مسعود نقره کار، نویسنده و پژوهشگر، تا کنون 27 کتاب در چهارعرصه منتشر کرده است:
تاریخ جنبش روشنفکری و کانون نویسندگان ایران ( 6 کتاب)، برای نمونه : مجموعه ی 5 جلدی”بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران ، بررسی تاریخی – تحلیلی کانون نویسندگان ایران ” .
دگراندیشی و کشتاردگراندیشان در ایران ( 5 کتاب)، برای نمونه: کتاب مقدمه ای بر کشتار دگراندیشان در ایران
پزشکی و روانشناسی ( 8 کتاب)، برای نمونه :” مقدمه ای بر روانشناسی علمی – پاولوف گرایی” و ” تراژی بهداشت و درمان و آموزش پزشکی در ایران” .
ادبیات داستانی ( 8 کتاب)، برای نمونه: رمان “بچه های اعماق”و یا مجموعه ی داستان کوتاه “نوعی از زندگی”، و رمان” مسیح گورستان طلایی” (به زبان انگلیسی).
چند اظهار نظر در باره ی جلد اول “بچه های اعماق” که به سال 1370 منتشر شد.
شمس لنگرودی:” رمان بچه های اعماق دکترمسعود نقره کار، با وجود کاستی های آن، درخشان است”.( مجله ی سیمرغ، سال 1375)
جلال سرفراز:”بچه های اعماق کاری است فروتنانه که ممکن است بر آورنده ی انتظار برخی از مشگل پسندان نباشد…این نسل از نویسندگان کشورما از یک پیچ تاریخی عبور کرده است و حرفهای زیادی برای گفتن دارد”.( مجله ی آرش )
فرامرز سلیمانی:” بچه های اعماق واقعیتی غریب دراقلیم قصه های تُودرتُوست…یک حرکت چندوجهی است به خاطر برخورد تاریخی با دوران معاصر…شورشی برضد خرافه است که جا به جا عنوان می شود تا تفکری مثبت را سبب شود”. ( هفته نامه ی شهروند)
علی اشرف درویشیان / رضاخندان مهابادی:”بچه های اعماق( با کمی تسامح) عکسبرداری ساده ای از واقعیت است…یک گزارش است مگر در یک مورد وآن پرداختن به چهره هائی چون قلی و حاج جلیل است. این مورد دیگر گزارش نیست، بلکه یک چهره سازی هدفمند است…( مجله ی آرش، سال 1375).
مهدی فلاحتی: ” زبان “بچه های اعماق”، این رمان را فرهنگنامه یی کرده است از اصطلاحات و تکیه کلام های جنوب شهر تهران..( هفته نامه شهروند)
اسماعیل خوئی:” در بچه های اعماق ساختاری زنده، با بافتاری روانه که درآن بافه هایی از شخصیت ها و پیشامدها، خوش و ناخوش، دلنشین و دلگزای، در هم بافته می شوند و به هم گره می خورند: و، بدین سان، رمانی پدید می آید که در آن پاره ای از گذشته ی جنوب شهرتهران، در روانکی ی روزانه اش، همیشگی می شود.( ژانویه سال 2000- بیدرکجا)
حسین محمد هاشم:” بچه های اعماق دربردارنده ی بخشی از تاریخ سیاسی ملک عجم است ملکی که گرفتارآه دردمندان شده و به اصطلاح نفرین شده است.( مجله ی پَر، سال 1374)
برای تهیه این کتاب ارزشمند با انتشارات فروغ تماس بگیرید
Forough Publishing
Jahn Str. 24
50676 Koeln
Tel.:0049 221 92 35 707
http://www.foroughbook.net/
[email protected]
××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
مقاله جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین در سه بخش
مسعود نقره کار
جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین
( بخش نخست)
چرا جاهل ها و لات ها جذب دوقطب قدرت سلطنت و روحانیت شده اند؟
ریشه های روان شناختی این تمایل تا حد شیفتگیِ گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها به
قدرت سیاسی و تشیع از کجا آب می خورند. امروز نسل دوم و
سوم شعبان جعفری ها، طیب حاج رضائی ها، برادران حاج عباسی ها،
حسین اسمعیلی پورها، ناصر حسن خانی ها و باقر فروتن ها چه می کنند؟
تعریف
جاهل ولات از آن دست واژگان پُرمترادفی ست که حوصله ی کاربران اش برای تفکیک و تفریق تا آنجا سر برده که به قول خودِ جاهل ها ولات ها به اجبار “کیلوئی” از آن ها استفاده می کنند. کافیست به فرهنگ های مختلف فارسی مراجعه شود تا با انبوهی ازمعانی و تعاریف قدیم و جدید که به این افراد و گروه اجتماعی خاص نسبت داده می شود، مواجه شویم: لش، اجامر، لوطی، اراذل، اوباش، گردن کلفت، داش، بزن بهادر، خلاف کار، لومپن … باج گیر، نسق گیر،عربده کش، زورگیر…. چاقو کش، قداره بند، تیزی کش، تیغ کش، شش پَر کش، قمه کش، چماق دار و…..نمونه اند.
آنچه مراد سخن من است واژگان و پدیده ی”جاهل و لات” است و مابقیِ تعریف ها حق مطلب ادا نکرده و تجربه شده ها با این دست تعاریف لغت نامه ای خوانائی ندارند و منطبق با واقعیت نیستند. از میان جاهل و لات نیز واژه و پدیده ی جاهل برای رساندن حق مطلب رساتر و واقعی ترازلات است. در اکثر فرهنگ های فارسی معنا و تعریف لات از واژه ی انگلیسی destitute برگرفته شده که در بیشترین موارد فقیر و بی سرپناه معنا و تعریف شده است. در فرهنگ های لغات فارسی لات را ” بی سروپا، فقیر، رذل، ولگرد، بی ادب، شخص نتراشیده و…” ، و جاهل را فردی ” نادان، بی خبر، بی عقل یا کم تعقل و…” تعریف کرده اند، در حالیکه افراد و گروه اجتماعی مورد نظر فاقد برخی از ویژگی های شخصیتی ، رفتاری و نیازمندی های زندگی روزمره ی برشمرده شده،هستند ، و برعکس ویژگی های متفاوت و گونه گون بسیار دارند. نسل های جاهل ها و لات های پیش از انقلاب بهمن در وجه غالب بی سواد( یا کم سواد) ، ماجراجو، جاه طلب ، ناتوان در کنترل عصبانیت خویش، خشن ، نترس، زود باور، سخاوت مند، فداکار با تمایل های مذهبی بودند که از طریق واسطه گری، دلالی و مشاغلی مشابه، اکثرشان زندگیِ خوب یا متوسطی داشتند. نمی توان به سهولت آنان را در زمره ی سپاه بيکاران جامعه و قربانيان نظام سياسی و اقتصادی جامعه، ویا قربانيان بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی دانست. بخش بزرگی از نسل امروز جاهل ها و لات ها اکثرا” با سواد و اسلامیزه شده با شکل و شمایل و رفتاری متفاوت اما سازمان یافته در مشاغل مختلف حکومتی و بازار و” بیزینس” مشغول به کارند بی آنکه با ویژگی های جاهلی و لاتی فاصله گرفته باشند. *
تاریخ سیاسی ما و جاهل ها و لات ها
تلاش هائی برای یافتن رابطه و پیوندی میان رمزها وشخصیت ها و رفتارهای اسطوره ای، حماسی، پهلوانی وعیاری ، واستحاله ی این مجموعه به پدیده ی جاهل مسلکی و لات بازی توسط برخی از پژوهشگران و صاحب نظران تاریخ و فرهنگ مان صورت گرفته است. تاریخ های متعدد و مختلفی برای سرمنزل و آغازاین استحاله و شروع حیات سیاسی و مذهبی پدیده ای به نام جاهل ها و لات ها مطرح شده اند. غالبا” دوران صفويه را دوره ی استحاله شخصیت ها و رفتارهای حماسی و پهلوانی و عیاری به شکل و شمايل ورفتار امروزين جاهل ها و لات ها دانسته یا پنداشته اند، دوره ای که به نظز می رسد بر آن بوده تا حتی به ” قداست” اسطوره و توان ” رمز گشائی و فرجام شناسی” اش در باره ی آفرینش هر چیز، پایان دهد.
دوران صفویه
اگردوران صفویه آغاز دوران استحاله و شکل گیری نسلی از جاهل ها و لات ها پنداشته شود، می توان نشان داد که سازمان یافته ترین جاهل ها و لات ها در آن دوران در خدمت حکومت و روحانیون قرار گرفتند. جاهل ها و لات ها از همان تاريخ تا به امروز نه فقط به عنوان يک پديده ی انسانی – اجتماعی، به پديده ای سياسی و مذهبی بدل شده اند. گروه هائی از قزلباشان و فدائیان قداره کش حکومت وتولائیان و تبرائیان نشانه ها از روش ها و منش هائی داشتند که بعدها جاهل ها و لات ها در آن مسیر طیِ طریق کردند. نمونه است عربده کشی های قداره بندان و تبرزین دارانی که به دستور شاه اسماعیل در میان مردم رعب و هراس می پراکندند. او فرمان داد :”…..گروهی از متعصبین شیعه که نام ” تبرائیان” را بر خود نهاده بودند در کوچه ها و بازار ها راه بیفتند و با صدای بلند 3 خلیفه اول مسلمانان را لعنت کنند”. حتی اگر سراغ کتاب بحث برانگیزی همچون رستم التواریخ که از ” ناصواب” کارانی در دوران شاه سلطان حسین سخن می گوید که هرکدام شان به مانند رستم پهلوان و رزمجو بودند، نرویم، بسیارانند آثارمعتبر تاریخی ای که تا حدودی تائید کننده ی شکل گیری گروه اجتماعی ای مشابه جاهل ها و لات ها در آن دوران اند.
دوران قاجاريه
جاهل ها و لات ها یا به تعابیری” لوطی ها و اوباش و چاقوکشان و قمه کشان” و ” لتوت و لشوش و اجامر” نقش سیاسی و مذهبی مهمی در این دوره، به ويژه در جريان جنبش مشروطه بازی کردند. تاریخ قاجاریه، تاریخ حضور” لوطی” های سیاسی ست که له و علیه حکومت و روحانیت و مشروطه به میدان سیاست بودند. حتی برخی از” قهرمانان و یلان ” مشروطه در زمره ی لوطیان بودند. در همین دوران فتوی”شیخ محمد” اهل نجف سبب سازِ بسیج لوطی ها و جاهل ها و لات های “چاله میدانی” برای جنگ با روسیه شد، بسیج جاهل ها و لات های” مشروعه خواه ” به زعامت” صنیع حضرت” ، که از جاهل ها و لات های خیابان سیروس بود وبا نوچه های اش با چاقو و قمه و”غرابه های” عرق در توپخانه انتظار مثله کردن مشروطه خواه می کشیدند، نمونه ی دیگری از نقش نشانیِ جاهل ها و لات های این دوره در سیاست است . تنها در تهران نبود ** که جاهل ها و لات ها نقش بازی می کردند، برای نمونه در اصفهان وقتی رابطه ی شیخ شفتی با حاج میرزا آقاسی، صدر اعظم محمد شاه به سردی گرائید ،” لوطیان و بزن بهادر های اصفهان با حمایت شفتی شهر را به آشوب کشیده و مغازه ها و خانه ها غارت کردند، محمد شاه به منوچهر خان معتمدالدوله ماموریت داد تا بلوای اصفهان را سرکوب و قدرت شفتی را محدود کند. منوچهر خان به سال 1255 ه.ق مطابق با 1840 میلادی به اصفهان لشکر کشید و 150 لوطی را اعدام کردو برخی را به تبعید فرستاد. تعدادی از لوطیان را نیزکه در قم متحصن شده بودند به مجرد خروج از تحصن به قتل رساند…”
احمد کسروی نقل می کند که در تهران ” لتوت و لشوش و اجامر” “……روز ۲۳ آذر ۱۲۸۶ دست به کار شدند. از صبح زود دسته ای از اوباشان محله ی سنگلج به سردستگی مقتدر نظام و گروهی از اوباشان چاله ميدان به سرکردگی صنيع حضرت، هرکدام از محله ی خود به طرف مجلس حرکت کردند….جلوی مجلس فرياد و عربده ی خود را بلند کردند و به مجلس و مشروطه نا سزا گفتند….در ميدان توپخانه شترداران و زنبورکچيان و فراشان و غلامان کشيکخانه و سربازان فوج امير بهادر جمع شده بودند و چادر های دولتی را می افراشتند و آشپزخانه بزرگی بر پا می کردند….در نتيجه هياهو بازار ها و دکان ها بسته شد ودشمنان مشروطه از هر طرف رو به ميدان توپخانه گذاشتند و به اين ها پيوستند….عده ای از آخوند ها و طلبه ها نيز وارد ميدان شدند….روضه خوان ها بالای منبررفتند و عليه مشروطيت و مجلس سخن راندند و جمعيت را به تکرار شعار وا داشتند…..اوباشان به خانه های شيخ فضل الله نوری و حاجی ميرزا ابوطالب يزدی و ساير ملايان مخالف مشروطه رفتند و آن ها را به ميدان توپخانه آوردند……روز ۲۵ آذر در ميدان توپخانه يک نفر کشته شد…روزنامه “حبل المتين” می نويسد که اوباشان چون پول و زنجير ساعت طلای او را ديدند ابتدا چند تير به او زدند، بعد پسرسيد نقيب جلو آمد و گفت :” مسلمانان شاهد باشيد و روز قيامت پيش جدم شهادت بدهيد که من در راه دين اول کسی هستم که چشم مشروطه طلبان را بيرون آوردم ” و بعد با کارد چشم آن جوان را کند.سپس اورا شقه کردند و به درخت آويختند….”،” …استرداران و شترداران نتراشيده دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله ميدان و…” که به مجلس و مجلسيان حمله می کردند و يا “… کلاه نمدی های محلات و اشرار” که در ميدان توپخانه شعار می دادند…… وعده ای از مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند و کشتند”، عده ای از اوباشان “… در مقام عربده و حرکات وحشيانه برآمدند و (علی آقا صراف) و (اسمعيل خياط) را بی موجبی مجروح سخت و (عنايت الله) مظلوم را مقتول و آويزه درخت کردند”، “…. اوباشان که گريزان و نهان می بودند، شب ها بيرون آمده و هر که را می يافتند می زدند و لخت می کردند، و چون پشتشان به شاه و پيرامونيان او گرم می بود و مجلل السلطان پيشخدمت شاه نگهداری و پشتيبانی از آنان دريغ نمی گفت، بی باکانه به هر سياه کاری برمی خاستند. …و در شب چهارشنبه هفدهم دی ماه (۳ ذيحجه) هشت تن از آنان به خانه فريدون زردشتی که يکی از بازرگانان می بود رفته و آن بيچاره را بيدار گردانيده نخست پانصد و شصت تومان پولش را گرفته و سپس در برابر چشم زنش با قمه او را کشتند. پيدا می بود که کشندگان همان اوباشان می باشند. از آن سوی شيخ محمود به ورامين رفته در آن جا آسوده می زيست..» و…..
