد بدون خونریزی رها سازیم. این اصل یکی از شرایط مهم دموکراسی است. بنابراین، مسئولیت ما کنشگران سیاسی باید این باشد که با همه توان از پدید آمدن دوباره یک حکومت غیراخلاقی جلوگیری کنیم.
ولی آنچه واقعیت دارد اینست که، همچنان که هر دو پریکلس و توسیدید گفته اند، مردم بطور عام حتی در شرایط عادی نمیتوانند حکومت کنند و این وظیفه باید به افراد توانا واگذار شود. پس ما مجبوریم به ادعاهای مدعیان فرمانروایی گوش دهیم، عملکرد سیاسی و اجرایی آنان در کارهای دیگر را بررسی، سنجش و داوری کنیم که احتمال داشتن توان حکومت در این مدعیان چقدر است و چه کیفیتی می تواند داشته باشد. مردم تنها پس از عمل می توانند ببینند که کارکرد فرد یا افراد خوب بوده است یا بد. پس قانونی که به ما اجازه دهد از یک حکومت غیر اخلاقی یا دیکتاتوری بدون خونریزی خلاص شویم بسیار مهم است.
پس ما باید قانونی را که می خواهیم زیر آن زندگی کنیم خودمان تدوین نماییم، حکومت را به فرد نسپاریم و همه مردم بتوانند درباره کیفیت حکومت اظهار نظر یا انتقاد کنند. این یک اصل است. در این مسیر باید بتوانیم با دیگر حزب ها و گروهها هم اندیشی کنیم. غیراخلاقی است که مخالفان خود را دشمن حساب کنیم و حزب خودی را نیک. این کار به نفرت منتهی می شود و یکپارچگی سیاسی را آسیب میزند. همچنان که ما شهروندان درباره حکومت و حدود و کیفیت آن کنکاش میکنیم، نسبت به حکومت وظیفه ای مشترک داریم، و آن داوری آن است. ما باید پیوسته داوری کنیم و نتیجه داوری خود را به آگاهی همگان برسانیم. برای اینکه بتوانیم این وظیفه مهم را انجام دهیم نیاز به آزادی داریم. آزادی سخن، آزادی نشر، آزادی دسترسی به اطلاعات، آزادی سازماندهی و گردهمایی، و آزادی رسانه ای.
ما نیاز به آزادی داریم تا حکومت را از سوء استفاده از قدرت باز داریم. همچنین ما نیاز به دولتی داریم تا از سوء استفاده خود ما از آزادی هایمان جلوگیری کند. برای حفظ مرزهای این دو نیاز به آزادی، از انتظار حسن نیت که بگذریم، ما باید دادگاه قانون اساسی داشته باشیم نه چیزی شبیه شورای نگهبان کنونی که خودش در تخلف از قانون اساسی عمل میکند و ایدئولوژی حاکم را، گاهی با نقص آزادی اقلیت های مذهبی که در قانون اساسی پیش بینی شده و مخالفان حکومت، در داوری ها و تصمیم های خود دخالت میدهد. پیروی از قانون اساسی نباید چشمان ما را نسبت به سوء استفاده از آن کور کند.
توماس هابز می گوید بدون یک دولت هر انسان می تواند دشمن مهلک نوع خود باشد. بنابراین، نیاز به یک دولت قدرتمند داریم تا بتوانیم خشونت و جنایت در جامعه را مهار کنیم. یک دولت قدرتمند نباید یک دولت پدرسالارانه باشد. ایمانوئل کانت میگوید رژیم هایی که میخواهند کشور را پدرسالارانه اداره کنند، بزرگترین دیکتاتوری ها را بوجود میآورند؛ و درباره قانون اساسی میگوید که یک قانون اساسی باید بیشترین آزادی های ممکن را بر پایه قانونی که آزادی هر فرد وابسته به آزادی دیگران باشد بدهد. معنی آن اینست که حتی اگر حکومتی با مردم خود مانند فرشتگان رفتار کند، ضعیف تر ها حقی در برابر قویترها نخواهند داشت. ما این واقعیت را امروز دستکم در جامعه خودمان به وفور مشاهده می کنیم. هیچکس، نه دولت نه مجلس و نه یک کارمند ساده نباید بتواند ابراز قیمومیت نسبت به یک شهروند بالغ بکند و او را از همه یا بخشی از حقوق شهروندیش محروم سازد، مگر اینکه حقوق شهروند دیگری به مخاطره افتاده باشد.
