خبرگزاری جبهه ملی ایران
  • خانه
  • تماس با ما
  • عضویت
  • سایت های ملی
  • آرشیو سایت پیشین

تختی و جبهه ملی ایران – گفتگو با کورش زعیم

۲۱ دی ۱۳۹۳ بخش ویژه, کوروش زعیم دیدگاه

تختی و جبهه ملی ایران – گفتگوی مجله پایتخت کهن با کورش زعیم

takhti1
شنبه 10 ژانویه 2015

ﺳﻮﺍﻝ ﻳﻚ، ﺗﺨﺘﻲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺷﺪ؟
کورش زعیم: نمی‌توان گفت که او سیاسی شده بود یا اندیشه ای سیاسی داشت چون دیدگاه سیاسی ویژه ای را ابراز نمی‌کرد. او دوستانی در حزب زحمت‌کشان ملت ایران، با رهبرانی چون مظفر بقایی، خلیل ملکی، محمدعلی خنجی و مسعود حجازی، داشت. دوستان تختی در آن حزب، حسن خرمشاهی و حسین سکاکی بودند و تختی با آنان بود، ولی عضو رسمی نبود. دوستانش می‌گفتند که تختی عضو سازمان ورزشکاران آنجاست، که احتمالن او تنها عضو آن بوده است. پس از رویداد سی تیر 1331، مظفر بقایی و حزب زحمتکشان به مخالفت با مصدق پرداختند. خلیل ملکی و دوستانش از حزب جدا شده حزب نیروی سوم را تشکیل دادند که یک سازمان ورزشکاران هم داشت، ولی تختی عضو آن نشد. بطور کلی در آن زمان تختی فردی سیاسی نبود، و حتا وقتی حزب زحمتکشان به صف مخالفان دکتر مصدق و یاری رسانی به کودتای 28 مرداد قرار گرفت، در حزب باقی ماند. او فقط از اوضاع و حاکمیت ناراضی بود. از سوی دیگر، بیشتر وقت تختی در تمرین و مسابقه و سفرهای داخل و خارج می گذشت و وقت هضم مسایل جاری سیاسی را نداشت.

ﺳﻮﺍﻝ ﺩﻭ، ﭼﺮﺍ ﺗﺨﺘﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺍﻣﺪ، ﺭﺍﻩ ﻣﺼﺪﻕ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﺮﺩ؟
کورش زعیم: تختی به سیاﺳﺖ گرایش پیدا کرد به این دلیل که دکتر مصدق، شیوه دموکراتیک او در کشورداری و حرکتی که آغاز کرده بود برای او جذابیت داشت. همین شیفتگی باعث شده بود که در سال 1330، در بیست و یک سالگی، هنگامی که جنبش ملی شدن نفت آغاز شده بود، توسط دوستانش در حزب زحمتکشان ملت ایران که در آن زمان (پیش از 30 تیر 31) هنوز در کنار مصدق بود، خود را با فعالان ملی وابسته به جبهه ملی و با سیاست های مصدق آشنا کند.
در سالهای دهه 40 که عضو رسمی جبهه ملی شد و در ورزش پهلوان جهانی شد و نامی بدست آورد، بیشتر با اندیشه های مصدق آشنا شد و بشدت تحت تاثیر اندیشه و سیاستهای دکتر مصدق قرار گرفته بیشتر و بیشتر در فعالیت ها شرکت می کرد. درگذشت مصدق در 1345 او را بسیار غمگین کرد، و برای ختم او به احمدآباد رفت. گرایش او به اندیشه‌های ملی و مصدق، باعث شد که شخصیتی اجتماعی فراتر از یک پهلوان ‌ورزشی پیدا کند. نارضایتی او از حاکمیت و نارضایتی از دربار و کودتا و زندانی شدن مصدق، زندگی او را سیاسی کرد و سیاست و ورزش و زندگی اجتماعی او در هم آمیخته شد.