دوران پهلوی
گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها با دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی در دوران پهلوی دستخوش تغییر شد. رضا شاه ضمن بهره برداری از جاهل ها و لات ها برای رسیدن به حکومت ، به اهمیت حفظ امنیت در جامعه نیز واقف بود. جدی گرفتن امر امنیت اجتماعی همراه با نیاز حکومت به جاهل ها و لات ها به ویژه در رقابت با روحانیون، جاهل ها و لات ها را در موقعیت جدیدی قرار دارد. در دوره ی محمد رضا شاه واسطه گری و دلالی، کنترل و سازماندهی مراکز فروش مایحتاج مردم به ویژه مواد خوراکی، کافه و کاباره و سینما داری و به پائی این مراکز و مشاغل مشابه، زورخانه داری و ” دست لاف” های دیگر موقعیت اجتماعی و وضعیت مالی این گروه را تغییر داد. یکی از بهترین خانه های “خیابان پاک – لرزاده ” متعلق به طیب بود و شیک ترین ماشین زیر پای اش، و یا “باقر فروتن” چند گاراژ و بنگاه اتوبوس مسافربری بین تهران و شهرستان ها داشت، و یا حداقل شریک بود. ( اتُو فروتن و اتُوخراسان ). باقر فروتن صاحب چند باب حمام در میدان خراسان نیز بود، وشعبان جعفری نیز با راه اندازی بساط زورخانه و زوائدش، و نیزدر آمد های جانبی زندگی مرفهی دست و پا کرد.
جاهل ها و لات ها به دلایل گونه گون، که ازمیان آن ها می توان به تمایل مذهبی و زندگی در جنوب شهر تهران اشاره داشت، به روحانیت و گروه ها و دستجات مذهبی نزدیک بودند، اما همین نزدیکی هم به نوعی و بسیارانی از آن ها با شاه ودربارش داشتند. رژیم پهلوی روی جذب جاهل ها و لات ها با برنامه کار می کرد تا آنجا که حتی آدمی در حد سپهبد تیموربختیار را مسئول ارتباط با لات ها و واسطه ی آشتی دادن جاهل ها و لات ها کرده بود.*** در دوران پهلوی جاهل ها و لات ها بار ها بین دو قدرت سلطنت و روحانیت دست به دست شدند تا پس از بهره برداری روز قربانی شدن شان فرا رسد. “شعبان جعفری” (شعبون بی مخ) ، آقا کمال، حسین اسمعیلی پور( حسین رمضون یخی ) ، باقر فروتن (باقر کچل) ، برادران حاج عباسی (هفت کچلون)، ناصر حسن خانی ( ناصر جیگرکی) ، محمود مسگر، طیب حاج رضائی و ده ها جاهل و لات دیگر .. ابتدا به سلطنت روی آوردند و خدمه ی کودتای 28 مرداد شدند اما برخی مثل طيب حاج رضائی و…. از دربار فاصله گرفتند و به روحانیون مخالف دربار پیوستند. طيب حاج رضايی در آغاز حامی شاه بود و این حمایت تا هنگام تولد فرزند شاه آشکارا ادامه یافت. جشن و چراغانی ای که او به هنگام تولد رضا پهلوی در ميدان مولوی و خيابان باغ فردوس و اطراف زايشگاه فرح (محل تولد رضا پهلوی) راه انداخت ,و نيز سپاسگزاری شهردار تهران و دربار از او جزء ” افتخارات و سرفرازی های” طیب بود. طيب اما در بلوای خرداد ۴۲ ازآيت الله خمينی حمايت کرد، و به همين خاطر او ويکی از همکاران اش به فرمان محمد رضا شاه اعدام شدند. شاه با زدن ” ناجوانمردانه” ی ” گنده لاتی” به مانند طیب بر آن شد تا از جاهل ها و لات های مخالف اش زهره چشم بگیرد.
در این دوران هم دربار و هم روحانیون برای ایجاد ارعاب و وحشت و سرکوب مخالفان سیاسی، مذهبی و حتی شخصی خود از جاهل ها و لات ها بهره برداری می کردند. حمله به تجمع های سیاسی و صنفی ، وضرب و شتم فعالین و هواداران این جریان ها و تخریب اموال آنان بخشی از خواست های شاه و شیخ از جاهل ها و لات ها بود****. برای نمونه شعبان جعفری که ادعا کرده است زمانی ” جزو فدائيان اسلام ” و هوادار کاشانی و مصدق هم بوده ، در دست به دست شدن ها ی اش سرانجام ” تاج بخش اعلحضرت همایونی” شد. او در مورد برخی از ” شیرین کاری”های اش می گوید:
“….من فرمونده بودم. خودم فقط دنبال روزنامه” مردم” بودم، اينا گفتن روزنامه مردم تو اميريه ست. گفتم” بريم اونجا”, گفتن ” خسته شديم” ، گفتم بياين خيابون اميريه اونجام چيز ميز است، بياين “، يادمه يکی اون جا پرسيد آقای جعفری يه دونه سماور اينجاست اينو چيکارش کنم؟ ” گفتم :” بيارش پايين”، گفت :” آخه بزرگه نميشه آوردش پائين”، اونوقت پنجره رو شيکوندن و سماورو از پنجره انداختن پايين، يه سماور بزرگ بود. خلاصه چيزاشونو ريختن و بهم زدن ديگه. من می گفتم ، اونام می ريختن پايين. تمامو از اون بالا ريختن پايين، دولابچه ومولابچه، پرونده و مرونده و بساطشون و اينا همه رو…هرچی بود ريختن تو خيابون. گفتن: ” بسه؟” گفتم ” نه ، پاشنه ی اون دکونوبايد در بيارين….”.
“…. روز ۹ اسفند… ما اول صبح رفتيم خونه ی کاشانی. درست يادمه. اون حاجی (محسن) محرر بود، امير موبور بود، احمد عشقی بود و حاجی حسين عالم بود و يه عده ای ديگه. آيت الله کاشانی گفت:”برين شاه داره از مملکت ميره بيرون. برين نذارين شاه بره “، گفت :” اگه شاه بره عمامه ی مام رفته “، “……دکتر فاطمی رو دولت محاکمه کرد و کشتش، اونوقت که عبد خدايی جزو فدائيان اسلام بود، منم جزو فدائيان اسلام بودم ، عبد خدايی فاطمی رو با تير زد ولی نمرد. اون عبد خدائی که الان وکيل مجلس ايناست….( فاطمی ) رو دم شهربانی زدمش، چاقوام نزدم .بيخود ميگن چاقو زده ……” .
جاهل ها و لات های متدین
در دوران پهلوی طیفی از جاهل ها و لات های اسلامی نیزحضورفعال داشتند، که بعدها پايه گذاران حکومت اسلامی شدند، متدین های دارای “رگ لاتی”، که با اتکا به امکانات مالی و شبکه های شان سازمانده جاهل ها و لات ها و “گردن کلفت ها و عربده کش ها”، به عنوان بخشی از بازوی مسلح اسلام شدند. این بخش از جاهل ها و لات ها در مقابل مخالف یا حریف خود قسی القلب ترین ها بودند. پیش از انقلاب اکثر جاهل ها و لات های اسلامی گردانندکان هیئت های مختلف عزاداری و راه اندازان دسته های سینه زنی و تکایا بودند، ” هیئت ابوالفضلی ” های باغ فردوس و “هیئت بنی فاطمه ” یکی دو نمونه اند، یکی از مطرح ترین شیخ های این متدین های لات ” شیخ جعفرشجونی”، و از جاهل ها و لات های شان حاج مهدی عراقی از بنيان گذاران “فدائيان اسلام” و “هيئت های مؤتلفه اسلامی” ، و کسانی امثال محسن رفیقدوست بودند.
مهدی عراقی در کتاب خاطرات اش با عنوان “ناگفته ها”، گفتنی ها را با افتخارمی گويد:
«… نواب صفوی به اين فکر می افتد که يک محفلی، يک سازمانی، يک گروهی، يک جمعيتی را برای مبارزه به وجود آورد. اين فکر به نظرش می آيد که از وجود افرادی استفاده بکند که تا الان مخل آسايش محلات بوده اند. مثل اوباش ها، گردن کلفت ها، لات ها، به حساب آن ها که عربده کش های محلات بوده اند…» .
حاج عراقی ماجرای حمله به روزنامه ساعد را که کاريکاتور نواب صفوی را چاپ کرده بود، شرح می دهد:
«… رفيقمان گفت برويم سر پاچنار من يک مشت از اين لات و لوت ها را جمع می کنم… رفتيم زورخانه و ديديم يک مشت جاهل های کوتاه و بلند، خلاصه يا علی يا علی دارند ورزش می کنند. گفت بيائيد برويم، راه افتادند آمدند اول خيابان فردوسی… گفتيم حمله به چاپخانه… همه چاپخانه را اين بچه ها پذيرايی کردند. جعبه هايی که تويش حروف بود از طبقه دوم همه اش می آمد تو حياط. دو سه تا از اين بچه ها با چوب افتادند به جان ماشين می خواستند با چوب، ماشين را بشکنند، گفتم بابا اين که با اين شکسته نمی شود، يک دست زديم خلاصه اش اين ديس از زير ماشين آمد بيرون و حروف ها ريخت زمين… رفتيم تو قسمت حروف چينی، ديديم کليشه ها آن وسط است چاقو را بچه ها در آوردند، کليشه ها را تکه تکه کردند و حروف را هم، همه را به هم زدند.»
حاج عراقی درباره “طيب و ناصر جيگرکی و رمضون يخی و…” و نقش آن ها درآشوب خرداد ۴۲ می گويد:
«… منزل آقا (خمينی) بوديم آن جا اسم طيب خان وسط آمد… آقا درآمد گفت که اينها علاقمند به اسلام هستند… نوکر امام حسين هستند… خلاصه رفتيم خانه طيب خان… طيب صد تومان داد به پسرش اصغردادو گفت می دوئی عکس آقا خمينی را می خری می بری تو تکيه… ناصر جیگرکی، از گردن کلفت های باغ فردوس و چهارراه مولوی بود، هنوز ما از ساعت حرکتمان قدری مانده بود که خبر آوردند اين فرد با تعدادی نزديک به ۲۰۰ الی ۳۰۰ تن از الوات های آن جا به قول خودش، ازين تيغ کش ها دارند می آيند.”