حکومت پدرسالارانه عیب بزرگ دیگری هم میتوانید داشته باشد، و آن اینست که هر شهروند حق دارد به سلیقه خودش در پی خوشبختی باشد. هیچ حکومتی نباید حق داشته باشد ما را مجبور کند مطابق دیدی که او از رفاه و خوشبختی در زندگی دارد خوشبخت باشم. این یک دشواری بنیادین در جمهوری اسلامی است که اصرار دارد ما را به سلیقه و باور خود، به زور به بهشت بفرستد؛ و در این راستا تحمل اکثریت مردم را به انتها رسانده است. بهمین دلیل، ما یک دولت کوچک می خواهیم. یک دولت کوچک نمی تواند به آسانی در همه شئون زندگی مردم چنگ بیاندازد یا دخالت کند. من بارها نوشته ام که ساختار دیوانسالاری انبوه کشور باید به یک سوم کاهش یابد تا هم از اتلاف بودجه جلوگیری شود و هم کارمندان بیکار برای سرگرم کردن خود به پر و پای مراجعین نپیچند و آنان را سر ندوانند. با محاسبات من امکان کاهش آن به ده درصد حجم کنونی در طی ده سال وجود دارد. ایمانوئل کانت، ویلهلم هومبولت و جان استوارت میل، هر سه ضرورت حکومت را در کوچکترین حد ممکن خود تعریف کرده اند.
دشواری دیگر امکان بوجود آمدن یک دیوانسالاری نظامی است. ما با قانونهای مناسب شاید بتوانیم دیوانسالاری دولتی را مهار کنیم و مردم سالاری بوجود آوریم، ولی چگونه می توان از دیوانسالاری نظامی جلوگیری کرد؟ با این جوجه دیکتاتورهایی که در لابلای دیوانسالاری دولتی وجود دارند چه کنیم؟ ماکس وبر این دشواری را درمان ناپذیر میدانست. این مسئله را میتوان با قانونگذاری مناسب تا حد زیادی حل کرد، ولی دیوانسالاری نظامی می تواند کشور را برای بیش از یک نسل زیر چکمه خود نگه دارد. در جهان پرمخاطره کنونی و رشد پیوسته دیوانسالاری نظامی یا شبه نظامی در منطقه که به مردم پاسخگو نباشند شاید سرنوشت مردم را تا چند دهه رغم بزند و غرب آسیا را در جنگهای ویرانگر غرق کند.
در جامعه ما جوانان بیش از دیگران از این مخاطره ها آسیب می بینند. زیرا برایشان درک راه حل ها آسان نیست، و دروغ های رژیم ها را آسانتر باور میکنند. یک رکن مهم حرکت به سوی مردم سالاری رسانه است. هرچند رسانه ها هم پراکنده کننده دروغ بوده اند. حتی پیش از گسترش رسانه های مجازی، دروغ پردازی برای تاثیر در روند شکلگیری سیاستها رواج داشته است. با رسانه های مجازی تشخیص راست از دروغ بسیار دشوارتر شده است. اگر این رسانه ها از روند دستیابی به حکومتی مردم سالار پشتیبانی نکنند، نمی توان به آینده چندان خوشبین بود.
