اول باید اعتدال را در نهادهایی که با ساخت و ساز قدرت سروکار دارند برقرار کرد، یعنی قدرت را مهار و کنترل کنند بنابراین اعتدال باید در خود ـ نهادهای مناسبی به وجود آورد.
تعریف اعتدال
چکیده از : ضیاء مصباح
هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران
آقای روحانی که با شعار اعتدال و تدبیر تبلیغات خود را آغاز کرده باور دارد که اعتدال حکم میکند که استادان دانشگاهها بتوانند رئیسان دانشکدهها و همچنین رئیس دانشگاه خودشان را انتخاب کنند یا اینکه آنها باید از طریق انتصاب تعیین شوند …. کدام یک از این دو رویکرد را میتوان اعتدالی دانست؟ … آیا زنان در جامعه بایستی از حقوقی برابر مردان برخوردار باشند و آیا از نظر دولت به رسمیت شناختن این حق از مصادیق اعتدال است … آیا قائل بودن حق اعتراض به کارگران لازمهی اعتدال است یا اینکه صرفاً لبخند کارفرمایان که رویکردی اعتدالی است کافی میباشد.
اول باید اعتدال را در نهادهایی که با ساخت و ساز قدرت سروکار دارند برقرار کرد، یعنی قدرت را مهار و کنترل کنند بنابراین اعتدال باید در خود ـ نهادهای مناسبی به وجود آورد.
د ولت باید بگوید که آیا در حال حرکت به سمت توزیع متعادل قدرت میباشد؟
اعتدال چه نسبتی با آزادیهای بنیادین جامعه دارد؟ یک روشنفکر نباید اجازه دهد که این شعارها بیایند و بروند، بدون اینکه کسی از آنها بازخواست کند و نباید اجازه داد این مفاهیم به شعارهای مصرفی و انتخاباتی تبدیل شود.
اینکه کسانی بگویند پس از تسلط هشت سالهی یک دولت راست ـ تندرو و غیرقابل تصور با پیامدهای سهمگین، ما آمدهایم که روشها را تغییر دهیم و سیاستهای دیگری پیش بگیریم کافی نیست، نقد زمانی صورت میگیرد که طرفی را که انسان میخواهد نقد کند خودی بداند و با او وارد گفتگو شود – با نقد دولت روحانی در همین آغاز کار میخواهیم ایشان تعریف دقیق و مشخصی از اعتدال ارائه دهد نه اینکه آن را به عنوان یک شعار انتخاباتی رها کند – باید مشخص شود که رابطهی اعتدال با جامعهی مدنی چیست، ربط اعتدال با آزادی محیطهای دانشگاه و تقاضای دانشگاهیان و رابطهی اعتدال با جنسیت و مسایل کارگری چه میباشد.
باید از دولت بخواهیم تکلیف خودش را با پرسشهای از این قبیل مشخص کند.
معنای اعتدال میتواند این باشد که حقوق بنیادین را به جامعه بازگرداند.
آقای رئیس جمهور که دم از اعتدال میزند ـ خودش نباید مرجع تعریف آن باشد و تشخیص دهد که چه کسانی رفتار اعتدالی دارند و چه کسانی ندارند، یعنی نباید از جامعه سلب اختیار و آگاهی کرد که بعد یک گروه بتواند معنای اعتدال را تعریف و آن را مصادره به مطلوب نماید.
برای برقراری اعتدال چارهای نیست مگر اینکه یک وضعیت روشن در وزارتخانههایی همچون ارشاد، علوم، کشور، اطلاعات و خارجه داشته باشیم که آنان تعریفکنندهی حقوق بنیادین شهروندان میباشند.
سیاستمداران ما در شرایط فعلی بین افراط و تفریط قرار گرفتهاند.