محسن رفيقدوست، یکی دیگر از لات های متدین نیز در خاطرات خوددر باره ی به قتل رساندن ” یکی ازچماقداران حکومت پهلوی و معروف به عضویت در ساواک ” می نویسد: “…از فیضیه به طرف حرم رفتیم … دیدم یک روحانی پیرمردی که آن چنان دولا بود – که کاملا مثل اینکه کسی رکوع برود – یک چوب به عنوان عصا دستش بود، این داشت از توی حرم می آمد بیرون، یکی از این چماق بدستان جوان خیلی گردن کلفتی هم از طرف در فیضیه به طرف در حرم می رفت ، همچین که این دم در می خواست بیاید بیرون از توی حرم ، این با آن چماق خود زد روی پشت این پیرمرد روحانی که شاید بالای 90 سال داشت و خیلی هم نحیف و ریز بود. این افتاد روی زمین و عمامه اش پرت شد – سید هم بود – این رفت دو تا لگد هم زد توی عمامه او و این بنده خدا هم خیلی بی حال افتاد… شاید چند سال بعدش، غروبی داشتم می رفتم توی خیابان صاحب جم، هوا تازه تاریک شده بود . دیدم این ساواکی دارد از بالا می آید طرف پایین… دنبال او رفتیم و خانه اش را توی آن خیابان ، که معروف بود به چها راه سوسکی یاد گرفتیم … رفته بودم مشهد خدمت حضرت آیت الله العظمی میلانی . داستان را به صورت کلی برای ایشان[ گفتم] که یک همچین شخصی این جوری کرده و اگر که مثلا این دست حاکم اسلام بیفتد ، با این چکار می کنند ؟ ایشان فرمودند : این جور اشخاص مهدورالدم هستند ، اینها ظلمه هستند ، اینها عمله ظلم هستند . بعد از چند وقت موضوع را به صورت بازتری خدمت مرحوم آیت ا… مطهری عرض کردم ، وبعد به طریق دیگری این جریان را خدمت حضرت آیت ا… مهدوی کنی . از حرفهای هر سه تای اینها دریافتم که این آدم، کشتنی است. توی یک جلسه ای موضوع را به مرحوم اندرزگو گفتم ؛ اندرزگو گفت : همه اینها کشتنی هستند … البته من چند شبی کشیک او را کشیدم با یک چماق حسابی و چون کمتر شبی بود که این مست نباشد . بالاخره او از ماشین پیاده شد ، می خواست برود خانه اش . من مخفی شده بودم و با چماق زدم توی سر این، او افتاد و یک هفت هشت تا چماق دیگرهم زدم توی سرو کله این و هلش دادم افتاد توی جوی آب و رفتم . فردای آن روز شایع شد که یک جنازه ای توی میدان شوش توی آبها پیدا شده ، و ان شاء ا… خدا قبول کند ..”.
در مقطع انقلاب نیز رژیم سلطنتی و روحانیون تلاش کردند لات های بیشتری را جذب کنند. در باره ی حذب ” شاهرخ ضرغام” و دیگر جاهل ها و لات ها ی مشابه اش نوشته اند: “…..ناصر کاسه بشقابی، اصغر ننه لیلا، حسین وحدت، حبیب دولابی (همه این افراد به جرم همکاری با ساواک و کشتار مردم، بعد از انقلاب اعدام شدند)و چند تا دیگه از گنده لات های شرق و جنوب شرق تهران دعوت شده بودند، شاهرخ هم بود. هر کدام از اینها با چند تا از نوچه هاشون آمده بودند. من هم همراه شاهرخ بودم. جلسه که شروع شد نماینده ساواک تهران گفت: چند روزی هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستیم. خواهش ما از شما و آدم هاتون اینه که ما رو کمک کنید. توی تظاهرات ها شما جلوی مردم رو بگیرید. ما هم از شما همه گونه حمایت می کنیم. پول به اندازه کافی در اختیار شما خواهیم گذاشت. جوایز خوبی هم از طرف اعلیحضرت به شما تقدیم خواهدشد. جلسه که تمام شد، همه از تعداد نوچه ها و آدم هاشون می گفتن و پول می گرفتن، اما شاهرخ گفت: باید فکر کنم، بعداً خبر می دم. بعد هم به من گفت: الان اوایل محرمِ، مردم عزادار امام حسین(ع) هستند. من بعد از عاشورا خبر می دم…..”
ادامه دارد.
*********************
منابع و زير نويس:
1- گسترۀ اسطوره، گفتگو، انتشارات هرمس ، سال 1382
2- مهرداد بهار،از اسطوره تا تاریخ، ابوالقاسم اسماعیل پور، 1376
3- محمد آصف ( رستم الحکما)، رستم التواریخ، انتشارات امیر کبیر ، 1352
4- منوچهر پارسا دوست ، شاه اسماعيل اول ،شرکت سهامی انتشار ،۱۳۷۵
5- عباس منظر پور،در کوچه و خیابان، چاپ سوم،1384
6- ايرج پزشک زاد، انقلاب مشروطه ايران ،نشر البرز ( فرانکفورت), ۱۳۸۵
7- ناصر زرافشان، تبارشناسی چماقداری، مروری بر پيشينه و ريشه های تاريخی چماقداری در ايران، نشريه حقوق بشر، شماره ۵۲، بهار ۱۳۸۲.
8- احمد کسروی، تاريخ مشروطه ايران، چاپ شانزدهم، صفحه ۵۲۸.
9- هما سرشار ، شعبان جعفری، نشر ناب ، ۱۳۸۱
10- ناصر امينی، ايرانيان (نيويورک)، شماره ۴۴، آذر ۱۳۷۷.
11- سهراب نیکو صفت، سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران ،انتشارات پیام ، سال 1388
12- http://vatanabad.persianblog.ir/tag/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF
13- http://www.irdc.ir/fa/content/5754/print.aspx مرکز اسناد انقلاب اسلامی
*- این نکته نیز پوشیده نیست که برخی از جاهل ها و لات ها در زمره ی مبتلایان به اختلال های عصبی و رفتاری نیز قرار گرفته و می گیرند. در میان جاهل ها و لات ها رفتارهائی که نشانه های اختلال های عصبی و روانی باشند، به وفور دیده شده اندو می شوند. برای نمونه گوگل کنید نام مصطفی پادگان ( یا به قول جاهل ها، مصطفی دیوُونه) را.
“…. او یکبار در جریان نزاع خیابانی، کسی را لت و پار کرده بود. آن بنده خدا تهدید کرد که می رود نظمیه شکایت می کند. نقل است که مصطفی پادگان رفت مقابل نظمیه محل، با ساتور آرم شیر و خورشید را در هم کوبید و با صدای بلند فریاد زد “ایهاالناس، شیر اینه یا منم؟”…….
**- عزیزم ” دکتر عباس منظر پور” لات ها را فقط از ” محصولات ” تهران می داند( کتاب در کوچه و خیابان ص 168) که ” هیچ شهر دیگری آن را به معنای واقعی ندارد”. به ویژه دردوران پهلوی شهرهائی مثل آبادان، تبریز، رشت، بابل، اصفهان و….. جاهل ها و لات های بنامی داشت :
” ……در آبادان شخصی بود که به مجید گاوی مشهور بود. می گفتند گنده لات اینجا بوده. تمام بدنش جای چاقو و شکستگی بود. هرجا می رفت، یک کیف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. می خواست با عراقی ها بجنگد اما هیچکدام از واحدهای نظامی او را نپذیرفتند تا اینکه سید او را تحویل شاهرخ داد.”( منبع شماره 10)
” …..یکی از لاتهای قدیم ایران و لرستان محمود و محمد لک معروف به محمد پرچو است.که تبعیدی با یکدیگر در کل زندانهای ایران بوده اند.محمد پرچو در زندان اوین در بین ۲۰۰۰نفر وکیل بند زندان بود و هیچ زندانی نبود که با ورود محمد لک ترس را در خود واحمه ندهد….. یک لات با مرام که کل همشهریانش به روی اسم او قسم می خورن.محمد بعد از مرگ محمود گوان شرارت را کنار گذاشت اما معرفت او دو چندان شد…وقتی وارد زندان دورود شهر خود می شد برای او جشن می گرفتن….برای اسم در کردن در اهواز پل اهواز را همراه با محمود گوان می بندند…کافه های اصفهان تهران اهواز را به هم می ریزند…داریوش را در یک کافه می زنند…این کشتی گیر که در دورود نامی بود آوازه شهر خود را در ایران و پرچم لرستان را بر فراز زندان های ایران بلند کرد…”
***- “…..از جمله در دعوا و چاقوکشی معروفی که میان طیب خان و حسین رمضون یخی درگرفت، هفت کچلون جزو نوچههای حسین رمضان یخی بودند. بعد از دعوای معروف بین طیب حاج رضایی و حسین اسماعیلی پور معروف به حسین رمضون یخی و بعد از این که با پادرمیانی سپهبد تیموربختیار و ریش سفیدی ارباب زین العابدین این دو گنده لات به اصطلاح با یکدیگر آشتی کردند، هفت کچلون هم عملاً به جمع اطرافیان طیب پیوستند…..”
http://forum.pacyrus.ir/showthread.php?t=108592&page=9
****- احزاب و جریان های فاشیستی نیزهمین دست وظایف انجام می دادند که برای نمونه به جریان” سومکا” و حزب آریا می توان اشاره داشت. “…. پیرامون پان ایرانیزم عده ای از اوباش حرفه ای جمع شده و برخوردها را ( با توده ای ها) حتی به کشتار می کشاندند. ازاین جمله گروهی بود که خود را ” آوارگان پان ایرانیسم” می نامید. امیرموبور( زرین کیا) در راس این عده بود. این گروه که بسیار بد نام و شرور بود ، از هر دو جناح حزب پان ایرانیسم رانده شده بود” ( بیژن جزنی، تاریخ سی ساله ایران)
مسعود نقره کار
جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین
( بخش دوم )
انقلاب بهمن مُهر جاهل ها و لات ها نیز بر خود دارد.
اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود،
اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت ، اما سبب تمایل
و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها به سوی روحانیت شد. پس از بلوای
خرداد 42 رژیم شاه و روحانیت به سازمان دهی گسترده ترو
جذب وسرباز گیریِ بیشتر از میان جاهل ها و لات ها ، وخرده جاهل ها و لات ها رو آوردند.
انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و جاهل ها و لات ها
انقلاب بهمن را “انقلاب لومپن ها” نیز خوانده و دانسته اند، درست یا نادرست بودن این ارزیابی دررابطه با نقش وجایگاه لومپن ها در بروز و تدوام انقلاب بهمن سبب نمی شود بر این واقعیت غیر قابل انکار چشم پوشید که گروه اجتماعیِ جاهل ها و لات ها، هم جاهل ها و لات های هوادار و وابسته به رژیم سلطنت، و هم پیروان و مریدان روحانیت در بروز و تدوام حیات انقلاب و حکومت اسلامی نقش تاثیر گذار داشته اند، گروه اجتماعیِ ای که در تعریفِ “لومپن”و” لومپن پرولتاریا” نمی گنجند.*
زمینه های تاثیر گذاری سیاسی ِ گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها در دهه ی چهل و پنجاه بتدریج قدرتمند تر از دربار صفوي و دودمان های متعاقب آن، و جاهل ها و لات های محمدعليشاهی و رضاخانی ( که در دعوای رضا خان و سيد ضياء حضور داشتند) ، وجاهل ها و لات های 28 مردادی شد. بعد از آشوب خرداد 42 اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود، اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت اما سبب تمایل و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها یا ” نوچه ” های شان به سوی روحانیت و جاهل ها و لات های متدین شد. هر دوسو و قطبِ قدرت نقش جاهل ها و لات ها در دگرگونی های اجتماعی را جدی تر تلقی کردند و به سازمان دهی با برنامه ی جاهل ها و لات ها رو آوردند. رژیم سلطنتی جاهل ها و لات های هوادارش را به ویژه درساواک و محافل ورزشی- و بیشتر محافل زورخانه ای به مانند دارو دسته ی شعبان جعفری- سرو سامان و سازمان داد و در هنگامه ی شکل گیری انقلاب بهمن از آن ها بهره برداری بیشتری کرد. تشدید این سرباز گیری و جذب جاهل ها و لات ها از طرف رژیم پهلوی را بعد از بلوای15 خردادسال 42 در میزان ترغیب، انتخاب و استخدام جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها درشهربانی،ارتش وساواک به روشنی می شد، دید. به یکباره میزان رنجر، افسر شهربانی و ارتش، پاسبان و گروهبان و استوار در میان جوانان منطقه جنوب شهر افزایش یافت. سرو کله ی آژان هائی مثل “اصغر سیبیل”ِ کلانتری 6، که گنده لاتی بود، در همه ی کلانتری های آن محله ها پیدا شد ، در ساواک حتی خود ماموران و مسؤلان این سازمان ها از “لات و لوت” های اداره ی سوم نام برده اند، و در میان بازجوها و شکنجه گران ساواک نسل جوانی از جاهل ها و لات ها کم نبودند. سوی دیگر جاهل ها و لات هائی که تمایلات مذهبی داشتند را جاهل ها و لات های متدین وروحانیون جمع و جور می کردند، که محسن رفیقدوستِ های مسجد لرزاده نمونه ها بودند. محل اصلی استقرار و حوزه ی فعالیت جاهل ها و لات ها پیرو روحانیت اکثرا”در همان حوزه و حریم جاهل ها و لات های نسل قبل از خود بود: محدوده ی شهباز جنوبی و دروازه دولاب و میدان خراسان و خیابان خراسان و خیابان زیبا و لرزاده و پاماشین و بی سیم نحف آباد و میدان شاه و مولوی و باغ فردوس و انبار گندم و خیابان سیروس و بازار و خیابان ری و بوذرجمهری و بازارچه نایب السطنه و…، به دلیل بهبود وضع مالی و کبرسن بسیاری از جاهل ها و لات ها ی تهران خانه ها یا قطعه زمین و باغی در شمال شهر تهران یا شهرک ها و روستا های اطراف نیز دست و پا کرده بودند، یا برایشان دست و پا کرده بودند**، و در آنجا به سر می بردند( میگون و اوشان و فشم و کرج و…). عده ای از این جماعت نیز درمشاغلی مثل “حمله داری” – که کاروان هائی برای بردن مردم به حج بود- کار می کردند. مراکز تجمع جاهل ها و لات ها ، به ویژه در ایام عزاداری مساجد بی سیم نجف آباد، لرزاده، فروتن، حاج ابوالفتح و حوزه فتحیه ، مسجد حاج سیّد عزیزالله و.. …. مدرسه علوی و متعلقات اش ، مدرسه ی رفاه و….. زورخانه های سید قراب،امیر شیرگیر، اصغر شاطر ، کاشفی و…. هیئت های بنی فاطمه و ابوالفضلی ها و جوانان حجتیه و…. و قهوه خانه های کَل یعقوب خیابان خراسان و صفای رانندگان بی سیم نجف آباد و…… بود. چندین کارخانه و بنگاه فروش اتوموبیل در خیابان بوذرجمهری ( کارخانه ی بادکنک سازی حاج محمد جوهری ) و دربازارچه ها و حیابان های این منطقه…..متعلق به جاهل ها و لات ها بود و مراکزی برای کمک مالی و برگزاری جلسه های جاهل ها و لات های متدین. روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها ، بخشی از لومپن ها و توده ی وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند.