در هر حال، این کشور و این جهانی است که اکنون ما داریم و باید تمام تلاشمان را برای نجات آن از افتادن به ورطه هرج و مرج و بی قانونی و جنگ انجام بدهیم. گوتفرید لایب نیتس، فیلسوف آلمانی در سده هفدهم گفت که جهان ما بهترین جهان ممکن است. ولی دیدیم که چه جنگهای ویرانگر و وحشیگری هایی پس از دوران او در اروپا و جهان رخ داد. کارل پوپر، یک فیلسوف آلمانی که جنگها و دیکتاتوری ها و بدبختی های جهان سده بیستم را مشاهده کرده بود، گفت که جهان ما علیرغم جنگهای وحشتناکی که تجربه کرده ایم بهترین جهانی است که تا کنون وجود داشته است. شاید این بطور کلی در تاریخ جهان درست باشد، ولی ما در ایران چهار دهه است که شاهد پس رفت، بدبختی و استیصال مردم، و فساد گسترده و خشونت ساختاری حکومتی بوده ایم. ما نمیتوانیم بگوییم که ایران ما بهترین ایرانی بوده است که تا کنون داشته ایم، زیرا خیلی بهتر را تجربه کرده ایم و اکنون میخواهیم دستکم به آن “خیلی بهتر” برگردیم.
کلید این “خیلی بهتر” بازگشت به اندیشه یک قانون اساسی خیلی بهتر است. یک قانون اساسی که حقوق همه شهروندان کشور را بطور برابر تضمین نماید، بازدارنده استبداد باشد و رای آزاد مردم را تضمین کند و آنرا بالاترین مرجع بشناسد.
در طول سده گذشته، ما در دو انقلاب برای دستیابی به یک حکومت دموکراتیک تلاش کردیم؛ ولی بجز چند سال کوتاه در میانه سده، به هدف خود نرسیدیم. جایگاه جغرافیایی حساس و راهبردی کشور ما، نشسته بر روی بزرگترین ذخایر انرژی در جهان، و در گلوگاه آبراه انرژی جهان، کشور ما را میدان قدرت نمایی ها و توطئه های بین المللی کرده، که سبب اصلی ناتوانی ما در ایجاد و نگهداری یک دولت دموکرات بوده است. امروز هم یک حکومت خودکامه ایدئولوژیک و فاسد، با وجود منابع طبیعی و انسانی غنی، ما را از پیشرفت و رفاه اقتصادی بازداشته، و شرایطی را ایجاد کرده که کشورمان رتبه اول جهان در فرار مغزها و فرار سرمایه شده، و یکی از قهرمانان جهان در تبعیض و نقض فاحش حقوق بشر است.
ما در ایران اکنون با چالش جدیدی روبرو هستیم؛ و آن هدایت کشور زخم خورده، و مردم سرخورده خود بسوی یک نظام دموکراتیک راستین و پایا، بر پایه فرصت برابر برای همه، آزادی گزینش و حقوق شهروندی کامل، و پیمایش بسوی خوشبختی هستیم. در برابر سوء مدیریت فاحش و فساد باور نکردنی که در چهار دهه گذشته بر ما تحمیل شده، ما آرزوی بازگشت به کوته زمان دموکراسی و دولت پاک را، که هفت دهه پیش از آن برخوردار بودیم، داریم.
ما آرزو داریم میهن خود را از یک حکومت تک بعدی، تکلیف گرا، خشن، فاسد پرور و ناقض حقوق بشر پس بگیریم، و یک دموکراسی نمونه بر پایه رعایت کامل حقوق بشر و همخوان با فرهنگ ایرانی بسازیم. و برای یک ایران نوین، ما در جبهه ملی ایران، بینشی درازمدت و برنامه های اجرایی داریم. ما طرحها و برنامه های خود را تدوین و منتشر کرده ایم که چگونه قانون اساسی باید تدوین یا بازنویسی شود و چگونه یک دولت مردم سالار باید کشور را اداره کند.
