گرامیداشت صدمین سال قربانیان کشتار ارامنه بدست عثمانیان
جبهه ملی ایران یاد ملیونها ارمنی بیگناه ,قربانیان نسل کشی ددمنشانه امپراتوری عثمانی را گرامی میدارد.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
یادبود سد سالگی کشتار ارمنیان در امپراتوری عثمانی: کورش زعیم
تاریخچه مهاجرت ترکان به خاورمیانه
ترکان مردمانی بودند که در شمال آسیای میانه در حد فاصل مرزهای سین کیانگ مغولستان و قزاقستان زندگی می کردند و همانند پسرعموهای مغولشان در اسب سواری و تیراندازی ماهر بودند. ترکان افزون بر مهارت جنگی، مردمی بسیار دلاور و بی اندازه وفادار به طایفه خود بودند. در سده هشتم میلادی، اسلام تا آمودریا گسترش یافته بود و ترکها با دین نوین آشنا شدند و بسیاری به آن گرویدند. گروهی از آنها (طایفه قایی) در اواخر حکومت سلجوقیان به آسیای کوچک کوچ کردند، گروهی هم در حکومت عباسیان به خدمت خلیفه عباسیان درآمدند، و برخی بر پایه شایستگی رهبری به رده های بالای نظامی دست یافتند. در اواسط سده نهم، ترکان در دربار خلیفه عباسی به قدرت زیادی یافتند و عملا بجای خلیفه حکمرانی می کردند. قدرتگیری سلجوقیان در سده یازدهم، اوج قدرت ترکان هم بود. در ۱٠۷۲م که سلجوقیان بر امپراتوری بیزانس (روم خاوری) پیروز شدند، یک نقطه عطف در تاریخ بود و آناتولی را در برابر نفوذ ترکان گشود.
هلاکوخان تا بخش شمالی رودخانه های دجله و فرات را در آناتولی خاوری تصرف کرده ترکان را به باختر آناتولی رانده بود. در سال ۱۲۵۸م، بغداد به دست هلاکوخان مغول فتح شد و سپاهیان او بیش از یک میلیون مردم آن شهر را قتل عام و شهر را بکلی ویران کردند. آنها سرانجام در نبرد عین جالوت که، در ۱۲٦۱م، در نزدیکی اورشلیم میان سپاهیان هلاکوخان و سپاهیان مصر و دیگر کشورهای اسلامی که از پیشرفت مغولان وحشت زده شده بودند درگرفت شکست سختی خوردند و گریختند.
با شکست مغولان در عین جالوت، ترکان در منطقه کوچک خود در غرب آناتولی قدرت گرفتند و با سلجوقیان متحد شدند و کم کم جانشین آنها شدند. رهبر آنها عثمان اول پسر “ارطغرل” بود. یکی از پادشاهان ترکان به نام سلطان محمد دوم در سال ۱٤۵۳م، کنستانتیناپولیس را فتح و به امپراتوری روم خاوری پایان داد و به “فاتح” معروف شد و نام شهر را “اسلام پولیس” یا اسلامبول گذاشت. سلطان سلیم نوه سلطان محمد فاتح بود که در ۱۵۱٤م به ایران حمله کرد و در جنگ چالدران شاه اسماعیل یکم را شکست داد و غرب ایران (کردستان و عراق و آذربایجان) را تصرف کرد. در جنگهای بعدی آذربایجان پس گرفته شد.
تاریخچه ارمنیان در امپراتوری عثمانی
از سال ۱۴۵۳ میلادی که ترکان عثمانی به فرماندهی محمد دوم با گشودن شهر کنستانتیناپولیس به نام اسلام امپراتوری بیزانس را سرنگون کردند و امپراتوری ترکان مهاجر در آسیای کوچک پایه گذاری شد، به حذف شهروندان مسیحی با قتل عام آنان پرداختند. عثمانی ها در طول سدها سال جنگ برای تصرف اروپا تا شهر وین پیشروی کردند. سرانجام اروپاییان در یک جبهه متحد در سال ۱٦۸٣م آنها را شکست دادند و به تدریج عقب راندند، ولی جنایتهای هولناک آنها در اروپای خاوری هنوز از یاد مردم آنجا نرفته، چنانکه پس از مرگ تیتو و فروپاشی یوگوسلاوری پس زمینه انتقام جویی وحشیانه صربها علیه مسلمانان شد. ارمنیان هم در نخستین فرصت در قره باغ به قتل عام ترکان مسلمان پرداختند. در خاور هم بارها به ایران حمله کردند و هرچند در طی جنگهای متعدد در برابر صفویان به جایی نرسیدند، ولی جنایتهای وحشیانه آنها از خوی تا تبریز، بویژه در مورد مسیحیان ایران، و مناره سازی از سرهای بریده ایرانیان در تاریخ ایران فراموش نشدنی است که از سده های نخستین تسلط عرب بر ایران تا آن زمان پیشینه نداشته است. خشونتهای خارق العاده دولت عثمانی و از هم گسیختگی مدیریتی در امپراتوری عثمانی، آن را به “مرد بیمار اروپا” معروف کرده بود.