در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند. سوئی مرتضی تکیه ها وحسین فرزین ها و پرویز بادپا ها و خرده لات هاو ” نوچه” ها و طرفدارشان***، و سوی دیگر محسن رفیقدوست ها، هادی غفاری ها ، حسین بروجردی ها ، شاهرخ ضرغام ها، اسماعیل افتخاری ها ، حاج داود رحمانی ها و……
جاهل ها ولات ها در حکومت
با قدرت گیریِ خمینی و یاران اش حذف خونین جاهل ها و لات ها طرفدار سلطنت شروع شد. تیرباران کرد نِ سریع حسین فرزین نخستین اعدام وحشیانه ی فردی از این دسته از جاهل ها و لات ها بود. سوی دیگر قدرت گیری جاهل ها و لات های مذهبی و پیرو روحانیت ، به ویژه جاهل ها و لات های متدین آغاز شد. مقر مهره های اصلی این مجموعه حول و حوش مدرسه ی علوی و رفاه و مسجد لرزاده بود و…. ، و بسیارانی دیگر از این مجموعه فعالیت های شان را در مساجد و کمیته های انقلاب اسلامی در نفاط مختلف تهران و شهرهای دیگر آغاز کردند. اکثر جاهل ها و لات ها ی همکار و طرفدار رژیم شاه ، ویا جاهل ها و لات هائی که سمت و سوئی نداشتند به کمیته ی انقلاب اسلامی، که خواست های مالی و روانی شان را تامین می کرد، پیوستند.
انبوهی از شواهد و اسناد، وحتی گفتار و رفتار روزانه نشان داده، و می دهند که از همان هنگام جاهل ها و لات های اسلامیزه و ایدئولیزه شده از ستون های اصلی حکومت اسلامی شده اند. این مجموعه از بیت رهبری و قوای سه گانه و رسانه ها تا ارگان ها ی سپاهی و بسیجی و ارتش و امنیتی و پلیسی به کار گمارده شدند. در آغاز فدائيان اسلام و هيئت های مؤتلفه و گروه ها و دستجات اسلامی دیگر، با افرادی به مانند مهدی عراقی ها و محسن رفيقدوست ها و هادی غفاری ها، وسپس تر با خرده جاهل ها و لات هائی مثل ده نمکی ها و الله کرم ها و سعيد عسکرها و حاجی بخشی ها… که برخی شان نیز به عنوان” اتاق فکر” این گروه ها و دستجات درس حوزوی و دانشگاهی خوانده بودند، شکل دهی گروه های فشار و کشتار آغاز کردند و نوعی دیگر از بازوی های مسلح حکومت اسلامی شدند. حمله به سینماها و کافه ها و کاباره ها که از سال های 1356 آغاز شده بود به یورش به خانه ی ثروتمندان و غارت اموال آنان ، و بتدریج به شکل گیریِ سازمان یافته و علنی به کتابفروشی ها و کتاب سوزان ها، به چاپخانه ها و دفاتر روزنامه ها، به گردهمايی های سياسی و فرهنگی، به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفان حکومت و دگراندیشان در تهران، ترکمن صحرا، کردستان، کرمانشاه ، قائم شهر، بندر انزلی، جهرم، کرمان و… گسترش یافت. جمع هائی همچون جمع مسجد الهادی و مسجد لرزاده و مساجدی مشابه در سرتاسر تهران ، و ایران، سازماندهان و اجرا کنندگان یورش و تخریب و کشتار شدند. جاهل هل و لات های متدین و اتاق فکرشان ، که تعدای از آنان از خارج از کشور با خمینی به ایران برگشته بودند ارگان های سرکوب همچون کميته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، بسيج ، اداره ی زندان ها ، وزارت اطلاعات و…… را به دست گرفتند، و بتدریج زوائد و گروه هائی در تهران و شهرستان ها به وجود آوردند که ابتدا تحت عَلم گروه های حزب الله و سپس تر “انصار حزب الله” و “فدائيان اسلامی ناب محمدی (ص) مصطفی نواب “، “سپاه سربلند محمد” و…. و در شهر های دیگر گروه قنات در جهرم، گروه شيت در کرمانشاه، گروه های مختلف “جاش ” های کردستان ، گروه” باشی ” ی اصفهان و…. محفل کرمان و…. ده ها گروه مشابه دیگر درسراسر ایران فعالیت های جنایتکارانه آغاز کردند.گروه هايی که حتی بازداشتگاه ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه های مخفی داشته اند. در این دست از سازماندهی ها و یورش ها از زنان جاهل ولات هم استفاده می شد. زهرا خانوم ( زهرا یعقوبی ) ها و فاطمه کماندوها جای تاریخیِ ملکه اعتصادی ها و رقیه آزاد پور( پروین آژدان قزی ) ها ، پری بلنده ها ، پروین غفاری ها( مو طلائی شهر ما) و…. را در شکل و شمایل دیگر به عهده گرفتند.
تحصیلکرده های جاهل و لات و مداح ها
حکومت اسلامی ، به نوعی حکومت جاهل ها و لات ها ی تحصیلکرده نیز هست ، جاهل ها و لات های تحصیکرده و متدینی که در همه ی ارکان مهم حکومتی و دولتی، حتی وزارت امورخارجه اش به کار و فعالیت مشغولند. رئيس “جمهور”حکومت اسلامی آقای دکتر احمدی نژاد یکی از این خرده جاهل ها و لات هاست، که حتی درگفتار های رسمی در محافل سیاسی و بین المللی ” رگ لاتی ” اش بیرون می زند. برای نمونه او در یکی ازسخنرانی ها ی اش درزنجان گفت : ملت ايران با ” چاقو ” دست و پای بد خواهان به حقوق ملت ايران ، و مخالفان را قطع خواهد کرد.” تهديد احمدی نژاد با چاقوی زنجان ، و معرفی امت شان به عنوان ملتی “چاقو کش” ، تعجب و اعتراض عده ای از حکومتیان را نیزبرانگيخت، این برانگيختگی و تعجب و اعتراض پيرامون بيانات آقای رييس جمهور حکومت اسلامی در باب چاقو، متاسفانه نشان از بی اطلاعی برانگيخته شدگان از جايگاه چاقو و قمه در ذهنيت و فرهنگ تشیع و حکومت اسلامی، که قمه زنی يکی از بارقه های چنين ذهنيت و فرهنگی است، بوده است. چاقو و قمه از عناصرتاريخی و سرنوشت ساز حکومت اسلامی اند، سلاح هائی که بدل به نماد این حکومت ، و رعب ووحشت آفرینی و آزار بارگی اش شده اند.
مداحان و ذکر مصیبت خوانان جاهل و لات – که این شکل اش سوقات صفویه است- نیز در هر دو سوی قطب قدرت برای تهییج و ایجاد شور حسینی دست به صدا بودند. برخی از مداحان پیرو روحانیت و خمینی ، به ویژه درحوزه و حریم میدان خراسان تا باغ فردوس در زمره ی گُنده جاهل ها و لات ها بودند، ( من در “رمان بچه های اعماق” نمونه هائی آوردم که علاوه بر مداحی و ارتزاق از این راه در زمره ی بهترین و زبردست ترین قماران بازان – قاپ و تیله گٌنده و لیس پس لیس و شیر یا خط و…- و تیغ کشان محله ها بودند). شیره ی آن مداحان در شرایط کنونی سعید حدادیان است. او خود در برابر”جمع عاشقان سیدالشهداء” به آن نازیده است که لات است، و شاهرگ فرهنگی و اخلاقی حکومت اسلامی از رگ گردن اش می گذرد. نسل اسلامیزه شده ی این دست مداحان خرده جاهل و لات از آهنگران ( بلبل خمینی ) و کویتی پور و حسين فخري گرفته تا حاج منصور ارضی( شمس المادحين) و ده ها مداح دیگر امروز در حکومت اسلامی به سیاستمدارو دادستان و قاضی، معلم اخلاق بدل شده اند و دستگاه عریض و طویل رسانه ای و تبلیغاتیِ خود دست و پا کرده اند. این مجموعه، به ویژه منصور ارضی و سعید حدادیان و دارو دسته شان صدای بلند حضور جاهل ها و لات های متدین و ” ایدئولوژیک” شده در درگیری ها و دگرگونی های درون حکومت اسلامی اند. از میانه ی اینان حاج سعید حدادیان در این عرصه تا آن حد پیش رفته که ضمن ارائه همه ی محسنات شکلی و محتوایی یک حزب الهی جاهل و لات ، بتواند به قول خودش احمدی نژاد ورحیم مشایی را” آفتابه بگیرد و”مشاییِ بی شعور” را به آلت تناسلی احمدی نژاد تشبیه کند وخطاب به احمدی نژاد بگوید: “…..چیه شما اینقد تبلیغ کنسرت ها رو می کنین، اینا نزده می رقصن، 5 تا دکترجمع کنن یه آخوند نمیشن. من امشب لاتی حرف می زنم …. احمدی نژاد تا از بهشت حزب الله بیرونت نکردن خودتو جمع کن , یالله بابا..”. و از رئیس دولت امام زمان بخواهد جلوی این آلت ( عورت )زشت اش ، که رحیم مشائی باشد، را بپوشاند و آن را دور بیاندازد. مداح اهل بیت آل عبا و بیت رهبری که به گفته خودش یکبارنیز قصد داشت مشایی را ” بزند” درمعرکه گیری اش لاتی حرف می زند تاهیچ رسانه ای نتواند حرف های اش را انتشار دهد . با این حال جاهل ها و لات های حکومتی که طرفداردولت لاتمداراحمدی نژاد هستند حرف های لاتی مداح ولایتمدار را منتشر کردند. این گروه از جاهل ها و لات های متدین که احمدی نژاد با ادب ترین شان است با ژستی مودبانه سعید حدادیان را ” بی ادب و فحاش” خواندند و از ملت ” فهیم و با فرهنگ ” ایران خواستند در رابطه با ” هتاکی” های این بی تربیت” چرت و پرت” گو قضاوت کنند، هتاکی هائی که تاریخ معاصر کشور ما سالیانی ست بارِ شباهت های ناگزیزش می کشد.
شعبان جعفری در خاطره گوئی نقل می کند که به زمان شاه اگر مردمی پای منبر آخوندی شلوغ می کردند و به حرف های آخوند گوش نمی کردند، ایشان مردم را خطاب قرار می دادند و می گفتند:.
” ایهاالناس، این آقا با منبرش تو کون خوار و مادر هرکی که شلوغ کنه”
سعید حدادیان هم به رئیس جمهور ورئیس دولت امام زمان می گوید:
” …آقای احمدی نژاد عورتت زده بیرون، می بُرنشان، حزب الله اینجوریه، رگ لاتی مونم هس واسه اینجور موقع ها،عورتت زده بیرون بابا، یا الله، گندم کجارو خوردی؟”
ادامه دارد
***************
منابع و زیرنویس:
1- باقر مومنی، انقلاب بهمن ، آرش ، شماره ی 24، سال 1372
2- محمود راسخ، انقلاب لومپن ها؟ ، آرش ، شماره 29، تیر ماه 1372
3- علی اکبر اکبری ، لمپنیسم
4- 17ـ مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سیاست عصر پهلوی(1342ـ 1304)، تهران: نشر مركز، 1385
5- 12ـ مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران: انتشارات جاویدان، 1370
6- علی میر فطروس، محمد مصدق ، آسیب شناسی یک شکست
7- محمد امینی، سودا گری با تاریخ، جلد یکم، شرکت کتاب( لس آنجلس)، تابستان 2012
8- گفت و گو شهروند با امير فرشاد ابراهيمی، شماره ۵۴۰، سال ۱۳۸۰.( ر.ک به سايت امير فرشاد ابراهيمی )
9- مصاحبه با حاتم قادری، ماهنامه مهرنامه، سال اول، ش 1 ، اسفند 1388
10- مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، 1357ـ 1320 تهران: انتشارات روزنه، 1380.