نخست و مهمتر از همه اینست که مردم نمایندگی راستین و منصفانه در برنامه ریزی کشور، و در مسئولیت های مدیریتی کشور داشته باشند. حوزه های انتخاباتی بنابراین، باید به گونه ای بخش بندی شده باشند که همه مردم و همه استانها را منصفانه نمایندگی کنند. ما برای یک دولت کمتر متمرکز برنامه ریزی کرده ایم، که شامل مجلسهای قانونگذاری در استان، بخش، شهر و روستا خواهد بود تا نقش مردم و دخالت در قانونگذاری و تصمیم گیریها گسترده شود[1].
افزون بر مجلس شورای نمایندگان کنونی، ما مجلس دیگری را هم برنامه ریزی کرده ایم به نام مجلس “مهستان[2]”، باز زنده سازی کنگره دو هزار ساله ایرانیان در چارچوبی نوین، که شامل دو نماینده از هر استان کشور بدون توجه به جمعیت یا مساحت استانها خواهد بود. این سامانه قانونگذاری و تصمیم گیری مشترک دو مجلس جمعیتی و استانی اجازه خواهد داد تا بودجه ملی و منابع کشور منصفانه و همساز با نیازهای توسعه و پیشرفت میان استانها تقسیم شود. نامزدی و انتخاب برای همه مجلس های نمایندگی، آزاد و تنها پیش نیاز سطح دانش آموختگی نامزدان و نداشتن پیشینه جنایی خواهد بود. همه مقامهای اجرایی و سیاسی کشور به روی همه شهروندان ایران تنها بر پایه شایستگی باز خواهد بود.
از سوی دیگر، هیچ دموکراسی نمی تواند بدون آزادی رسانه ها، حزبهای سیاسی و سازمانهای مدنی و مردم نهاد پویا و پایا شود. همه اینگونه فعالیت ها باید آزاد باشد و تشویق شود.
ما برای همه کودکان، که مهمترین سرمایه و آینده کشور را تشکیل می دهند، و نظام کنونی به آنان بی اعتنا می باشد، تا سن قانونی آموزش رایگان خواهیم داشت، حتی برای آنان که در کشور ما پناهنده اند. هیچ منطقه و روستا بی مدرسه نخواهد بود و همه کودکان سراسر کشور به آموزش اجباری خواهند پرداخت. همه مردم زیر پوشش تامین اجتماعی و درمانی خواهند بود، و تامین حد اقل زندگی برای بیکاران آماده به کار[3].
ما برای یک ارتش نیرومند و نوین مردم گرا، نه فرد محور، برای حفظ مرزهای سیاسی کشور و دفع خطرهای احتمالی برنامه ریزی کرده ایم و از آن پشتیبانی خواهیم کرد[4]. ما طرحی برای پشتیبانی از سالمندان ایران تدوین کرده ایم[5].
ما انرژی مورد نیاز خود را از آفتاب و باد خواهیم گرفت که با توجه به امکانات طبیعی کشور، می تواند یکی از بزرگترین کالاهای صادراتی ما باشد[6]. انرژی هسته ای باید بکلی کنار گذاشته شود و حتی همسایگان را هم از ایجاد چنین تاسیسات خطرناکی در کنار ما منصرف خواهیم کرد. تسلیحات هسته ای نه تنها نباید جزوی از زرادخانه ما نباشد، که در کارزاری جهانی باید همه کشورهای اتمی را وادار به خنثی کردن تسلیحات اتمی خود کنیم[7].
برای همه مسئولان فاسد، همکاران و عوامل آنها که در چهار دهه گذشته از راههای غیرقانونی مانند رشوه، رانتخواری، اختلاس، قراردادهای فراقانونی و قاچاق سازمان یافته ثروت اندوخته اند، عفو عمومی اعلام خواهد شد، به شرط آنکه مالیات همه درآمدهای غیرقانونی خود را بپردازند و بقیه آنرا در کشور برای ایجاد اشتغال در صنعت و کشاورزی و خدمات سرمایه گذاری کنند. این سیاست جلوی بسیاری از توطئه ها را بدست این فاسدان، که بودجه کلانی در داخل و خارج کشور در اختیار دارند، خواهد گرفت، از ایجاد تشنج در کشور جلوگیری خواهد کرد، و سرمایه هنگفتی که در اصل متعلق به مردم بوده با هدایت دولت در راستای پیشرفت اقتصادی بکار گرفته خواهد شد[8].