در اوایل سده نوزدهم، جمعیت اسلامبول یا استانبول حدود یک میلیون نفر شامل پانصد هزار ترک تبار، چهارسد هزار ارمنی و یونانی و صد هزار اروپایی بود. ارمنیان تنها شهروندانی بودند که بدلیل آشنایی کامل به زبان تُرکی افزون بر تاثیر اقتصادی به علت برخورداری از دانش بالا، در حکومت نقش داشتند. در دولت عثمانی هر ایالت را یک “پاشا” اداره می کرد و در کنار هر پاشا یک ارمنی بود که “امیر” خوانده می شد و امور مالی و اداری و تعیین مالیات و خزانه داری را انجام می داد. امور مالی و خزانه دربار هم همیشه در دست ارمنیان بود. امور مالی را کسانی چون امیر هوانس چلبی و امیر مگردیچ جزایریان اداره می کردند و خزانه و ضرب سکه در دست امیر هاروتون پزچیان بود که خدمات بسیار زیاد و چشمگیری به جامعه عثمانی کرد. دانشکدهٔ پزشکی سلطنتی توسط ارمنیان ایجاد و اداره میشد و استادان برجسته آن نیکوغوس روسینیان، آندرانیک بیک کوچینیان و استپان پاشا اصلانیان بودند. ارمنیان در کشاورزی، صنعت، صنایع دستی، آموزش و تکنولوژی سخن اول را در کشور عثمانی می زدند. با وجود اینکه دولت عثمانی از وابستگی به ارمنیان نفرت داشت، ولی در کنار هر وزیر یک ارمنی کاردان گماشته شده بود، و گابریل نورادونکیان در ۱۹٠۸ وزیر بازگانی و در ۱۹۱۲ ( سلطنت محمد پنجم) وزیر امور خارجه، و در زمان سلطنت احمد مختار پاشا و محمدکمال پاشا نخست وزیر شد. (ر.ج. رومل، هولوکاست در چشم انداز تطبیقی تاریخی،۱۹۹۸) و (هاسمیک استپانیان، نقش ارمنیان در امپراتوری عثمانی، ۲٠۱۲).
سلطان عبدالحمید در سال ۱۸۷٦م به قدرت رسید و دو سال بعد قانون اساسی را معلق نمود، و در دهه های واپسین سده نوزدهم، برای نشان دادن قدرت دولت مرکزی و زهر چشم گرفتن از مخالفان، ستمگری و خشونت دولت عثمانی علیه شهروندان ارمنی که در بخش باختری کشور که ارمنستان باختری خوانده می شد با این تصمیم که آنجا را از باشندگان بومی ارمنی تهی سازد شدت گرفت. ترفند عبدالحمید این بود که با بستن مالیاتهای سنگین و خشونت در وصول آن، ارمنیان را وادار به مهاجرت می کرد، سپس چرکس ها و دیگر عشایر آن منطقه را وادار به حمله به ارمنیان باقیمانده و غارت خانه های آنان و کشتن آنان می کرد که کوچ اجباری از ترس جانشان را باعث می شد. (ژان ماری کارزو، ارمنستات ۱۹۱۵)
از ۱۸۷۸ تا ۱۸۹٤، دهها هزار ارمنی به علت احساس ناامنی در امپراتوری عثمانی و از ترس جانشان به ایران، قفقاز جنوبی و امریکا مهاجرت کردند؛ ولی بیشینه ارمنیان آناتولی خاوری که بخشی از سرزمین کهن ارمنستان بوده و به تصرف عثمانیان درآمده بود، به این پندار که مهاجرت همان کاریست که عثمانی ها خواهان آن هستند، برای دفاع از سرزمین و فرهنگ و ملیتشان در کشور ماندند. در ژوئن ۱۸۹٠، پلیس عثمانی با این ادعای دروغ که در کلیسای حواری ارمنی ارزروم اسلحه انبار کرده اند، به کلیسا یورش برد. نمازگزاران که از حتک حرمت کلیسا به خشم آمده بودند به رهبری یک تن به نام هاروتون پاسدارماجیان در صدد جلوگیری از ورود نیروهای مسلح برآمدند. نیروهای پلیس با ناشیگری و خشونتی که ویژه ماموران ترک بود، همه را در جا تیرباران کردند که در نتیجه ۲٠ تن کشته و ٣٠٠ تن زخمی شدند. در بازرسی کلیسا هیج اسلحه یا باروتی یافت نشد. (ویکتور برار، مجله پاریس، ۱۵ دسامبر ۱۸۹٦)
در سال ۱۸۹۹م، سلطان عبدالحمید درباره شهروندان ارمنی گفته بود، “در آناتولی تنها ما باید باقی بمانیم.خدا را شکر که که توانستیم این آخرین پناهگاه را برای برادران مسلمان خود که از همه سو رانده شده اند حفظ کنیم.” دکتر ناظم عضو کمیته مرکزی حزب اتحاد و ترقی گفته بود که، “بگذار عناصر غیر ترک از هر ملیت و دینی که هستند، نابود شوند. این کشور را باید از عناصر غیرترک پاک کرد.” تورک گوجو، عضو پان ترکیسم، هدف ناسیونالیست ترک را اینگونه ترسیم کرد: “قدرت ترک برای هر کاری کافیست. همه دنیا را از سیل خروشان خود خواهد پوشاند. همه مردم را به کرنش واخواهد داشت و هیچ شمشیری را نشکسته و هیچدژی را فتح نشده باقی نخواهد گذاشت. نگهبان قدرت تورک، پاسدار آتشدان تورک، مدافع میهن تورک پیش قراولان “توران” خواهند بود. مشت آهنین تورک بار دیگر زمام جهان را در دست خواهد گرفت، و جهان بار دیگر در برابر قدرت آنها به خود خواهد لرزید.”