11- كوروش زعیم ، جبهه ملی ایران از پیدایش تا كودتای 28 مرداد، تهران: ایران مهر، 1378
12- غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا درباره كودتای 28 مرداد و سرنگونی دكتر مصدق، با مقدمه دكتر همایون كاتوزیان، با همكاری حسین زنگنه و رضا هدشتی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379
13- جعفر مهدی نیا، قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد، 1380
14- محمد ارسی، نخستين حلقه های قتل های زنجيره ای، انتشارات دهخدا، ۱۳۷۹
15- اسماعیل وفایغمائی ،یاداشتکها. یاداشتک سی و یکم ماجرای اسمال تیغکش
http://esmailvafa-yaddashtha.blogspot.com/2008/11/blog-post.html
14- شهدای میگون
http://meygoon.blogsky.com/1389/08/page/4
15- پشت پرده لباس شخصی ها به روایت حسن عباسی: برخی افراد بازنشسته نهادهای امنیتی با هدایت یک جریان سیاسی و مشارکت یک آقازاده!
http://www.sarihnews.com/siyasi/1284-1391-05-03-20-38-26
16- کبوتران ولایت یا پیک وحشت؛ لباس شخصیها کیستند؟
http://www.radiofarda.com/content/f2_Iran_Revolutionary_Guards_plain_clothes_Ebrahimi/1765957.html
17-
www.hasbiiallah.parsiblog.com
18- سخنان سعید حدادیان
19- در باره ی اسمال تیغ زن
http://www.radiofarda.com/content/f4_Ismaeil_freed_prison_abuse/469047.html
20- تشكيل اولين كميته انقلاب اسلامي در مسجد لرزاده
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8811070620
***************************
*- اراذل و اوباش یا افراد و طیف بزهکاران اجتماعی ای که حکومت اسلامی سالیانی ست تحت عنوان “اراذل و اوباش” به دستگیری و شکنجه و اعدام آن ها رو آورده است را می باید بخشی از طیف لومپن ها دانست که عمدتا” از حاشیه ی شهرها و آلونک ها و حلبی آباد ها برخاسته اند، ارتشی که بخش بزرگ اش به دلیل نیاز های مالی و اعتقادات مذهبی در خدمت روحانيت و حکومت اسلامی، به ویژه ارگان های سرکوب و گروه های فشار و کشتار قرار گرفته اند. این افراد در وجه عالب قربانیان فقر و بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی هستند. به نظر می رسد ناهنجاری رفتاری و”بزه کاری” اجتماعی آنان را در این چارچوب بتوان مورد توجه و بررسی قرار داد.
**- . در باره ی کمک های مالی رژیم شاه به لات ها و جاهل ها سخن بسیار بوده است ، این ها نمونه هائی ست که از منابع مختلف نقل می شوند : ” …….رژیم به عنوان پاداش به شعبان جعفری- سیف الله تاجبخش – وخدمات او قطعه زمینی در شمال پارك شهر و پولی به عنوان كمك به او داد تا یك زورخانه مدرن بسازد. این زورخانه در تاریخ 17آبان 1336 به دست شاه افتتاح شد …. علاوه بر این او تا سال های قبل از انقلاب از اداره كل تبلیغات و انتشارات و بعدها از وزارت اطلاعات حقوق می گرفت. این حقوق در ابتدا 1500 تومان و بعدها به 4000 و 10000 تومان افزایش یافت.”……جعفر مهدی نیا معتقد است كه شعبان در سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن شاه هیچ گونه نقشی نداشت. این طیب بود كه مردم را كه بیشترشان میدانی و ساكن جنوب شهر و دروازه قزوین بودند با صرف پولی كه در اختیارش گذاشته بودند به صحنه آورد و كار را تمام كرد. طیب سالها به دربار رفت و آمد داشت و اداره املاك پهلوی به او و چند قمه كش دیگر چون حبیب بلشویك و ایمان كوره و غیره كمك های مالی می كرد. ” ……ده روز بعد از كودتا زاهدی میهمانی باشكوهی در باغ شخصی خودش در جماران به افتخار طیب ، رمضون یخی و دیگران ترتیب داد. تمامی سران میدان نیز در آن شركت داشتند. بعد هم چند قطعه زمین به دستور زاهدی در جنت آباد به طیب و رمضون یخی داده شد. ” ……كرومیت روزولت مجری كودتا بود كه برای انجام كودتای 25 مرداد یك میلیون دلار (معادل 8 میلیون تومان) در اختیار داشت كه همه آنها را در یك صندوق جا داده بود. از این مبلغ حدود صد هزار دلار (هشتصد هزار تومان ) به دو عضو ایرانی گروه داده شد تا آن را بین چند باشگاه ورزشی و فقرای جنوب شهر توزیع كنند….” و……
***- “……هرچه می گفتم اهل میگون، یکی از روستاهای اطراف تهرانم، باور نمی کرد.او از طرفداران پرو پا قرص مرتضی تکیه بود. من هم با تعصب گفتم: من از بچه های حسین فرزین هستم. حسین فرزین و مرتضی تکیه از گنده لاتهای تهران بودند که پاتوق حسین در میدان امام حسین (فوزیه سابق) و پاتق مرتضی شهر ری بود.اینها با یکدیگر لج و لجبازی می کردند و هر چند وقت یکبار آدمهای خودشان را برای دعوا و زد و خورد به سمت یکدیگر گسیل می دادند و بساط طرف مقابل را بر هم می زدند. حسین فرزین چون در ایران مهر و میدان امام حسین بود حس ناسیونالیستی بر من غالب شده بود و از ایشان طرفداری می کردم. ناگفته نماند چندین شام عزاداری امام حسین (ع) هم میهمان ایشان بودم…”
“…. مرتضی تکیه بعد ها پاتوق وگذرش کافه ها و رستوران های جاده پهلوی ، به ویژه ” چاتانوگا” و…. شد. نقل است برای اینکه رژیم پهلوی حسین فرزین را ” گنده تر” کند در زندان شرایطی پیش آورد که فرزین؛ تکیه را زد. از آن هنگام حسین فرزین اسمی تر شد…. پرويز بادپا، قهرمان بوکس درروزهای انقلاب کمیته چی شد . جرم های متعددی برای خلاف کاری های او مطرح شد. او در مصادره ی اموال ثروتمندان نقش زیادی بازی می کرد. امثال بادپا در مناطق مختلف تهران و شهرستان ها زیاد بودند که خلخالی در “اعدام چافو کش ها” برخی ازآن ها را اعدام کرد….”
مسعود نقره کار
جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین
( بخش دوم )
انقلاب بهمن مُهر جاهل ها و لات ها نیز بر خود دارد.
اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود،
اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت ، اما سبب تمایل
و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها به سوی روحانیت شد. پس از بلوای
خرداد 42 رژیم شاه و روحانیت به سازمان دهی گسترده ترو
جذب وسرباز گیریِ بیشتر از میان جاهل ها و لات ها ، وخرده جاهل ها و لات ها رو آوردند.
انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و جاهل ها و لات ها
انقلاب بهمن را “انقلاب لومپن ها” نیز خوانده و دانسته اند، درست یا نادرست بودن این ارزیابی دررابطه با نقش وجایگاه لومپن ها در بروز و تدوام انقلاب بهمن سبب نمی شود بر این واقعیت غیر قابل انکار چشم پوشید که گروه اجتماعیِ جاهل ها و لات ها، هم جاهل ها و لات های هوادار و وابسته به رژیم سلطنت، و هم پیروان و مریدان روحانیت در بروز و تدوام حیات انقلاب و حکومت اسلامی نقش تاثیر گذار داشته اند، گروه اجتماعیِ ای که در تعریفِ “لومپن”و” لومپن پرولتاریا” نمی گنجند.*
زمینه های تاثیر گذاری سیاسی ِ گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها در دهه ی چهل و پنجاه بتدریج قدرتمند تر از دربار صفوي و دودمان های متعاقب آن، و جاهل ها و لات های محمدعليشاهی و رضاخانی ( که در دعوای رضا خان و سيد ضياء حضور داشتند) ، وجاهل ها و لات های 28 مردادی شد. بعد از آشوب خرداد 42 اعدام طیب حاج رضائی که در آغاز از خادمان رژیم پهلوی بود، اگر چه از جاهل ها و لات ها زهره چشم گرفت اما سبب تمایل و گرایش بیشتر جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها یا ” نوچه ” های شان به سوی روحانیت و جاهل ها و لات های متدین شد. هر دوسو و قطبِ قدرت نقش جاهل ها و لات ها در دگرگونی های اجتماعی را جدی تر تلقی کردند و به سازمان دهی با برنامه ی جاهل ها و لات ها رو آوردند. رژیم سلطنتی جاهل ها و لات های هوادارش را به ویژه درساواک و محافل ورزشی- و بیشتر محافل زورخانه ای به مانند دارو دسته ی شعبان جعفری- سرو سامان و سازمان داد و در هنگامه ی شکل گیری انقلاب بهمن از آن ها بهره برداری بیشتری کرد. تشدید این سرباز گیری و جذب جاهل ها و لات ها از طرف رژیم پهلوی را بعد از بلوای15 خردادسال 42 در میزان ترغیب، انتخاب و استخدام جاهل ها و لات ها و خرده جاهل ها و لات ها درشهربانی،ارتش وساواک به روشنی می شد، دید. به یکباره میزان رنجر، افسر شهربانی و ارتش، پاسبان و گروهبان و استوار در میان جوانان منطقه جنوب شهر افزایش یافت. سرو کله ی آژان هائی مثل “اصغر سیبیل”ِ کلانتری 6، که گنده لاتی بود، در همه ی کلانتری های آن محله ها پیدا شد ، در ساواک حتی خود ماموران و مسؤلان این سازمان ها از “لات و لوت” های اداره ی سوم نام برده اند، و در میان بازجوها و شکنجه گران ساواک نسل جوانی از جاهل ها و لات ها کم نبودند. سوی دیگر جاهل ها و لات هائی که تمایلات مذهبی داشتند را جاهل ها و لات های متدین وروحانیون جمع و جور می کردند، که محسن رفیقدوستِ های مسجد لرزاده نمونه ها بودند. محل اصلی استقرار و حوزه ی فعالیت جاهل ها و لات ها پیرو روحانیت اکثرا”در همان حوزه و حریم جاهل ها و لات های نسل قبل از خود بود: محدوده ی شهباز جنوبی و دروازه دولاب و میدان خراسان و خیابان خراسان و خیابان زیبا و لرزاده و پاماشین و بی سیم نحف آباد و میدان شاه و مولوی و باغ فردوس و انبار گندم و خیابان سیروس و بازار و خیابان ری و بوذرجمهری و بازارچه نایب السطنه و…، به دلیل بهبود وضع مالی و کبرسن بسیاری از جاهل ها و لات ها ی تهران خانه ها یا قطعه زمین و باغی در شمال شهر تهران یا شهرک ها و روستا های اطراف نیز دست و پا کرده بودند، یا برایشان دست و پا کرده بودند**، و در آنجا به سر می بردند( میگون و اوشان و فشم و کرج و…). عده ای از این جماعت نیز درمشاغلی مثل “حمله داری” – که کاروان هائی برای بردن مردم به حج بود- کار می کردند. مراکز تجمع جاهل ها و لات ها ، به ویژه در ایام عزاداری مساجد بی سیم نجف آباد، لرزاده، فروتن، حاج ابوالفتح و حوزه فتحیه ، مسجد حاج سیّد عزیزالله و.. …. مدرسه علوی و متعلقات اش ، مدرسه ی رفاه و….. زورخانه های سید قراب،امیر شیرگیر، اصغر شاطر ، کاشفی و…. هیئت های بنی فاطمه و ابوالفضلی ها و جوانان حجتیه و…. و قهوه خانه های کَل یعقوب خیابان خراسان و صفای رانندگان بی سیم نجف آباد و…… بود. چندین کارخانه و بنگاه فروش اتوموبیل در خیابان بوذرجمهری ( کارخانه ی بادکنک سازی حاج محمد جوهری ) و دربازارچه ها و حیابان های این منطقه…..متعلق به جاهل ها و لات ها بود و مراکزی برای کمک مالی و برگزاری جلسه های جاهل ها و لات های متدین. روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها ، بخشی از لومپن ها و توده ی وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند.