ما باور داریم و طرحی را آماده کرده ایم که مجازات اعدام باید لغو شود، و مجازات زندان هم به گونه ای بازنویسی شود که جنبه سازندگی آن بیشتر از جنبه تنبیهی آن باشد و فشار کمتری بر خانواده و نیز بودجه ملی وارد آورد[9].
مدیریت روندی هموار برای تغییر به دموکراسی از شرایط تحمل ناپذیر کنونی، نیاز به احساس مسئولیت بیشتر و روشهای سازنده دارد؛ که در آن ما باید بیشتر خردمند و کمتر احساساتی باشیم. یک جو ناامنی و انتقامجویی علیه کسانی که کشور را با سوء نیت و سوء تدبیر مدیریت کرده اند و مرتکب خشونت علیه مردم شده اند، نباید پدیدار شود. ما هرگز اجازه تکرار رویدادهای عراق و لیبی و سوریه را نخواهیم داد.
در جهان کنونی که سرنوشت کشورها در زمینه اقتصادی، سیاسی و امنیتی در هم تنیده است، نمی توان از جامعه جهانی مستقل بود. ما نیاز به همکاری و همیاری دو سویه داریم. در سیاست خارجی، ما روابط دوستانه و همکارانه با همه ملتهای جهان بر پایه احترام متقابل و منافع ملی ایجاد خواهیم کرد. روابط بویژه ما با همسایگان برادرانه و همیارانه خواهد بود، که باید با آنها در صلح و همزیستی، داد و ستد و رفت و آمد باشیم. ما بسنده نیرومند خواهیم بود تا بتوانیم تمامیت ارضی و صلح و امنیت خودمان و حتی آنها را بدون نیاز به کمک از دوردست تضمین نماییم؛ تا صلح و امنیت خودمان هم تضمین شده باشد. همسایگان ما باید بتوانند بر ما تکیه کنند، و باید دیوار بی اعتمادی میان ما و آنها را فرو بریزیم.
ما آینده ای از پیشرفت و رفاه را برای ملت خود می بینیم، نمونه ای از مردمسالاری و رعایت حقوق بشر، رها از تعصب و تبعیض و افراطگرایی. جامعه ای که به مردم خود انگیزه می دهد تا آرزو کنند و بتوانند آرزوهای خود را دنبال کنند. جامعه ای که مردم بتوانند نواندیشی و نوآوری های خود را پیگیری، و بلندپروازی های خود را برای هر مقام و جایگاهی که دانش و شایستگی آنان اجازه دهد دنبال کنند. ما ایران را سرزمین فرصتها و سرزمین شکوفایی استعدادها خواهیم کرد، جایی که آرزوها و امیدها میتوانند به واقعیت بپیوندند. در ایران آینده، همه باورهای مذهبی گرامی خواهند بود و جایگاهشان فقط در قلب مردم، جایی که براستی باید باشند.
ما کشور خود را بر پایه منابع طبیعی و انسانی خودمان، و استعداد و نبوغ ایرانی، بازسازی خواهیم کرد. و ما این آرزو را که شعار کهن فرهنگ ایرانی “پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک” دوباره راهنما و درونمایه ایرانی بودن باشد، به واقعیت خواهیم رساند.