گروهی از افسران جوان ناراضی از حکومت سلطان عبدالحمید که کشور عثمانی را به انحطاط و عقب افتادگی و فقر کشانده بود، و به “جنبش ترکان جوان” معروف شده بودند، به تشکیل سازمانهای زیرزمینی برای مبارزه با عبدالحمید پرداختند. عبدالحمید در سال ۱۹٠۸م از ترس سقوط حکومتش، قانون اساسی را دوباره برقرار کرد و اجازه فعالیت سیاسی را به اصلاح طلبان و حتا سازمانهای سیاسی ارمنی داد. ولی دیر شده بود. در برابر اقدام دربار عبدالحمید برای سرکوب انقلابی که براه افتاده بود، ترکان جوان توانستند پشتیبانی مردم را هم بدست بیاورند و سرانجام با کمک جامعه ارمنی و با آرنگ “اتحاد و اخوت” عبدالحمید را در سال ۱۹٠۹م خلع و دولت جدیدی را تشکیل دادند. کمک سازمانهای سیاسی ارمنیان به ترکان جوان بسیار مهم و سرنوشت ساز بود، ولی ترکان پس از تشکیل دولتشان همه قولها و شعارهای فریبنده خود را فراموش کردند و نه تنها گامی در راستای همبستگی و بهبود وضع مردم و بویژه سختگیری و خشونت علیه ارمنیان بر نداشتند که معلوم شد، منظورشان از همبستگی و برادری فقط در میان ترکان و تشکیل یک دولت انحصاری ترک با حذف همه ساکنان غیرترک بوده است. آنها بهیچوجه حتا آماده گفتگو با باشندگان غیرترک نبودند. دولت نوین بیدرنگ پس از رسیدن به قدرت، سرکوب هرگونه اعتراض مردمی را با خشونتی که بدتر از سلطان عبدالحمید بود آغاز نمود.
در میان سازمانهای سیاسی انقلاب ترکان جوان، حزبی بود به نام “کمیته اتحاد و ترقی”، یک حزب ایدئولوژیک نژادی بسیار متعصب حذفگرا و بیگانه هراس که تلاش میکرد مرکز قدرت را بدست گیرد. اقدامات آنها طبیعت و بافت هزاران ساله چند مذهبی و چند قومی جامعه آسیای کوچک (آناتولی) را به خطر انداخته بود. در سال ۱۹۱۲، امپراتوری عثمانی در نخستین جنگ بالکان از کشورهایی که آنها را در طی سده ها با جنگ و خشونتی که امروزه قانون بین المللی آنها را جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت می خوانند جزو متصرفات خود کرده بود شکست خورد و آن کشورها را از دست داد. در این جنگ کشورهای بلغارستان، یونان، سربستان و مونته نگرو در یک همبستگی نظامی به عثمانی حمله کردند و پس از یک جنگ هفت ماهه، کشورهای خود را پس از پنج سده اسارت خشونت آمیز آزاد نمودند. در هرج و مرج سیاسی پیامد این شکست بزرگ، حزب کمیته اتحاد و ترقی در سال ۱۹۱٣ کودتا کرد و قدرت را در عثمانی بدست گرفت. در جنگ دوم بالکان که در همان سال درگرفت بخش کوچکی از تصرفات خود را پس گرفت، ولی در هر حال در طی پنج سال بعد همه سرزمینهای اشغالی خود را از دست داد و به مرزهای کنونی در آناتولی عقب نشینی کرد.
ترکان جوان که اکنون حکومت را بدست گرفته بودند، برای جبران خفت از دست دادن همه سرزمینهایی که در طول سده ها تصرف کرده بودند، سیاست گسترش مرزی با کاربرد نژادپرستی پان ترکیستی را در پیش گرفتند و روی خود را بسوی آنچه در تصرف روسیه بود گرداندند. دولت جدید عثمانی به همبستگی خود را با بریتانیا و فرانسه پایان داد و برای داشتن یک پشتوانه قدرتمند نظامی، با آلمان هم پیمان شد. هنگامی که جنگ جهانی اول در ۱۹۱٤ درگرفت، ترکان جوان ایدئولوژی پان ترکیسم را بر دیدگاه عثمانی چیره کرده بودند و برای گسترش سرزمینی و دست اندازی به متصرفات جنوبی روسیه وارد یک پیمان پنهانی نظامی با آلمان شدند.