در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند. سوئی مرتضی تکیه ها وحسین فرزین ها و پرویز بادپا ها و خرده لات هاو ” نوچه” ها و طرفدارشان***، و سوی دیگر محسن رفیقدوست ها، هادی غفاری ها ، حسین بروجردی ها ، شاهرخ ضرغام ها، اسماعیل افتخاری ها ، حاج داود رحمانی ها و……
جاهل ها ولات ها در حکومت
با قدرت گیریِ خمینی و یاران اش حذف خونین جاهل ها و لات ها طرفدار سلطنت شروع شد. تیرباران کرد نِ سریع حسین فرزین نخستین اعدام وحشیانه ی فردی از این دسته از جاهل ها و لات ها بود. سوی دیگر قدرت گیری جاهل ها و لات های مذهبی و پیرو روحانیت ، به ویژه جاهل ها و لات های متدین آغاز شد. مقر مهره های اصلی این مجموعه حول و حوش مدرسه ی علوی و رفاه و مسجد لرزاده بود و…. ، و بسیارانی دیگر از این مجموعه فعالیت های شان را در مساجد و کمیته های انقلاب اسلامی در نفاط مختلف تهران و شهرهای دیگر آغاز کردند. اکثر جاهل ها و لات ها ی همکار و طرفدار رژیم شاه ، ویا جاهل ها و لات هائی که سمت و سوئی نداشتند به کمیته ی انقلاب اسلامی، که خواست های مالی و روانی شان را تامین می کرد، پیوستند.
انبوهی از شواهد و اسناد، وحتی گفتار و رفتار روزانه نشان داده، و می دهند که از همان هنگام جاهل ها و لات های اسلامیزه و ایدئولیزه شده از ستون های اصلی حکومت اسلامی شده اند. این مجموعه از بیت رهبری و قوای سه گانه و رسانه ها تا ارگان ها ی سپاهی و بسیجی و ارتش و امنیتی و پلیسی به کار گمارده شدند. در آغاز فدائيان اسلام و هيئت های مؤتلفه و گروه ها و دستجات اسلامی دیگر، با افرادی به مانند مهدی عراقی ها و محسن رفيقدوست ها و هادی غفاری ها، وسپس تر با خرده جاهل ها و لات هائی مثل ده نمکی ها و الله کرم ها و سعيد عسکرها و حاجی بخشی ها… که برخی شان نیز به عنوان” اتاق فکر” این گروه ها و دستجات درس حوزوی و دانشگاهی خوانده بودند، شکل دهی گروه های فشار و کشتار آغاز کردند و نوعی دیگر از بازوی های مسلح حکومت اسلامی شدند. حمله به سینماها و کافه ها و کاباره ها که از سال های 1356 آغاز شده بود به یورش به خانه ی ثروتمندان و غارت اموال آنان ، و بتدریج به شکل گیریِ سازمان یافته و علنی به کتابفروشی ها و کتاب سوزان ها، به چاپخانه ها و دفاتر روزنامه ها، به گردهمايی های سياسی و فرهنگی، به زنان و ضرب و شتم آنان و کشتار مخالفان حکومت و دگراندیشان در تهران، ترکمن صحرا، کردستان، کرمانشاه ، قائم شهر، بندر انزلی، جهرم، کرمان و… گسترش یافت. جمع هائی همچون جمع مسجد الهادی و مسجد لرزاده و مساجدی مشابه در سرتاسر تهران ، و ایران، سازماندهان و اجرا کنندگان یورش و تخریب و کشتار شدند. جاهل هل و لات های متدین و اتاق فکرشان ، که تعدای از آنان از خارج از کشور با خمینی به ایران برگشته بودند ارگان های سرکوب همچون کميته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، بسيج ، اداره ی زندان ها ، وزارت اطلاعات و…… را به دست گرفتند، و بتدریج زوائد و گروه هائی در تهران و شهرستان ها به وجود آوردند که ابتدا تحت عَلم گروه های حزب الله و سپس تر “انصار حزب الله” و “فدائيان اسلامی ناب محمدی (ص) مصطفی نواب “، “سپاه سربلند محمد” و…. و در شهر های دیگر گروه قنات در جهرم، گروه شيت در کرمانشاه، گروه های مختلف “جاش ” های کردستان ، گروه” باشی ” ی اصفهان و…. محفل کرمان و…. ده ها گروه مشابه دیگر درسراسر ایران فعالیت های جنایتکارانه آغاز کردند.گروه هايی که حتی بازداشتگاه ها، شکنجه گاه ها و قتلگاه های مخفی داشته اند. در این دست از سازماندهی ها و یورش ها از زنان جاهل ولات هم استفاده می شد. زهرا خانوم ( زهرا یعقوبی ) ها و فاطمه کماندوها جای تاریخیِ ملکه اعتصادی ها و رقیه آزاد پور( پروین آژدان قزی ) ها ، پری بلنده ها ، پروین غفاری ها( مو طلائی شهر ما) و…. را در شکل و شمایل دیگر به عهده گرفتند.
تحصیلکرده های جاهل و لات و مداح ها
حکومت اسلامی ، به نوعی حکومت جاهل ها و لات ها ی تحصیلکرده نیز هست ، جاهل ها و لات های تحصیکرده و متدینی که در همه ی ارکان مهم حکومتی و دولتی، حتی وزارت امورخارجه اش به کار و فعالیت مشغولند. رئيس “جمهور”حکومت اسلامی آقای دکتر احمدی نژاد یکی از این خرده جاهل ها و لات هاست، که حتی درگفتار های رسمی در محافل سیاسی و بین المللی ” رگ لاتی ” اش بیرون می زند. برای نمونه او در یکی ازسخنرانی ها ی اش درزنجان گفت : ملت ايران با ” چاقو ” دست و پای بد خواهان به حقوق ملت ايران ، و مخالفان را قطع خواهد کرد.” تهديد احمدی نژاد با چاقوی زنجان ، و معرفی امت شان به عنوان ملتی “چاقو کش” ، تعجب و اعتراض عده ای از حکومتیان را نیزبرانگيخت، این برانگيختگی و تعجب و اعتراض پيرامون بيانات آقای رييس جمهور حکومت اسلامی در باب چاقو، متاسفانه نشان از بی اطلاعی برانگيخته شدگان از جايگاه چاقو و قمه در ذهنيت و فرهنگ تشیع و حکومت اسلامی، که قمه زنی يکی از بارقه های چنين ذهنيت و فرهنگی است، بوده است. چاقو و قمه از عناصرتاريخی و سرنوشت ساز حکومت اسلامی اند، سلاح هائی که بدل به نماد این حکومت ، و رعب ووحشت آفرینی و آزار بارگی اش شده اند.
مداحان و ذکر مصیبت خوانان جاهل و لات – که این شکل اش سوقات صفویه است- نیز در هر دو سوی قطب قدرت برای تهییج و ایجاد شور حسینی دست به صدا بودند. برخی از مداحان پیرو روحانیت و خمینی ، به ویژه درحوزه و حریم میدان خراسان تا باغ فردوس در زمره ی گُنده جاهل ها و لات ها بودند، ( من در “رمان بچه های اعماق” نمونه هائی آوردم که علاوه بر مداحی و ارتزاق از این راه در زمره ی بهترین و زبردست ترین قماران بازان – قاپ و تیله گٌنده و لیس پس لیس و شیر یا خط و…- و تیغ کشان محله ها بودند). شیره ی آن مداحان در شرایط کنونی سعید حدادیان است. او خود در برابر”جمع عاشقان سیدالشهداء” به آن نازیده است که لات است، و شاهرگ فرهنگی و اخلاقی حکومت اسلامی از رگ گردن اش می گذرد. نسل اسلامیزه شده ی این دست مداحان خرده جاهل و لات از آهنگران ( بلبل خمینی ) و کویتی پور و حسين فخري گرفته تا حاج منصور ارضی( شمس المادحين) و ده ها مداح دیگر امروز در حکومت اسلامی به سیاستمدارو دادستان و قاضی، معلم اخلاق بدل شده اند و دستگاه عریض و طویل رسانه ای و تبلیغاتیِ خود دست و پا کرده اند. این مجموعه، به ویژه منصور ارضی و سعید حدادیان و دارو دسته شان صدای بلند حضور جاهل ها و لات های متدین و ” ایدئولوژیک” شده در درگیری ها و دگرگونی های درون حکومت اسلامی اند. از میانه ی اینان حاج سعید حدادیان در این عرصه تا آن حد پیش رفته که ضمن ارائه همه ی محسنات شکلی و محتوایی یک حزب الهی جاهل و لات ، بتواند به قول خودش احمدی نژاد ورحیم مشایی را” آفتابه بگیرد و”مشاییِ بی شعور” را به آلت تناسلی احمدی نژاد تشبیه کند وخطاب به احمدی نژاد بگوید: “…..چیه شما اینقد تبلیغ کنسرت ها رو می کنین، اینا نزده می رقصن، 5 تا دکترجمع کنن یه آخوند نمیشن. من امشب لاتی حرف می زنم …. احمدی نژاد تا از بهشت حزب الله بیرونت نکردن خودتو جمع کن , یالله بابا..”. و از رئیس دولت امام زمان بخواهد جلوی این آلت ( عورت )زشت اش ، که رحیم مشائی باشد، را بپوشاند و آن را دور بیاندازد. مداح اهل بیت آل عبا و بیت رهبری که به گفته خودش یکبارنیز قصد داشت مشایی را ” بزند” درمعرکه گیری اش لاتی حرف می زند تاهیچ رسانه ای نتواند حرف های اش را انتشار دهد . با این حال جاهل ها و لات های حکومتی که طرفداردولت لاتمداراحمدی نژاد هستند حرف های لاتی مداح ولایتمدار را منتشر کردند. این گروه از جاهل ها و لات های متدین که احمدی نژاد با ادب ترین شان است با ژستی مودبانه سعید حدادیان را ” بی ادب و فحاش” خواندند و از ملت ” فهیم و با فرهنگ ” ایران خواستند در رابطه با ” هتاکی” های این بی تربیت” چرت و پرت” گو قضاوت کنند، هتاکی هائی که تاریخ معاصر کشور ما سالیانی ست بارِ شباهت های ناگزیزش می کشد.
شعبان جعفری در خاطره گوئی نقل می کند که به زمان شاه اگر مردمی پای منبر آخوندی شلوغ می کردند و به حرف های آخوند گوش نمی کردند، ایشان مردم را خطاب قرار می دادند و می گفتند:.
” ایهاالناس، این آقا با منبرش تو کون خوار و مادر هرکی که شلوغ کنه”
سعید حدادیان هم به رئیس جمهور ورئیس دولت امام زمان می گوید:
” …آقای احمدی نژاد عورتت زده بیرون، می بُرنشان، حزب الله اینجوریه، رگ لاتی مونم هس واسه اینجور موقع ها،عورتت زده بیرون بابا، یا الله، گندم کجارو خوردی؟”
ادامه دارد
***************
منابع و زیرنویس:
1- باقر مومنی، انقلاب بهمن ، آرش ، شماره ی 24، سال 1372
2- محمود راسخ، انقلاب لومپن ها؟ ، آرش ، شماره 29، تیر ماه 1372
3- علی اکبر اکبری ، لمپنیسم
4- 17ـ مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سیاست عصر پهلوی(1342ـ 1304)، تهران: نشر مركز، 1385
5- 12ـ مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران: انتشارات جاویدان، 1370
6- علی میر فطروس، محمد مصدق ، آسیب شناسی یک شکست
7- محمد امینی، سودا گری با تاریخ، جلد یکم، شرکت کتاب( لس آنجلس)، تابستان 2012
8- گفت و گو شهروند با امير فرشاد ابراهيمی، شماره ۵۴۰، سال ۱۳۸۰.( ر.ک به سايت امير فرشاد ابراهيمی )
9- مصاحبه با حاتم قادری، ماهنامه مهرنامه، سال اول، ش 1 ، اسفند 1388
10- مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، 1357ـ 1320 تهران: انتشارات روزنه، 1380.
11- كوروش زعیم ، جبهه ملی ایران از پیدایش تا كودتای 28 مرداد، تهران: ایران مهر، 1378
12- غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا درباره كودتای 28 مرداد و سرنگونی دكتر مصدق، با مقدمه دكتر همایون كاتوزیان، با همكاری حسین زنگنه و رضا هدشتی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379
13- جعفر مهدی نیا، قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد، 1380
14- محمد ارسی، نخستين حلقه های قتل های زنجيره ای، انتشارات دهخدا، ۱۳۷۹
15- اسماعیل وفایغمائی ،یاداشتکها. یاداشتک سی و یکم ماجرای اسمال تیغکش
http://esmailvafa-yaddashtha.blogspot.com/2008/11/blog-post.html
14- شهدای میگون
http://meygoon.blogsky.com/1389/08/page/4
15- پشت پرده لباس شخصی ها به روایت حسن عباسی: برخی افراد بازنشسته نهادهای امنیتی با هدایت یک جریان سیاسی و مشارکت یک آقازاده!
http://www.sarihnews.com/siyasi/1284-1391-05-03-20-38-26
16- کبوتران ولایت یا پیک وحشت؛ لباس شخصیها کیستند؟
http://www.radiofarda.com/content/f2_Iran_Revolutionary_Guards_plain_clothes_Ebrahimi/1765957.html
17-
www.hasbiiallah.parsiblog.com
18- سخنان سعید حدادیان
19- در باره ی اسمال تیغ زن
http://www.radiofarda.com/content/f4_Ismaeil_freed_prison_abuse/469047.html
20- تشكيل اولين كميته انقلاب اسلامي در مسجد لرزاده
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8811070620
***************************
*- اراذل و اوباش یا افراد و طیف بزهکاران اجتماعی ای که حکومت اسلامی سالیانی ست تحت عنوان “اراذل و اوباش” به دستگیری و شکنجه و اعدام آن ها رو آورده است را می باید بخشی از طیف لومپن ها دانست که عمدتا” از حاشیه ی شهرها و آلونک ها و حلبی آباد ها برخاسته اند، ارتشی که بخش بزرگ اش به دلیل نیاز های مالی و اعتقادات مذهبی در خدمت روحانيت و حکومت اسلامی، به ویژه ارگان های سرکوب و گروه های فشار و کشتار قرار گرفته اند. این افراد در وجه عالب قربانیان فقر و بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی هستند. به نظر می رسد ناهنجاری رفتاری و”بزه کاری” اجتماعی آنان را در این چارچوب بتوان مورد توجه و بررسی قرار داد.