ولی اینکه چگونه میشود از سد حاکمیت موجود، که بسیار مسلح و خطرناک است، گذشت، مسئله ایست که فکر همه کنشگران سیاسی ایران را به خود مشغول کرده است. از الگوهای آزموده شده در تاریخ، یکی انقلاب است که بهیچوجه مناسب شرایط ما نیست. ما میخواهیم خود را از یک حکومت برآمده از انقلاب رها سازیم که در همه کشورهای انقلاب دیده باعث روی کار آمدن قشر خشن، کار نابلد و کم سواد و بی تجربه شده که ملتها را برای دهه ها اسیر خود کرده است. نمونه های روسیه و چین و کوبا و البته ایران را در دوران زندگی خود شاهد بوده ایم که چگونه ملت های خود را برای ۷۰، ۵۰ و ۴۰ سال عقب نگه داشتند و آلوده به فساد و نادانی تنها با زندانی کردن و کشتن گسترده و پیوسته مخالفان بر مسند قدرت ماندند.
یک الگوی دیگر کودتای نظامیست که یک شبه میتواند حکومت را بدست بگیرد؛ ولی آن هم چون توسط نظامیانی صورت میگیرد که معمولا تشنه قدرت هستند و دانش و تجربه کشورداری ندارند منجر به دیوانسالاری کسانی میشود که از کودتاگران دانش و تجربه بیشتری ندارند و در هر حال باید گوش به فرمان باشند. ما نمونه های شیلی، آرژانتین، چند کشور افریقایی و عراق و سوریه را داشته ایم که هیچکدام نتوانستند کمترین پیشرفت و آرامش و رضایت مردم را جلب کنند و سرانجام در رویدادهایی خونین کنار رفتند.
یک گزینه دیگر نافرمانی مدنی سراسری است. برای موفقیت نافرمانی مدنی، بایستی ملت یکپارچه باشد و مخالفت ابرقدرتها باعث نفوذ و دخالت منفی در آنها نگردد. در کشور ما به علت موقعیت حساس و راهبردی بین المللی، هم دخالت شدید ابرقدرتها را داریم و هم دخالت منفی کشورهای فضول و بدخواه منطقه را. بنابراین این گزینه میتواند کشور را به آشوب های عمدی و ملوک الطوایفی قومی و مذهبی، و جنگهای داخلی بکشاند.
گزینه ای که اصلاح طلبان پیشنهاد میکنند، نه عملی است نه امکانپذیر، زیرا جمهوری اسلامی چنان در پیله خود تنیده و با قانونهای غیرضروری، بی شمار و متناقض بر پایه منافع شخصی و گروهی مادی و قدرت طلبی، ملوک الطوایفی سیاسی بشدت پیچیده ای بوجود آورده که بهیچ وجه اصلاح پذیر نیست. ولی باید توجه داشت که معدود شخصیت های سیاسی یا اجتماعی در درون کشور که کمتر آلوده هستند و اگر خطاهای در جوانی اوایل انقلاب کرده اند اکنون بشدت دچار عذاب وجدان گشته گوش شنوا دارند را در یک طرح فراگیر باید دخالت داد.
طرح گذار که ما در اردیبهشت ۸۸، در پیش بینی تخلف در انتخابات پیش رو و تظاهرات اعتراض آمیز مردم و پاسخ خشونت آمیز حاکمیت، “پیشنهاد برای نجات میهن” تشکیل یک دولت موقت توسط جبهه ملی ایران بود. این طرح که اتهام براندازی نرم را بدنبال داشت به سه ماه زندانی شدن من انجامید. در طرح پیشنهادی اخیر با عنوان “در این چهار دهه اندوه بار” ما کارگروهی نه نفره از طیفهای سیاسی مطرح کشور شامل سه تن از جبهه ملی، دو تن از نهضت آزادی و ملی مذهبی ها، و حتی یک تن از هر کدام اصلاح طلبان، اصولگرایان و روحانیان خوشنام و پاکدست پیشنهاد کردیم تا زمینه را برای تشکیل مجلس موسسان و تدوین یک قانون اساسی نوین فراهم آورند. پس از تدوین و به نظرخواهی مردم در رسانه ها گذاشتن نتیجه نهایی به رای مردم در یک همه پرسی گذاشته شود. پس از تصویب قانون اساسی، مجلس و دولت آینده طبق آن با رای مردم تحت نظارت همین کارگروه و سازمان ملل انجام خواهد شد.