برای ایجاد یک بینش سیاسی و یک هویت فراگیر، پان تورانیسم را اختراع کردند. واژه “توران” را از شاهنامه فردوسی برداشت و ادعا کردند که آنها همان تورانیان با فرهنگی کهن که فردوسی بازسازی کرده هستند. تا آن زمان امپراتوری عثمانی که صدها سال پس از مهاجرت از ترکستان در فرهنگ ایرانی زندگی کرده و آموخته شده بودند، زبان فارسی را زبان دیوانی خود گزیده بودند و همه اسناد و فرمانها و مکاتبات را به فارسی انجام می گرفت و سلطان هایشان به زبان فارسی شعر می سرودند. ولی گروه پان ترکیستها وقتی قدرت گرفتند، زبان را عوص کردند و برا ی فاصله گرفتن از ایران خط خود را هم به لاتین تغییر دادند، ولی نتوانستند جمهوری های آذربایجان و ترکمنستان و قزاقستان را قانع کنند که همان خط و همان زبان ترکی اسلامبولی را که آمیخته ای از فارسی و عربی و ترکی بود رسمی نمایند.
جنگ جهانی اول به ترکهای جوان فرصت داد تا آناتولی را از نامسلمان و غیر ترک پاکسازی کنند. از آنجا که بخش عمده ای از ترکیه ارمنی نشین بود و ارمنستان غربی خوانده می شد، نسل کشی ارمنیان در الویت قرار گرفت. علت الویت پاکسازی ارمنیان از خاک ترکیه یکی این بود که آنان ترکیه را از دیگر ترک زبانان آسیای مرکزی جدا کرده بود، هرچند که ترکی این جمهوری ها چون از قبیله های متفاوت و مستقلی بودند با ترکی آناتولی تفاوت داشت و هیچ پیوند نژادی هم با هم نداشتند. دومین دلیل ضرورت از میان برداشتن ارمنیان مسیحی بودن آنان بود، بویژه که مرگ را بر تغییر مذهب ترجیح می دادند. دیگر دلیل ضرورت نابودی آنان ترک سازی همه اقلیت ها بود، اگر ارمنیان می پذیرفتند که مسلمان شوند و ترکی سخن بگویند شاید دچار این جنایتها نمی شدند. هدف نهایی از نسل کشی ارمنیان اشغال ارمنستان کهن و ساکن کردن ترکان در سرزمین آنان یود. کاری که اسراییل در فلسطین و اکنون در کرانه غربی انجام می دهد. (اسماعیل رایین، قتل عام ارمنیان، ۱٣۵۷)، (روبن پال آدالیان، امپراتوری عثمانی و نسل کشی ارمنیان)، ( تارنمای سده نسل کشی ارمنیان، ۲٠۱۵)، (سازمان نسل کشی ۱۹۱۵، دلایل و هدفهای نسل کشی)
سرانجام در یک برنامه طراحی شده (که در جنگ دوم جهانی الگوی آلمان نازی شد)، با رهبری محمد طلعت پاشا (وزیر کشور)، انور پاشا (وزیر دفاع)، احمد جمال پاشا (وزیر نیروی دریایی) که اعضای حزب اتحاد و ترقی بودند، و توسط کمیته اجرایی (بهاءالدین شاکر، علی شکری، دکتر ناظم) به مرحله اجرا درآمد و در طی سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲٣، حدود یک و نیم میلیون ارمنی شهروند ترکیه کشته و حدود هشتصد هزار نفر به کشورهای دیگر پناهنده شدند. (اسماعیل رایین، قتل عام ارمنیان، ۱٣۵۷)
گام نخست، دستگیری سدها روشنفکر، دانشمند، هنرمند، سیاستمدار و شخصیت های شناخته شده اجتماعی و سیاسی مورد احترام مردم در ۲٤ آوریل ۱۹۱۵ بود، که همه آنان را با وضع فجیعی به قتل رساندند. اهمیت این کشتار برای جامعه ارمنی چنان بود که این روز را روز هولوکاست نسل کشی ارمنیان قرار دادند. در مرحله بعد، حدود ٦٠ هزار تن از مردان ۱۵ تا ۵٠ ساله ارمنی را برای خدمت به ارتش فراخواندند. در جبهه، آنان را خلع سلاح و برای بیگاری به پشت جبهه منتقل کردند. در آنجا سربازان ترک آنان را به گلوله بستند. (ادیک باغداساریان، نگاهی به نژادکشی ارمنیان، ص 34)
در اقدام دیگری، ماموران دولت به شهروندان ارمنی به دروغ می گفتند که چون در خط جبهه جنگ قرار دارند، آنان را به جای امنی می برند؛ ولی اجازه نمی دادند که هیچگونه خوراک یا لوازمی را با خود حمل کنند. سدها هزار زن، کودک و سالمند را به بیابان مرکزی سوریه در دیرالزور راندند. شمار زیادی از آنان در بین راه از گرما، تشنگی و گرسنگی مردند. مردان را از زنان و کودکان جدا کردند و با بیرحمی وصف ناپذیری قصابی کردند. زنان را برای تجاوز جنسی می بردند و در صورت مقاومت، آنان را لخت می کردند، وحشیانه می کشتند یا به صلیب آویزان می کردند. سدها هزار زن و کودک و سالمند در راه تبعید بدست سربازان ترک یا راهزنان کشته شدند. در ۱۵ مارس ۱۹۱۵، بهاء الدین شاکر به کمال بیگ نماینده اتحاد و ترقی در آدانان نوشت: “این کمیته همواره برای پاک کردن میهن از این قوم ملعون (ارمنیان) بدنام آماده است. عزم ما این است که دست هایمان را از شر این لکه ننگ که سراسر تاریخ عثمانی را آلوده کرده پاک کنیم.” (خاطرات نعیم بیگ – آرام آندونیان)
شمار کشته شدگان ارمنی ترکیه
دانشنامه شوروی، شمار کشته شدگان ارمنی بدست عثمانی را ۱/۵ میلیون و بیخانمان شدگان را ٦٠٠ هزار تن ذکر می کند. دانشنامه تمدن مسیحیت، شمار را ۱ تا ۵/۱ میلیون می نویسد. دانشنامه بریتانیکا کشتار سال ۱۹۱۵ را ۷۵/۱ میلیون تن برآورده، و کشیش یوهان لبسیوس آلمانی، با ارائه آمار کشته شدگان هر شهر، مجموع تلفات را 1،396،350 تن گزارش می دهد.