**- . در باره ی کمک های مالی رژیم شاه به لات ها و جاهل ها سخن بسیار بوده است ، این ها نمونه هائی ست که از منابع مختلف نقل می شوند : ” …….رژیم به عنوان پاداش به شعبان جعفری- سیف الله تاجبخش – وخدمات او قطعه زمینی در شمال پارك شهر و پولی به عنوان كمك به او داد تا یك زورخانه مدرن بسازد. این زورخانه در تاریخ 17آبان 1336 به دست شاه افتتاح شد …. علاوه بر این او تا سال های قبل از انقلاب از اداره كل تبلیغات و انتشارات و بعدها از وزارت اطلاعات حقوق می گرفت. این حقوق در ابتدا 1500 تومان و بعدها به 4000 و 10000 تومان افزایش یافت.”……جعفر مهدی نیا معتقد است كه شعبان در سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن شاه هیچ گونه نقشی نداشت. این طیب بود كه مردم را كه بیشترشان میدانی و ساكن جنوب شهر و دروازه قزوین بودند با صرف پولی كه در اختیارش گذاشته بودند به صحنه آورد و كار را تمام كرد. طیب سالها به دربار رفت و آمد داشت و اداره املاك پهلوی به او و چند قمه كش دیگر چون حبیب بلشویك و ایمان كوره و غیره كمك های مالی می كرد. ” ……ده روز بعد از كودتا زاهدی میهمانی باشكوهی در باغ شخصی خودش در جماران به افتخار طیب ، رمضون یخی و دیگران ترتیب داد. تمامی سران میدان نیز در آن شركت داشتند. بعد هم چند قطعه زمین به دستور زاهدی در جنت آباد به طیب و رمضون یخی داده شد. ” ……كرومیت روزولت مجری كودتا بود كه برای انجام كودتای 25 مرداد یك میلیون دلار (معادل 8 میلیون تومان) در اختیار داشت كه همه آنها را در یك صندوق جا داده بود. از این مبلغ حدود صد هزار دلار (هشتصد هزار تومان ) به دو عضو ایرانی گروه داده شد تا آن را بین چند باشگاه ورزشی و فقرای جنوب شهر توزیع كنند….” و……
***- “……هرچه می گفتم اهل میگون، یکی از روستاهای اطراف تهرانم، باور نمی کرد.او از طرفداران پرو پا قرص مرتضی تکیه بود. من هم با تعصب گفتم: من از بچه های حسین فرزین هستم. حسین فرزین و مرتضی تکیه از گنده لاتهای تهران بودند که پاتوق حسین در میدان امام حسین (فوزیه سابق) و پاتق مرتضی شهر ری بود.اینها با یکدیگر لج و لجبازی می کردند و هر چند وقت یکبار آدمهای خودشان را برای دعوا و زد و خورد به سمت یکدیگر گسیل می دادند و بساط طرف مقابل را بر هم می زدند. حسین فرزین چون در ایران مهر و میدان امام حسین بود حس ناسیونالیستی بر من غالب شده بود و از ایشان طرفداری می کردم. ناگفته نماند چندین شام عزاداری امام حسین (ع) هم میهمان ایشان بودم…”
“…. مرتضی تکیه بعد ها پاتوق وگذرش کافه ها و رستوران های جاده پهلوی ، به ویژه ” چاتانوگا” و…. شد. نقل است برای اینکه رژیم پهلوی حسین فرزین را ” گنده تر” کند در زندان شرایطی پیش آورد که فرزین؛ تکیه را زد. از آن هنگام حسین فرزین اسمی تر شد…. پرويز بادپا، قهرمان بوکس درروزهای انقلاب کمیته چی شد . جرم های متعددی برای خلاف کاری های او مطرح شد. او در مصادره ی اموال ثروتمندان نقش زیادی بازی می کرد. امثال بادپا در مناطق مختلف تهران و شهرستان ها زیاد بودند که خلخالی در “اعدام چافو کش ها” برخی ازآن ها را اعدام کرد….”
مسعود نقره کار
جاهلها و لاتها، روحانیون و سلاطین
( بخش پایانی)
گرایش و تمایل جاهلها و لاتها به دوقطب استبداد سلطنتی و استبداد دینی
ناشی از اینهمانیها و همپوشی های میان این گروه اجتماعی و دوقطب
قدرت است. قلدری، حرف فقط حرفِ من، میل به قدرت و خشونت،
قهرمان سازی، عشق به قهرمان ِ مظلوم و جلوه فروشی
نمونه هائی از این اینهمانی ها و همپوشی هاست.
ارائه تصویری واقعی از گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها، و نقش آنها در رخدادهای سیاسی و اجتماعی در میهنمان، کاری پژوهشی و تخصصی می طلبد که از عهده ی گروهی از تاریخ نگاران، جامعه شناسان، روانشناسان و روانپزشکان ساخته است. آنچه من دراین سه مقاله، و مقاله های قبلی و برخی از کتاب هایم در باره ی جاهلها و لاتها و نقش سیاسی و اجتماعی شان نوشته ام، به قول امریکائی ها یک عکس فوری snapshotاز این پدیده است.
چرا جاهل ها و لات ها جذب قدرت می شوند؟
گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت، مرجعیت، اقتدار،اتوریته یا ” کانون جذب، حفظ و تمرکز توانمندی ها و ابزار تحمیل و توزیع اراده دولت، حکومت ویا حاکمیت” از ویژگی های این گروه اجتماعی در طول تاریخ پیدائی و حیاتشان بوده است. این گرایش و تمایل البته در همین حد نمانده است و علاوه بر گرایش و تمایل به قدرت موجود در ساختار نظام های سیاسی و دینی، کار به قدرت موجود در احزاب وسازمان ها و گروه ها و دستجات نیز کشیده شده است. در تاریخ معاصر میهنمان، اپوزیسیون های قدرت سیاسی و دینی، برخی از احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی نیز در ابعادی متفاوت و به اعتبار مشی سیاسی و ویژگی های شان برای جاهل ها و لات ها جاذبه داشته اند و سبب جذب این افراد شده اند. برخی از احزاب و سازمان ها سیاسی اسلامی، ملی و چپ نیز خود اقدام به جذب جاهلها و لاتها و بهره برداری از آن ها کردهاند.
چرائی گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت ( درانواع وا شکال و اندازه های مختلف) دلائل وعوامل متعدد و گونه گون دارد، که در اینجا به دو عامل اشاره می شود:
1- ویژگی های شخصیتی
شخصیت جاهل و لات را شخصیتی ” متّلون، ناپایدار، متزلزل، درهم شکسته و شناور” دانسته اند، شخصیتی که پای بند اصولی تعّین یافته نیست. چنین ویژگیای سبب می شود جاهل ولات به دنبال جایگاه و پناهگاهی باشد تا با اتکا وبه اعتبار آن ها شخصیت، و به تبع آن هویتی بالنسبه پایداربرای خود دست و پا کند، هویتی که مانع از نادیده گرفتناش و یا طرد و انکاراش در جامعه شود. چنین ملجاء ومآوائی می باید در بر گیرنده ی ویژگی هائی باشند که با و یژگی های شخصیتی جاهل و لات دارای همخوانی ، نقاط اشتراک ویا قابل انطباق باشند، ویژگی ها و خصائلی همچون قلدری، حرفِ آخررا زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر وعملِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت ، مردمداری و….. در زمره ی این ویژگی ها و خصائل هستند. این دست ویژگیها و خصائل شخصیتی، جاهل و لات و گروه اجتماعی جاهل ها و لا ت ها را به قدرت هائی که چنین ویژگی هائی دارند، نزدیک می کنند و شخصیت و هویت آنان را نسبت به آن قدرت سیاسی و دینی قابل تعریف و تبیین می کنند.
ویژگی های شخصیتی، روانی و رفتاری دیگری نیز برای جاهل و لات و گروه اجتماعی شان بر شمرده اند:
الف: خصوصیاتی که در حوزه ی مفاهیم و مقوله ها ی “معرفت داشتن” و” جوانمردی و فتوت” توضیح داده می شوند، برای نمونه خصوصیات و خصائلی مثل: تواضع و مردمداری( خاکی بودن)، چشم پاک بودن ، شرم و حیا داشتن، سفره دار و مهمان نوازبودن، امانت داری، راز داری، دست گیری و گره گشائی از کار مردم و کمک به نیازمندان، ترحم و دلسوزی، سخاوت و دست و دل بازی، صبوربودن، احترام به ریش سفیدان و بزرگان، ، بخشش در صورت خطا ، پای بندی به حرف و قول، وفاداری به رفیق وعشق، و….
از میان این مجموعه به جوانمردی اهمیت بیشتری داده شده، خصلتی که گفته شده است:” …بیش ازهفتاد جنبه را در خود دارد که از آن ها دو مقوله از همه مهم تر است، یکی نان دادن و دیگری راز پوشیدن، و یا باز روایت شده است که “سمک عیارپرسید از جوانمردی کدام شقه داری؟ روح افزا گفت از جوانمردی امانت داری به کمال دارم…..هر گز راز کسی با کسی نگویم و سّر او را آشکار نکنم”(1)
ب: ویژگی های ناهنجارانه ی شخصیتی، روانی و رفتاری که بخش وسیعی از جاهل ها و لات ها از خود بروز داده اند، برای نمونه: خصوصات ضد اجتماعی داشتن و در تقابل با مناسبات اجتماعی قرار گرفتن ، ( شخصیت آنتی سوشیال وبوردرلاین)، مخالفت با قانون، تحریک پذیری وپرخاشگری، جّوگیرشدن ، شخصیت کنترل کننده و برتری طلب، تحقیر زن و زنانهگی و….
چنین شخصیت چندگانه و چند وجهیای سبب می شود با مجموعه ای از ویژگی های مثبت و منفی، و زمینه پیدائی و رشد ویژگی ها و خصائل متضاد مواجه شویم از” جاهل و لات جوانمرد و پهلوان صفت وعیارمنشِ با معرفت و ناموس پرست تا جاهل و لات نامرد و بی معرفت و ناموس دزد” که خشونت و قانون شکنی و زن و پول و قدرت هم درهر دو طیف رگه های خود را دارند.
عوامل بروز این شخصیت چندگانه نیزمتعددند که از میان آن ها می توان به عوامل محیطی (اجتماعی) و فردی اشاره داشت. از عوامل محیطی خاستگاه طبقاتی، ساختار فرهنگی و دینی محله، و ویژگی های محیط کار، خانواده و گروه همالان و دوستان نقش ایفا می کنند. جاهلها و لاتها ازلایه های اجتماعی فقیر و متوسط جامعه هستند که محیط زیست و زندگی شان محیط های فرهنگ سنتی ودینی ست. در کنار عوامل محیطی عوامل دیگر فردی (زیستی و روانی یا ژنتیک و بیو کمیکال ) نیز در بروز این دست شخصیت ها نقش دارند:
“…. علی را می بریم سمت بحث چاقوکشیاش پیش از انقلاب…می گوید: «ببین داداش من، قمه بستن یک دوره ای برای سه دسته بود. سرگردنه گیر، نظمیه چی و این پهلوونها و بعد هم چاقوکشی برای لات ها بود که خدا وکیلی خواهر و مادر ملت، خواهر مادر خودشون بود. این لات های چاله میدون که میوه فروش بودند دیگه قمه نمی بستند، همین ضامن دارها بود که میذاشتند دو کتشون و می چرخیدن. اما خدا وکیلی کمتر می شد اینا برن دنبال ناموس ملت. بی غیرت نبودند اما الان دیگه اینجوری نیست. بد وضعی شده…» …. نهایت می گوید: «همه اش محله نیست. بیشتر ذات آدم هاست. میان داداشام فقط من اینجوری شدم. شاید جنس من خراب بود و اگرنه الان باید شمرون زندگی می کردم و این شکلی نبودم. توی همون محل دکتر غفوری فرد (یکی از وزرای پیشین نیرو) یکی از همسایه شون قاچاقچی بود. اون قاچاقچی هم جاسوس ساواک بود. اما انقدر بدجور قاچاق کرد که همون زمان شاه دارش زدن اما تو همون محل هم بزرگ شد. این یعنی آدم اگه سالم باشه، تو زندان هم ولش کنن آدم میشه…» (2)
2- بستر فرهنگی
فرهنگ جامعه ی ما بستر مناسبی برای پیدائی و رشد جاهل ولات، و گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها ، و گرایش و تمایل آن ها به سوی قدرت بودهاست. در کنار انبوهی از نکات و مؤلفه های مثبت فرهنگی، از جمله عناصر”جوانمردی و فتوت” در فرهنگ مان ، به دلائل متعدد به ویژه تقدس خشونت، قهرمان پروری، خود خواهی وخود برتر بینیِ بدخیم ، قلدر مابی، فرهنگ مردسالاری و مردانه، و…. زمینه برای پیدایی و رشد فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی نیز مهیا بوده است. این نوع از فرهنگ نه فقط در قدرت سیاسی و دینی، درمیان اپوزیسیون قدرت سیاسی و دینی و در کل مناسبات اجتماعی حضور داشته و دارد. چنین بستری، یعنی ساختار فرهنگی مردسالار، خشونت آفرین و نابردبار که برای گرفتن حق، زورِبازو وسلاح و انواع خشونت وسیله و توجیه کننده می شوند، پیدائی و تداوم حیات پدیده ی جاهل ها و لات ها را امری بدیهی کرده است.