دولت باید تغییراتش بر اساس ضابطه باشد و بر اساس ضرورت جابهجاییهایی قاعدهمند و ضابطهمند انجام دهد و بگوید سیاست و برنامهاش برای اداره کشور چیست و باید مشخص کند که به کدام تفکر نزدیکتر است … دولتی که هشت سال اخیر ادارهی کشور را در دست داشت حضور هیچ فردی غیر از کسانی که تابعش بودند را نمیپذیرفت ـ اکنون هم دولتی آمده که میگوید اتوبوسی نمیخواهد رفتار کند ـ از او شایسته است که برنامهی منظمی ارائه دهد.
شعار اعتدال باید مناسبات خود را با حقوق بنیادین مشخص کند تا در سالهای بعد بدانیم چه کسانی از کجا آمدند و چه وضعیتی برای کشور درست کردند و کارنامهشان چه بود.
ملاحظه میفرمایید که امروز بعد از هشت سال هیچ کس حاضر نیست مسئولیت دولت قبلی را بپذیرد این مسئله به نبود حزب در کشور باز میگردد، اگر دولتها از طریق احزاب روی کار میآمدند ـ اکنون همه متوجه شدهاند که آقای احمدینژاد فرد مناسبی برای ریاست جمهوری نبود و گروهی که ایشان را بر سر کار آوردند و بیدلیل پشتیبانی کردند مسئولیت داشته و تنبیه میشدند.
حزب باید بتواند ضمن تأمین منافع خود برنامههایش را ارائه و بخشی از جامعه را نمایندگی کند و برای هر اشتباهی تنبیه شود و جامعه فرصت به قدرت رسیدن را از او بگیرد تا فرصت اصلاح دوباره خود را بیابد.
وقتی دولت یک سری دعاوی مطرح میکند آن دعاوی را باید سنجید و موقعیتهای آن را ارزیابی کرد ـ روشنفکران، دانشگاهیان، روزنامهنگاران، هنرمندان، نویسندگان و همهی گروههای اجتماعی باید بدانند در کجا ایستادهاند.
به عنوان یک ایرانی در این جامعه زندگی میکنیم و هر کدام از ما خواستهها و مطالباتی داریم و هر دولتی باید با سیاستهای حساب شده تحقق خواستههای گروهی را ایجاد کند.
بنابراین دولت باید حزبی باشد و در چارچوب حزبی منطبق با نیازهای جامعه، کار کند ـ دولتی که فردی سرکار بیاید و بخواهد جبههای کار کند شکست میخورد.
وضع سیاست خارجی دولت با تمام دشواریها باید روشن باشد دشواریها در مورد رابطه با غرب، مسائل منطقهای، انرژی هستهای و … که باید به سامان برسد ـ نمیشود گفت که در این دوران ایران جزیرهای جداگانه است.
در دولتهای مختلف گذشته کارتلهای مهم مالی و اقتصادی فعال شدند و ورود به این کارتلها ساده نیست، دولت اعتدال باید ازاین کارتلها سلب قدرت کند، اگر دولت نخواهد توزیع مجدد قدرت را در کشور کلید بزند این کارتلها را نیز نخواهد توانست مهار کند.
دولت فعلی برای تحقق شعارهای خود باید راهکارهای متناسب اقتصادی داشته باشد، دولت باید اعتماد اجتماعی را به جامعه برگرداند ـ آن چیزی که از آن به عنوان سرمایهی اجتماعی یاد میشود، این مسئله با دعوت کردن به اعتماد میسر نیست ـ باید شاهد رویکرد و فعالیتهایی باشیم که این اعتماد به وجود آید، سازوکار توانمندسازی یا محدود کردن بخشهای مختلف جامعه، آن قدر باید شفاف باشد که اعتماد جامعه را به وجود آورد.
باید دولت را در حال طی کردن آغاز خدمتش ارزیابی کنیم … اگر شعار اعتدال طرح شود و به مسائلی که اشاره شد توجهی نشود این یعنی مصرف شعار اعتدال.
کسانی که عامل روی کار آمدن دولت پیشین بودهاند میگویند ما نمیتوانستیم درون او را بخوانیم و توجه ندارند که حزب درون آدمها را میخواند و بر مسئولیتها میگمارد.