انکار نسل کشی دولت ترکیه و گزارش شاهدان:
پس از پایان جنگ جهانی یکم، اعضای مجلس شورای ترکیه، پس از بررسی و درک رویدادهای نسل کشی، مجریان آن فاجعه تاریخی را ستایش کرد. هنوز دولت ترکیه بطور ناباورانه ای این نسل کشی را انکار می کند و از پذیرش مسئولیت آن سر باز می زند. با وجود اینکه مورد شناسایی همه مجامع بین المللی قرار گرفته است. ترکیه بجای اینکه همانند آلمان درباره جنایات نازیها از مردم پوزشخواهی کند، می کوشد با تحریف تاریخ، تبلیغات دروغ، و توجیه آن به عنوان شرایط جنگی، فرافکنی نماید.
شوبنر ریشتر، معاون کنسول آلمان در ارزروم، نوشت که نقشه نابودی ارمنیان بسیار پیشتر از آنچه تصور میشود طراحی شده بوده است. او از مسئولان متعددی شنیده بود که اقلیت های نامسلمان یا باید بزور مسلمان یا معدوم شوند. محمود کمال پاشا، فرمانده ارتش سوم عثمانی به او گفته بود که پس از جنگ خبری از مسئله ارمنی نخواهد بود. (گزارش شماره ۱٤٠۹٤، ٦ دسامبر ۱۹۱٦)
والتر روسلر، کنسول آلمان در حلب در گزارش دهم مه ۱۹۱٦، می نویسد: “در پی اخراج های زیتون و دوریتول، دامنه اخراج ها به ماراش هم کشیده شده است. از کشتارهای گسترده ای که رخ داده، به نظر می رسد که هدف نابودی همه ارمنیان منطقه است.”
بهاء الدین شاکر که یکی از اعضای کمیته مرکزی ترکان جوان مسئول پاکسازی نژادی بود، در نامه ای به کمال بیگ (۱۵ مارس ۱۹۱٦) نوشت: “این کمیته همواره برای پاک کردن میهن از این قوم ملعون بدنام آماده است. عزم ما بر این است که دستهایمان را از شر این لکه ننگ که سراسر تاریخ عثمانی را آلوده کرده پاک کنیم.” (خاطرات نعیم بیگی درباره اخراج و کشتار ارمنیان، آرام آندونیان، ۱۹٦٤، ص ٤۹-۵۲)
فون میکوش، سرگرد آلمانی، اجسادی را دیده بود درحالی که بهم بسته شده بودند به فرات افکنده میشدند. (گزارش راسلر، کنسول آلمان در حلب، ص ۱٦۹)
اوسکار هابز، کنسول ایالات متحده در ترابوزان: “روز ۲۶ ژوئن جارچیها خبر تبعید ارمنیهای شهر را در کوچهها و خیابانها جار زدند. روز اول ژوئیه در خیابانها تا چشم کار میکرد ژاندارمهای تفنگ بدست در رفتوآمد بودند و خشونت رفتارشان اعجاب انگیز بود…. ظن غالب بر این است که این گروه را مأموران در رودخانه غرق خواهند کرد تا به کارهای واجب تر دیگر بپردازند.”