استبداد سلطنتی و جاهل ها و لات ها
به دو دلیل جاهل ها و لات ها به نیروی مهمی در نظام سلطنتی بدل شدند:
الف. رژیم پهلوی با صرف پول و امکان سازی های گونهگون، و با آگاهی از ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها به جذب با برنامه و سازمان یافته ی آنان پرداخت. در کنارپول و امکان سازی های مختلف، کیش شخصیت، تحریک احساسات وطن پرستانه و… ازعوامل جذب جاهل ها و لات ها و تبدیل آنان به نیروئی مهمی در استبداد سلطنتی بوده است. نیروئی که با کنترل و نظارت رژیم و ارگان های مختلف ا مورد بهره برداری سیاسی و امنیتی و… قرار گرفته است.
ب: انطباق، اینهمانی و همپوشی ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها با حکومت سلطنتی نیز جذب اینان به چنین رژیمی را تسهیل کرده است. رگه های فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی در گفتار ورفتار پادشاهان قلدرصفوی، نادر شاه ، پادشاهان قاجار و رضا خان یکی ازهمپوشی هاست.
استبداد دینی و روحانیت، و جاهل ها و لات ها
روحانیت شیعه، به مانند رژیم سلطنتی از دو راه جاهل ها و لات ها را جذب و به یکی از ستون های حکومت اسلامی بدل کرده است:
الف: با بهره برداری از اعتقادات مذهبی و تحریک احساسات مذهبی، کیش شخصیت ، ملجاء بودن برای توبه وکاهش گناهان ناشی از خلاف کاری، وعدهی اجرهای اخروی همراه با امکانات مالی و کاسبیای که بسیاری از جاهل ها ولات های متدین ، بازارو بازاری ها در اختیار این دسته از جاهل ها و لات ها می گذاشتند و……
ب: دوطیف جاهل و لات جذب روحانیت شیعه شده اند، دسته ای لات های” مغزشوئی” شده واسلامیزه و ایدئولوژیزه هستند که در بطن روحانیت و مذهب شکل گرفته اند، و جاهل ها و لات های متدین هستند، جاهل ها و لات هائی که شاید بتوان پیوندی میان اینان و عياران و اهل فتوت خانقاهی- البته با تفاوت هائی- یافت. دسته ی دیگر جاهل ها و لات هائی هستند که به دلیل اینهمانی و همپوشی های شخصیتی جذب مذهب و روحانیت شده اند. جدا از حضور عنصر قلدری در مذهب تشیع، حرفِ آخررا زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر و عملِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت ، تحقیرزن و زن را موجود دست دوم پنداشتن ، و به ویژه تحقیر زنانگی و…از عناصر شکل دهنده ی فرهنگ شیعی و روحانیوناش هستند.
“…..یکی از همراهان وهواداران کاشانی شخصی بود به نام ” شمس قنات آبادی”، شخصیت او بنا به نظر بسیاری فاسد و در عرصه ی مبارزه ی سیاسی غیر قابل قبول بود. حضور این شخص با فساد اخلاقی اش درکنارکاشانی یکی از دلایل اختلافات مهدی عراقی با نواب برسرهمکاری و وحدت عمل با کاشانی بود. عراقی تعریف می کرد: ” در یکی از گفت و گوهایم با کاشانی از او خواستم “شمسی خانم” ، این مایه ی بد نامی را از خودت دور کن ، اما او این خواست و پیشنهاد مرا نپذیرفت و گفت : ” اخر من نمی توانم” . حاجی عراقی این جمله کاشانی را با حالت اوا خواهرانه ای از او نقل کرد. پرسیدم منطور کاشانی از این که نمی توانم چه بود؟ عراقی در پاسخ من گفت : ” خیلی خری!” .(3)
در رابطه با گرایش و تمایل جاهلها و لاتها به تشیع و روحانیت به عوامل زیر نیز قابل توجه هستند:
1- ساختارجامعه و نزدیکی محیط زندگی و زیست جاهل ها و لات ها با محیط زندگی و فعالیت های روحانیون و بازار (مناطق جنوب شهر یا مناطق مشابه در شهر های بزرگ، که مراکز تجمع مساجد، هیئت ها، تکیه ها و قهوه خانه ها و زورخانه ها هستند).
2- ویژگی های مذهب تشیع، به ویژه خشونت طلبی، قهرمان، قهرمان مظلوم و ضد قهرمان سازی در آمیخته با فرهنگ جوانمردی و فتوت، که در روایت ها و داستانسرائی ها درگفتار ورفتار و چگونگی زندگی و مرگ برخی از پیشوایان این مذهب، مثل حضرت علی و امام حسین، و برخی دیگر از امامان تجلی یافته است. برای نمونه حضرت علی به عنوان شخصیتی مطلوب برای جاهل ها و لات ها، در یک روز می توانست عده ای را به قتل برساند اما در عین حال پدر یتیمان باشد و پشتیبان بیوه زنان و فقرا، که نالهی یتیم وفقیری اشک اش را در آورد، و یا حسین ابن علی که با چند ده تن در جنگی نابرابر خودش و خانواده اش قهرمان مظلوم می شوند، و این کشته شدن چنان آرایه و شاخ و برگ می گیرد که به عامل مهم تبلیغ و تهیج و جرکت بدل می شود.
3- جوانمردی و فتوت و گذشتی که در تشیع به پیشوایان این مذهب نسبت می دهند: “…و سیرت جوانمردان آن است که مصطفی(ص) باعلی (ع) گفت: یاعلی، جوانمرد راست گوی بُوَد، وفادار و امانت گذارو رحیم دل، درویش و پُرعطا و مهمان نواز و نیکوکار و شرمگین”.
4- امکان جلوه فروشی ها وخودنمائی هائی که مراسم های عزاداری، مساجد، هیئتها، تکایا، دستجات ، زورخانه ها و…..فراهم می کنند.
*************
زیرنویس و منابع :
• در حاشه ی یک ” نقد”.
در رابطه با بخش اول و دوم این مطلب پیشنهادها، نظرها و نقد هائی شنیده و خواندهام، کامنت ها و ای- میل ها و فحش هائی هم از “جاهل ها و لات های اینترنتی” ی طرفدار رژیم سلطنتی و اسلامی دریافت کرده ام، آنچه این دوستان و دشمنان نوشتند و گفتند آموزنده و برای تدقیق و تصحیح این موضوع و بحث کمک کننده اند. سپاسگزارشان هستم.
فانی یزدی هم “نقدی بر نوشته مسعود نقره کار درباره “جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین”
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/02/155539.php
منتشر کرد که لازم است مکث کوتاهی روی آن داشته باشم.
متاسفانه نوشته ای که نقد پنداشته شده ارتباطی به بخش اول و دوم مطلب من ندارد. لُبِ مطلب من در ان دو بخش این است که: جاهل ها و لات ها چه کسانی و چگونه گروه اجتماعی ای هستند، چرا جذب قدرت می شوند و نقش آن ها به عنوان یک گروه اجتماعی در رخداد های اجتماعی و سیاسی جامعه چه بوده و هست. نوشته ی “مرشدانه ” ی فانی یزدی چیزی جز خورجینی صغری و کبری تکراری در باره انقلاب بهمن نیست.
فانی یزدی بر آشفته از اینکه من به انقلاب شکوهمند بهمن اش توهین کردم ، در مصادره های به مطلوب میخواهد وانمود کند که من انقلاب بهمن را انقلاب جاهل ها و لات ها و لومپن ها دانسته ام. چنین نیست و فانی یزدی و همفکران اش اشتباه فهم کرده اند. برای جلو گیری از اتلاف وقت ، فقط به یک نمونه از مصادره ها اشاره می کنم . فانی یزدی می نویسد:”…. نقره کار ایران را در آستانه انقلاب چنین می بیند “روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها، بخشی از لومپن ها و توده ی وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد 15 خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند. در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هائی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند.”…خب ملاحظه می کنید فانی یزدی “ایران در آستانه ی انقلاب ” را مساوی با ” روحانیت طرفدار خمینی ” گرفته است، در حالیکه سخن من در باره ی ” روحانیت طرفدار خمینی” ست نه ” ایران در آستانه انقلاب “. سخن بر سر جماعتی ست که به عنوان یکی از نیروهای درگیر در انقلاب ” لات ها و جاهل ها، لومپن ها و توده های وسیع مردم ” را به خیابان ریختند. این جماعت هم هیچ ربطی به حضور گسترده ی سایر نیروهای حاضر و درگیر در انقلاب نداشتند، نیروهائی همچون احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی چپ و دموکرات، تشکل های کارگری و دانشجوئی و اهل قلم و دیگر صنوف، روشنفکران سیاسی و فرهنگی، شخصیت ها و چهره های سیاسی منفرد، و زنان و مردان و جوانان آگاه و…که سپاهی میلیونی بودند. فانی یزدی و همفکراناش ایکاش نظر من در باره ی نیرو های شرکت کننده در انقلاب بهمن را در جلد دوم از مجموعه ی 5 جلدی بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران در بخش ” انقلاب بهمن و کانون نویسندگان ایران” و یا مصاحبه من با اقای محمدی در باره ی انقلاب بهمن،
http://www.kayhanpublishing.uk.com/Pages/archive/khandaniha/interview/Noghrehkar_Jan10.htm
و یا سلسله گفتارهای دو سه هفته ی اخیرم با تلویزیون پارس ( ایران آزاد – حسین فرجی) در باره ی نقش روشنفکران، چپ ها، سلطنت طلبان، جاهلها و لاتها و… در انقلاب بهمن را می خواندند، و می دیدند،
http://www.voinews.net/archive/program/3985/
http://www.voinews.net/archive/program/3926/
آنوقت شاید مصدع اوقات خودشان وبنده ودیگران نمی شدند.
منابع و کتاب ها و مقاله های پیشنهادی:
1- فرهنگ رجائی، مشکله ی هویت ایرانیان امروز/ ایفای نقش در عصر یک تمدن و چند فرهنگ، نشر نی، 1382
2- گفتگویی خواندنی با یک چاقوکش قدیم http://www.azadinews.ir/article.asp?id=21529
3- عباس مظاهری ، شکوفه های درخت انار، خاطرات زندان ،ناشر گفت و گو های زندان ، سال 1385
***********************************************************
1- محمد جعفر محجوب، آئین جوانمردی و فتوت، انتشارات کتاب های ایرانی / سال 2000/ نیویورک
2- سمک عیار، با مقدمه و تصحیح خانلری، تهران ، انتشارات آگاه، سال 1369
3- ابراهیم محتاری، میراث پهلوانی، تهران، سال 1381
4- سینا میرزائی، طیب در گذر لوطی ها ، تهران ، سال 1381
5- سید عباس فاطمی، شعبان جعفری در آینه ی اسناد، جهان کتاب، تهران 1380
6- شاه حسینی ، از عیاری تا لمپنیسم / مصاحبه باآقاي حسين شاه حسيني راجع به: شعبان جعفري و طيّب حاج رضائي
http://www.iichs.org/PDF_files/O_AzAyariTaLompa.pdf
7- بهروز شیدا، پنجره ای به بیشه ی اشاره، نشر باران، سال 2006
8- متین غفاریان، منازعه لات و سوسول.
http://www.mehrnameh.ir/article/2363/
9- متین غفاریان، تکرار مکرر حلقه ستمگر- ستمجو، تحلیل روانکاوانه تجاوزات اخير در گفتوگو با دکتر محمد صنعتي
http://www.mehrnameh.ir/article/2370/
آخرین دیدگاهها