ﺳﻮﺍﻝ ﺳﻪ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺨﺘﻲ ﺟﺬﺏ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻠﻲ ﺷﺪ؟
کورش زعیم: در سالهای آغازین جبهه ملی ایران، جبهه ملی تشکیلاتی که به جذب نیرو بپردازد نداشت و اشخاص خودشان برای همکاری پیش می آمدند یا توسط اعضای دیگر جذب می شدند. تختی هنوز در شرایطی نبود که جاذبه ای داشته باشد و خودش نیز توجه چندانی به سیاسی شدن نداشت. ورود او به حزب زحمتکشان ملت ایران که وابسته به جبهه ملی ایران بود، راه ورود او را به جبهه ملی باز کرد. پس از بروز اختلاف در حزب زحمتکشان میان خلیل ملکی و محمدعلی خنجی و انشعاب ملکی و تشکیل نیروی سوم توسط ملکی، تختی بدون توجه به وارونه شدن سیاست حزب زحمتکشان نسبت به مصدق و نهضت ملی ایران، ترجیح داد نزد دوستانش در حزب زحمتکشان و گروه خنجی و حجازی بماند.

چند سال پس از کودتای 28 امرداد 1332، بود که جبهه ملی و حزبهای وابسته به آن غیرقانونی اعلام شدند، محمد علی خنجی و شماری از همکارانش در حزب زحمتکشان، مانند ترابعلی براتعلی، غلامرضا تختی، یوسف جلالی، مسعود حجازی، حسن خرمشاهی، عبدالله خنجی، احمد سپهری، حسین سکاکی، عباس سنگانی، مهدی غضنفری، ایرج وامقی، حزب سوسیالیستها را تشکیل دادند و غلامرضا تختی به قائم مقامی دبیرکل آن که خنجی بود انتخاب شد.
حزب سوسیالیستها، همنام حزب سوسیالیست ایران، یکی از چهار حزب مهم پس از مشروطیت و دوران آغازین نخست وزیری رضا خان سردار سپه بود. این حزب که توسط هواداران حزب دموکرات ایران سازماندهی شده بود، رهبرانش سلیمان میرزا اسکندری، سید محد مساورات و قاسم خان صور (مدیر مجله صوراسرافیل و برادرزاده صوراسرافیل معروف) بودند. این حزب خیلی زود رشد کرد و افزون بر تهران، شاخه هایی در شهرهای انزلی، تبریز، رشت، قزوین، کرمان و کرمانشاه ایجاد کرد. حزب سوسیالیست که به حزب کمونیست ایران نزدیک بود، چهار روزنامه منتشر می کرد که معروفترین آن روزنامه توفان به مدیریت فرخی یزدی بود. هدفهای حزب عبارت بودند از: «ایجاد جامعه‌ای برابر در آینده، ملی کردن ابزار تولید از جمله کشاورزی، طرح‌های آبیاری برای کمک به کشاورزان، تقویت حکومت مرکزی و تشکیل انجمن‌های ایالتی با تامین عدالت برای کلیه مردم بدون توجه به نژاد و ملیت». دیگر آرمانهای آن حزب، «آزادی بیان و اندیشه، نشر، اجتماع، حق راه انداختن اتحادیه و اعتصاب، انتخابات آزاد، عمومی، مخفی و مستقیم، حق تحصیل زنان، ممنوعیت کار کودکان، ساعات کاری روزانه هشت ساعته، پرداخت حقوق برای روزهای جمعه، طرحهای دولتی برای از بین بردن بیکاری در شهر و روستا» بود. هدفهایی که ما اکنون پس از گذشت صد سال هنوز در پی آنها هستیم.
در سال 1339، که جبهه ملی دوم اعلام موجودیت کرد، تختی با جبهه ملی بطور مستقیم آشنا شد؛ و مهندس کاظم حسیبی که از رهبران جبهه ملی بود در سال 1340، او را به جبهه ملی برد. تختی به نمایندگی سازمان ورزشکاران برای شرکت در کنگره 1341، جبهه ملی ایران انتخاب شد. در کنگره جبهه ملی با یکصد رای از 170 نفر به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران برگزیده شد. تختی در 1346، که پسرش «بابک» زاده شد، کاظم حسیبی را در وصیتنامه خود سرپرست پسرش کرد. روزی که اعضای جبهه ملی ایران و هواداران دکتر مصدق برای دیدار از او به تبعیدگاهش در احمدآباد رفتند، تختی پیشاپیش جمعیت عکس بزرگی از مصدق را در دست داشته راه می پیمایید.