محمد علی جمال زاده در خاطرات خود می نویسد: “در قتل عام ارامنه (۶۰۰٫۰۰۰) ششصد هزار نفر از مردم ارمنی کشته شدند. تعداد زیادی از کودکان، پیرزنان و پیرمردان در مسیر راه تعبید در اثر گرما، گرسنگی و تشنگی طاقت نیاورده و مردند. از سوی دیگر، برای اجرای کامل کشتار ارمنیان، مردان را از زن و بچه هایشان جدا کرده بطرز فجیعی قصابی میکردند و زنان و دختران جوان را برای نیات جنسی با خود میبردند. آنهایی هم که از خود مقاومت نشان میدادند، بطور وحشیانهای میکشتند (اسماعیل رایین، قتل عام ارمنیان، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۷)
عارف قزوینی که در ۱۹٠٦ برای دور ماندن از استبداد حاکم بر ایران به عثمانی رفته بود، نوشت: “مهمترین اصل در مرام و برنامهی ترکهای جوان از این قرار بود: حفظ قلمرو کشور پهناور عثمانی و گسترش مرزهای سیاسی آن تا حد مرزهای فرضی نژادی. برای اجرا و تحقق این برنامه و خلق هویت جدید برای مردمانی که قرار بود درون مرزهای به اصطلاح نژادی عثمانی جای گیرند، ناگهان عدهای نظریهپرداز در لابهلای کتابها و مطبوعات عثمانی روییدند. آنان نخست نژادی برای خود اختراع کردند به نام «تورانی» (“تور” عنوان قبیلهای هندوایرانی است که فقط در متون دینی و اساطیر باستانی ایران از آن نام رفته و ترکها خود را به این قبیلهی ناشناخته چسباندهاند، از آن شعبدههایی است که فقط در معرکهگیریهای پانترکیستها قابل یافتن است) و سپس برای این نژاد خیالی، تاریخ و سرزمینی خیالیتر از آن خلق کردند. آنان خود را از تبار چنگیز مغول میدانستند و معتقد بودند که تمام سرزمینهای تصرف شده چنگیز، کشور اصلی و خاک پدری آنهاست. این گروه، زبان ترکی را نیز زبان مادری و عامل وحدت مردم این کشور خیالی انگاشتند حال آن که ترکی عثمانی (گویش قوم اُغُز) یکی از دهها گویش و زبانی بود که اقوام متعدد و گوناگون آلتاییک بدان سخن میگفتند.
در چارچوب همین سیاست همسانسازی بود که برای یکدست کردن نژاد به اصطلاح امپراتوری ترک، یک و نیم میلیون ارمنی را در قلمرو حکومت عثمانی قتل عام و نسلکشی کردند، با عنصر زبان و فرهنگ فارسی و عربی که عمیقاً در فرهنگ ترک نفوذ داشته و از ستونهای بنیادین آن بود، به ستیز برخاستند و به بهانه مشابهت زبانی، سودای تصرف و انضمام اران (قفقاز) و آذربایجان را در داخل روسیه و ایران در سر پروراندند. آنان خیال داشتند پس از اشغال آذربایجان، از بخش باریک جنوب دریای مازندران بگذرند و با تصرف منطقهی ترکستان در آسیای میانه، امپراتوری چنگیز مغول را تجدید کنند.
آنها برای چنگیز به عنوان یک رهبر عظیم الشأن ترک مناقبی را ذکر کردند و مدعی شدند که او رسوم کهنه را با «یاسا»ی انقلابی خود در آسیا و اروپا برانداخت و جوامع بشری را به دنیای جدیدی رهنمون گردید. آنان حتا فردوسی و زرتشت را نیز ترک دانستند و زمانی دیگر هم گفتند که عید نوروز در اصل «بیرام نوروزی» بوده و ایرانیان به تقلید از ترکها آن روز را جشن میگیرند. و اینکه تخت جمشید، ساخته دست نژاد تورانی است ]سفر مهاجرت، رضاعلی دیوانبیگی، ۱٣۵٣، ص ۱٠۲].
اورهان پاموک، نویسنده و رماننویس اهل ترکیه و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات که در فوریه ۲٠۱٣م درگذشت، در مصاحبهای با یک نشریه سوئیسی اعلام کرده بود: “در ترکیه سی هزار کُرد و یک میلیون ارمنی کشته شدهاند در حالی که به غیر از من هیچکس جرئت بیان این مطلب را ندارد.”
اوغور اومیت اونگور، از اندیشمندان جوان ترکیه و استاد تاریخ، که پژوهشهای گسترده ای درباره نسل کشی ارمنیان کرده، می گوید: “بنظر من مردمان بسیاری در دنیا هستند که باید از نسل کشی ارمنیان آگاه شوند…. کشتار ارمنیان بدست عثمانی باید در دانشگاهها تدریس شود، بویژه در خاور میانه.”
یحیی دولتآبادی، شاعر، نویسنده و یکی از رجال سیاسی عصر مشروطه و نماینده مجلس شورای ملی، هنگام جنگ جهانی از راه آذربایجان و حلب به قسطنطنیه رفت و در راه اوضاع فلاکت بار ساکنان عثمانی را به چشم دید و درباره وضع آنها مینویسد: “ارمنیهای آواره شده شاید زیاده از دویست هزار نفر بوده باشند. هر جا قافله ما ایست میکرد مخصوصاً در نزدیک آبادیها اطفال کوچک دختر و پسر این قوم اطراف ما جمع میشدند برای گرفتن لقمه نان و دیده میشد که بعضی از آنها در همان حال هجوم آوردن برای گرفتن نان غش کرده برزمین میافتادند و بعضی از آنها میمردند.”
کشتار یونانیان: جرج و. رندل، وزارت خارجه بریتانیا، و بسیار دیپلمات های دیگر در عثمانی، شاهد کشتار یونانی های ساکن عثمانی هم بوده اند. رندل گزارش داده که سدها هزار یونانی قتل عام شدند.
کشتار آشوریان: در گزارش شورای ملی آشوری-کلدانی، ۱۹۲۲، آمده که حدود ۲۷۵ هزار آشوری توسط حکومت عثمانی کشتار شدند.