ما باور داریم که نه جبهه ملی ایران با همه خوشنامی، آن قدرت و نفوذ را دارد که تنها با این معضل بزرگ روبرو شود و نه به مصلحت کشور است که با تکروی و انکار دیدگاهها و مشارکت تلاشگران دیگر در داخل و خارج کشور ملت را بار دیگر ناکام کنیم. ما نه تنها باید کنشگران سیاسی نا آلوده و خردمند داخل کشور را به همکاری جذب نماییم، که کنشگران ملی و میهن پرست خارج از ایران را نیز نباید ندیده بگیریم که آنان نیروی توانمندی در راه رسیدن به هدف و آرمانهای ما هستند. فقط سیاست بازان ابله نمیتوانند دیدگاهها و تلاشهای دیگران را تحمل و به آنها ارج نهند. همه ما باید بدون فخرفروشی و خودبزرگ بینی و بستانکار مآبانگی دست در دست هم، و مغز روی مغز هم، نهیم تا بهترین، عملی ترین و کم آسیب زا ترین راه را برای نجات میهن و پایه گذاری یک حکومت مردم گرا و قانونمند پیدا کنیم.
پیشنهاد من ایجاد یک کارگروه مشابه در برونمرز برای تبادل نظر با ما است. این کارگروه باید همه حزبها و و گروههای سیاسی واقعی و غیرمسلح ملی از چپ تا راست را در بر بگیرد. ما مدتهاست پیش نویسی از قانون اساسی را تدوین کرده ایم. من تا کنون یک متن پیشنهادی از یک گروه داخلی، و سه متن پیشنهادی از سه سازمان سیاسی برونمرز برای اظهارنظر دریافت کرده ام. چه خوب میبود اگر همه ما میتوانستیم گرد یک میز به این امر مهم بپردازیم، که با این همگرایی برای یک هدف مشترک، ملت رنجدیده میهنمان را به آینده امیدوار میکردیم.
در پایان، از اینکه چنین فرصتی را برای سخن گفتن با شما هم میهنان عزیز به من داده اند سپاسگزاری می کنم. روز خوش با بهترین آرزوها.
کورش زعیم
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران – ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷(۶ مه ۲۰۱۸)
[1] حوزه های انتخاباتی و دموکراسی، کورش زعیم؛ ۱۳۵۸، افتخارات ملی (۱۳۷۰)، همشهری (۱۳۸۱)، و ماهنامه ایرانمهر (اسفند ۱۳۸۴)، http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=462
[2] پیشنهاد برای نجات میهن، بخش دوم، کورش زعیم؛ (اردیبهشت ۱۳۸۸) http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=440
[3] طرح پشتیبانی از کودک ایرانی، کورش زعیم، (مرداد ۱۳۹۱) http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=517
[4]http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=500
طرح پاسداشت سرباز ایرانی، کورش زعیم (تیر ۱۳۹۱)
[5] طرح گرامیداشت سالمند ایرانی، کورش زعیم (امرداد ۱۳۹۱) http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=513
[6] انرژی خورشیدی و تامین برق مناطق محروم، کورش زعیم؛ (خرداد ۱۳۹۴) http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=710
[7] http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=68 خط مشی انرژی اتمی ایران، کورش زعیم (اسفند ۱۳۵۹)
[8] در این چهار دهه اندوه بار، کورش زعیم (فروردین ۱۳۹۷) http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=801
[9] زندان سازندگی، پیشنهاد برای تحولی بنیادین در مجازات محکومان به زندان، کورش زعیم؛ ۱۳۷۰، ارائه به سازمان زندانها (۱۳۸۱)، http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=323
آخرین دیدگاهها