ﺳﻮﺍﻝ ﭼﻬﺎﺭ، ﻛﻴﻨﻪ ﺷﺎﻩ ﺍﺯﺗﺨﺘﻲ ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﻣﺼﺪﻗﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ؟
کورش زعیم: ناراحتی تختی از شاه بر می گردد به زمان نوجوانی او، هنگامی که پدر تختی یک یخچال طبیعی داشت و با فروش یخ زندگی می کرد. آن روزها یخچال ها در زمستان آب را در حوضچه هایی برای یخ زدن می ریختند. وقتی یخ زد، یخ ها را می شکستند و در چاههایی کم عمق می ریختند و روی آنها را با کاه می پوشاندند تا از گرما محفوظ باشند. در تابستان این یخچال ها یخ را به فروشندگان دوره گرد می فروختند و آنها هم یخ را روی گاری هایشان در گونی می پیچاندند و برای فروش به در خانه ها می بردند. پدربزرگ تختی، حاج قلی، یخچال دار معروف و موفق تهران و از بزرگان خانی آباد بود. او در مغازه یخ فروشی خود همیشه روی تخت بلندی می نشست و بهمین دلیل “حاج قلی تختی” خوانده می شد. همین نام هنگام شناسنامه دادن 1313، به نام خانوادگی آنان تبدیل شد. پدر غلامرضا تختی، ارباب رجب نام داشت و در تولید و فروش یخ چندان موفق نبود، ولی در هر حال خانواده منبع درآمدی داشت. زمین‌های یخچال ارباب رجب در مسیر راه آهن شمال-جنوب افتاده بود که در زمان رضاشاه می ساختند. دولت زمین‌های ارباب رجب را به اجبار و بهای بسیار اندک خرید؛ بنابراین، منبع درآمد خانوادگی خشکید. ارباب رجب بزودی در افسردگی از دست دادن یخچال بیمار شد و بزودی درگذشت و خانواده را بی پول و فقیر باقی گذاشت. خانواده ورشکسته و بی سرپناه شد، که گاه مجبور بودند در کوچه ها بخوابند. این رویداد تاثیر بدی در روحیه غلامرضا گذاشت و هرگز نتوانست آن را فراموش کند.
حسین شاه حسینی که تختی را در دهه چهل از نزدیک می شناخت، می گوید، “همه بعد از کودتای 28مرداد از شاه ناامید شده بودند. تختی هم جزو آنها بود. تختی تا اواخر عمرش، پیش شاه می‌رفت و درخواست‌های خود را بیان می‌کرد اما این درخواست‌ها برای خود نبود. او از حاکمیت و از شخص شاه ناامید شده بود. بعد از دوران کودتا و در سال‌های آخر عمر این ناامیدی به‌ شدت در رفتار و گفتار او دیده می‌شد و وجود داشت.”
برای مثال، برای مسابقات جهانی یا فستیوال هلسینکی 1950، تختی برای اعتراض به حضور یک ورزشکار از سوی حزب توده و نیز در مخالفت با حاکمیت از رفتن خودداری کرد. ولی سال بعد در المپیک هلسینکی 1951 نخسین مدال خود را که نقره بود بدست آورد. پس از این المپیک بود که تختی نامدار شد، نیروی سوم از او پشتیبانی کرد و تختی هم به ملی گرایی سیاسی جذب شد.