چرکز حس، یک افسر ارتش عثمانی که مامور بردن ارمنیان به صحرای سوریه بود، پس از آگاهی از قصد کشتار آنها از ارتش کناره گیری کرد و گفت “هدف اصلی نابودی ارمنیان است نه جابجایی آنها”.
جنایات عثمانی ها در ایران
در دوران صفویان، بخشهای غربی ایران، بویژه قفقاز و آذربایجان، بارها مورد هجوم سپاهیان عثمانی قرار گرفت. در این تجاوزها، بسیاری از شهرها و روستاهای منطقه تصرف، تخریب و افراد بیشماری قتل عام شدند. در همه تهاجمهای عثمانی، مردم آذربایجان در صف مقدم جنگ با عثمانی و دفاع از کشور و تحمل جنایتهای وحشیانه آنها بودند.
ارتش عثمانی در بیشتر حمله های خود به شهرها و روستاهای ایران، با نهایت بیرحمی به كشتار و قتل عام و قصابی مردم ایران می پرداخت. بیرحمانه ترین قتل عام ها در تبریز و خوی و سلماس انجام می گرفت. در لشگرکشی دوم سلطان سلیمان در سال ۹۵۵ هجری، بار دیگر به تبریز حمله و به قتل و غارت مردم شهر پرداختند. در سال ۹۸۵ هجری مصطفی پاشا به خوی و سلماس و تبریز حمله کرد و در هر سه شهر چنان به غارتگری و کشتار مردم شهرها پرداخت که نشانه خوی وحشیگری در آنها بود.
در حمله عثمان پاشا به تبریز در سال ۹۹٣ هجری، وحشیانه تر از گذشته مردم شهر را در برابر مقاومت قهرمانانه آنان قتل عام کرد و سپاه ترکان عثمانی از سرهای بریده مردم مناره ها ساختند. عثمان پاشا سربازان خود را به قتل و غارت مردم و آتش زدن خانه ها در سراسر شهر واداشت و تبریز به یک ویرانه تبدیل شد. (صبحی تعلیق زاده، ص ٣۲٤). ایراهیم پچوی، تاریخ نویس عثمانی درباره حمله عثمان پاشا به تبریز می نویسد: ” به فرمان عثمان پاشا قتل عام اهالی تبریز آغاز شد. سادات و شرفا، بازرگانان و ارباب صنعت و هر که در شهر بود را در سه شبانه روز از دم شمشیر گذراندند.” (تاریخ پچوی، ص ۹۸و۹۹). در سال ۹۹۹ هجری، بار دیگر عثمانی ها به فرماندهی جعفر پاشا، به تبریز حمله کردند و کشتار دیگری صورت گرفت. سرانجام در زمان شاه عباس ارتش ایران نیروهای عثمانی را سرکوب و از ایران بیرون راند و تبریز نجات یافت.
در سا 1049، مراد چهارم به شهر خوی حمله کرد و مردم شهر را قتل عام و شهر را ویران نمود. این حمله ها از دوران شاه سلطان حسین صفوی دوباره آغاز شد. شهر خوی به علت نزدیکی به مرز عثمانی بیشترین تلفات و خرابی را تحمل می کرد. لکهارت آلمانی می نویسد که وقتی عبدالله پاشا در بهار ۱۱٣٦ هجری برای تصرف تبریز به خوی حمله و آنرا محاصره کرد، پادگان خوی در طی ۵٣ روز چنان دلاورانه پایداری کرد که ۸ هزار سرباز پادگان و نیروی کمکی، و سرانجام فرمانده قهرمان آن شهبازخان کشته شدند. عبدالله پاشا که از پایداری مردم خوی ترسیده بود، برای حمله به تبریز درخواست نیروی کمکی کرد. در حمله به تبریز هم که سه ماه بعد انجام گرفت با پایداری شدید مردم تبریز که از کشتار خوی خشمگین بودند شکست سختی خورد و فرار کرد. تبریز در حمله دیگری در سال ۱۱٣۸ بدست عثمانی ها افتاد و کشتار وحشیانه مردم تبریز تکرار شد. سرانجام در سال ۱۱٤۸ هجری در جنگ با نادرشاه، سپاه عثمانی با دادن پنجاه هزار تلفات و کشته شدن عبدالله خان از ایران پاکسازی شد.
شرح رفتار عثمانی ها، از زمان پیدایش دولت عثمانی جنایت علیه بشریت، کشتار و غارت و قساوتهای توصیف ناپذیر بوده، و کشتن های قصابی مانند آنها در طول تاریخ موجودیتشان نه از روی احساس خشم، نفرت، انتقامجویی یا درس عبرت دادن به دشمن، بلکه از روی غریزه و سرشت آنها انجام می گرفته است.
با آغاز جنگ جهانی یکم، دولت ایران اعلام بیطرفی کرد؛ اما خاک ایران از سوی نیروهای روسیه و بریتانیا مورد تجاوز قرار گرفت. نیروهای عثمانی نیز با حمایت مالی و تسلیحاتی امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش-مجارستان، در پی تجاوز و اشغال بخشهایی از ایران برآمدند.