باید کوشش شود انتخابات سال 96 بر دوش احزاب و برنامههای حزبی استوار گردد.
اگر دولت میخواهد سیاستهای اعتدال را پیگیری کند باید طبقهی متوسط جامعه قدرت بیابد.
به عنوان نمونه در دانشگاه تربیت مدرس تنها در سطح فوق لیسانس و دکترا کار میشود و آیا جمع استادان این دانشگاه شایسته هستند که رئیس دانشکده خودشان را انتخاب کنند … و آیا پزشکان آن میزان درایت را دارند که رئیس دانشکده خودشان را انتخاب کنند.
اگر اینها را شایسته نمیدانیم معلوم میشود که ما فقط حرفهای بیهوده میگوییم و جامعه مدنی شعاریست که اعتقاد به آن نداریم و تنها میخواهیم این مسائل در سطح مطبوعات و تظاهرات مطرح شود.
دولت برای حرفها و شعارهایش باید پاسخگو باشد، برای داوری اعتدال باید مراجعی تعیین شوند ـ نمیتوان در سیاست خارجی کجدار و مریز رفتار کرد، تمامی موقعیتهای مفید سیاسی منطقهای را طی سالهای اخیر از دست دادیم.
اخیراً تیم مشتزنی ایران میخواست به رومانی برود، همهی کارها فراهم شد اما رومانی به این تیم ویزا نداد که بسیار مهم است.
چگونه از این رخداد بسیار مهم میگذریم، آیا ما به آدمهای خیلی کاهشگرا تبدیل نشدهایم؟!
وقتی یک دولت نتواند شأن مناسبی را به ملتش بدهد و ساز و کار این مهم را تشکیل دهد که آن ملت بزرگی کند، دیگر چه نیازی به آن دارد که شرایط بزرگی جامعه را فراهم ساخته و برای مردم اعتماد قایل شوند … وقتی سیاست خارجی این باشد که خارجیها عموماً دشمن و داخلیها مظنون میباشند، چرا تصور میکنیم که کشورهای دیگر نباید ما را مظنون ببینند و به ما به عنوان کشوری با وجاهت نگاه کنند.
بایستی شهروندان ایرانی را همراه با خارجیها مظنون و دشمن ندانیم.
جبههی اصلاحات باید مسیرش را مشخص کند اگر در این میان جریان مخالف حرکات ایذائی از خود نشان داد نبایستی دائماً خودمان را در حالت واکنشی ببینیم.
اگر قرار باشد به محض تکان خوردن همه بگویند این عمل درست نیست در واقع به معنای آن است که ما تمام نهادهای سانسور و سرکوب را درونی کردهایم و این حالت برای یک ملت فاجعه است.
ما نباید جرأت خود را از دست بدهیم بلکه باید پختگی خود را بیشتر کنیم و نباید معیارهایمان را «تحریک یا عدم تحریک» گروههای سیاسی قرار دهیم.
معیارمان باید این باشد که چهار سال دیگر بدانیم در کجا و با چه ابزار و امکاناتی ایستادهایم.
باز مثل همیشه این رجل سیاسی جبهه ملی ایران با اندیشه و مقاله اش کلام تحسین و سر تعظیم مرا نسبت به خودش برانگیخت. تا امثال آقای ضیاء مصباح هستند با آنها چونان رهبر بالقوه جنبش دموکراتیک مردم علیه استبداد رفتار گردد. مشکل اینجاست که مادام که ابرمردی زنده هست قدرش را نمیدانیم و متناسب با شخصیت و بزرگی او با ایشان رفتار نمیکنیم اما بمحض فوت او همه از بی نظیر بودن او سخن سرایی ها میکنند که هیچ ارزسی ندارد. من بنوبه خودم از این رهبر سیاسی هم وطن و هم حزبی خودم کمال قدردانی را دارم. امی است همواره سالم و سرزنده باشند.