ﺳﻮﺍﻝ ﭘﻨﺞ، ﺭﻭﺯ ﻓﻮﺕ ﺗﺨﺘﻲ ﺷﻤﺎ ﻛﺠﺎﺑﻮﺩﻳﺪ؟
کورش زعیم: تختی در 17 دی 1346، چهار ماه پس از زایش فرزندش بابک در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. بحث ها و شایعه های زیادی درباره مرگ او بر سر زبانها افتاد که هنوز یک معما باقی مانده است. ولی دو روز پیش از مرگش، تختی وصیتنامه خود را در در دفترخانه 202 تهران ثبت و کاظم حسیبی را وصی خود تعیین کرد. من در آن زمان در امریکا بودم. ولی خبر مرگ او را شنیدم و خواندم. واکنش هواداران تختی به مرگ او شگفتی آور بود. هفت نفر از هوادارانش در شهرهای مختلف در غم مرگ او و افسردگی ناشی از آن خود را کشتند، که بدترین آنها قصابی در کرمانشاه بود که خود را از چنگک گوشت آویزان کرد تا جان داد. او در یادداشتی که روی شیشه مغازه اش چسبانده بود نوشت، “جهان بی جهان-پهلوان ماندنی نیست”.

ﺳﻮﺍﻝ ﺷﺶ، ﻧﻘﺶ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻠﻲ ﺩﺭﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻱ ﺗﺸیﻴﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﭘﺮﺷﻜﻮﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﺪ؟
کورش زعیم: شمار انبوهی از مردم، ورزشکاران، هنرپیشگان و هنرمندان رادیو، دانشجویان، کسبه و اصناف، همه و همه در تشییع جنازه شرکت داشتند و تابوت را تا گورستان بابویه در شهر ری بدرقه کردند. البته جبهه ملی ایران پیشاپیش جمعیت بود و مدیریت مراسم را در دست داشت. من آن را خود ندیده ام و عکسها و شرح آن را در مطبوعات آن زمان و بازتاب های رسانه ای دیده ام.

← سازمان دانش‌جویان و دانش‌آموختگان جبهه ملّی ایران در آیین زادروز مریم شفیعی‌پور
اظهار خوشحالی هفته نامه یا لثارات الحسین از ترور در فرانسه →

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

تبدیل شادی قهرمانی پرسپولیس به اعتراض علیه نظام

صفحات دیگر

  • اخبار ایران
  • اسناد جبهه ملی
  • اقتصاد
  • بخش ویژه
  • برنامه تلوزیونی
  • بیانیه ها
  • دانش‌آموختگان
  • زنان
  • زندانیان سیاسی
  • فرهنگ و هنر
  • کارگران
  • کلاب هاوس
  • کوروش زعیم
  • گفتگو
  • مقالات
  • نشریات
  • هرمیداس باوند
  • ورزش

نوشته‌های تازه

  • مذاکره برای بقا یا صلح پایدار؟
  • سیرک مذاکره غیرمستقیم خامنه ای
  • اولویت: حمله به تاسیسات اتمی ایران
  • اولویت: نوروز پیروز ،همبستگی بی نظیر نوروزی ایرانیان در سال سرنوشت
  • افزایش وحشتناک اعدام‌ها در سال ۱۴۰۳

آخرین دیدگاه‌ها

  • پارسا در درگذشت آرش رحمانی عضو برجسته جبهه ملی ایران
  • احمد فرامرزی در اولویت/برنامه تلوزیونی خبرگزاری جبهه ملی ایران
  • سیاوش رستگار در بیانیه خبرگزاری جبهه ملی ایران
  • آیدین بهگام در رضا پهلوی … مردهزارچهره …” جمال درودی
  • حسین عصییانی در جمهوری در چنبره تجزیه؟/بیژن مهر

گفتگو با استاد ادیب برومند

این گفتگو در تاریخ 18 فوریه 2011 با رییس شورای مرکزی جبهه ملی ایران در تهران انجام گرفته است. جبهه ملی ایران در آمریکا و اروپا که از سال 2004 تمام نظرات و بیانیه های جبهه ملی ایران را در تارنماهای زیر منتشر کرده اند بار دیگر به آگاهی میرسانند که هیچگونه ارتباطی با تشکیلات تهران نداشته و تنها در انعکاس سیاست های جبهه ملی ایران ونظرات شخصیت های ملی در ایران تلاش دارند.

,www.jebhe.info, ,www.jebhemelli.info
خبرگزاری جبهه ملی ایران