در این شرایط سخت، در حالی که بخشهایی از خاک کشور در اشغال نیروهای متجاوز قرار داشت، دولت ایران درهای سفارت این کشور در اسلامبول و کنسولگریهای خود در خاک عثمانی را به روی پناهجویان ارمنی گشود و کوشید تا آنجا که ممکن است آنان را از چنگال دژخیمان عثمانی نجات بخشد، که بسیاری از جانبهدربردگان از این نسلکشی گسترده، در زمرۀ پناهندگان به سفارت و کنسولگریهای ایران در خاک امپراتوری عثمانی بودند. ترکان عثمانی، حتا در آذربایجان نیز در پی قتل و کشتار ایرانیان ارمنی برآمدند؛ اما مردم آذربایجان با پناه دادن و پنهان کردن آنها حتا در چاهها، اجازه ندادند به چنگال دژخیمان عثمانی بیافتند.
تبار مردم ترکیه
پژوهش های ژنتیکی (DNA) که در سال ۲٠٠٣م، انجام گرفت این نتیجه را داد که کمتر از ۱٠% شهروندان ترکیه ترک تبار هستند. آزمایش های ۵۲٣ فام تن ایگرگ (کروموزوم) برای تعیین نسب پدری، نشان داد که بیش ار ۹٤% مردم ترکیه اروپایی و ایرانی، و کمی هندی و افریقایی است. برآوردهای متفاوتی توسط پژوهشگران مختلف شده که حداکثر مهاجران ترک زبان آسیای میانه برپایه دی ان ای ۱٠% و برپایه کروموزم ٣٠% می باشد. توالی ژنتیکی در مردم آناتولی فقط ۵/۱درصد است، ولی در آزمایش ۱٣ قوم آسیای میانه ۱۸% و در مطالعه ٤۹ قوم آسیای میانه ۳٣% شیوع داشته است. نتیجه گیری این مطالعات علمی این بوده که شاید به علت افزایش جمعیت در دوران امپراتوری روم به ۱۲ میلیون، تاثیر مهاجرت سلجوقیان و دیگر ترکان از آسیای میانه کاهش یافته باشد. بنابراین، بخش عمده ای از شهروندان ترکیه خودترک پندار هستند و هیچ خویشاوندی با ترکان آسیایی ندارند.
سخن پایانی:
دهها شاعد عینی دیگر که گزارش کتبی از خود بجای گذاشته اند، ولی هنوز دولت ترکیه وقوع نسل کشی را انکار می کند. تا کنون بیش از سی کشور جهان از جمله ایران نسل کشی ارمنیان را برسمیت شناخته اند. کشتارها، جنایات جنگی و علیه بشریت حکومت اسلامی پیامدهای ناخوشایندی هم داشته است.
ارمنیان به تلافی قتل عام های عثمانی، در سال ۱۹۱۸ به خوجالی قره باغ آذربایجان می تازند و در نتیجه ۶۱۳ تن در یک شب کشته و ۱٫۲۵۰ تن اسیر می شوند که مدتی بعد ۸۰۰ نفر از آنان آزاد شده ولی از سرنوشت ۴۵۰ نفر باقی مانده دیگر خبری به دست نرسیده است. این کینه برای مدت زیادی بجای مانده است.
در اروپای خاوری، جنایت های عثمانی به نام اسلام، شامل کشتار، قصابی کردن صرب های مسیحی و تجاوز به زنان و اسیرکردن کودکان و سر بریدن ها، چنان زخمی در ذهن مردم آنجا باقی گذاشت که پس از پایان حکومت مقتدر تیتو و فروپاشی یوگوسلاوی، مردم صرب برای تلافی جنایات عثمانی ها به جان شهروندان مسلمان بوسنی افتادند و نسل کسی تلافی جویانه ای رخ داد که در تاریخ جنایات جنگی ماندگار شد.
مردم ترکیه، یا آناتولی، از تبار و تاریخ و فرهنگ والایی برخوردارند و با ما ایرانیان، ارمنیان، یونانیان و رومیان خویشاوندی نزدیک دارند؛ و بهیجوجه نباید آنان را با ترکان عثمانی که به عنوان غلامان دربار عباسی از شمشیر زدن و کشتار کردن برای خلیفه های عباسی آغاز کردند و با ایجاد جو رعب و وحشت قدرت گرفتند و سرانجام روم خاوری را در قسطنطنیه شکست دادند و مردم آناتولی را به بردگی ایدئولوژیک خود گرفتند اشتباه شود. دولت ترکیه باید بداند که عوض کردن نام های تاریخی از ارمنی و ایرانی به ترکی، و میراث تاریخی و فرهنگی آناتولی را ترک قلمداد کردن، مردم آناتولی ترک نمی شوند. دولت ترکیه بهتر است برای احترام به ملت بزرگ کشور خود، نسل کشی عثمانیان تقبیح کند و حساب مردم ترکیه را از آن حکومت منفور مردم جهان، از ایران تا کشورهای اروپای خاوری، که همه جا از خود وحشت و جوی خون بر جای گذاشتند، فاصله بگیرد.
کورش زعیم
تهران – ۲٤ آوریل ۱٣۹
آخرین دیدگاهها