در مورد بیانیه چند تن از اعضای جبهه ملی ایران
هممیهنان عزیز
بیانیه ای با امضای دکتر باوند, دکتر رشیدی ,جناب اقای شاه حسینی و مهندس امیرانتظام در حمایت از حسن روحانی چند روز پیش انتشار یافت.از آنجا که این بیانیه با سیاست کلی جبهه ملی ایران در مورد عدم شرکت در انتخابات حکومت اسلامی سازگار نبود , خبرگزاری جبهه ملی ایران از درج آن خودداری کرد.امروز مهندس عباس امیرانتظام اسطوره مقاومت ایران این بیانیه را تکذیب و آن را منطبق با نظرات خود ندانستند.نظرات دیگر آقایان در حمایت از حسن روحانی شخصی است و ارتباطی با مواضع جبهه ملی ایران در مورد انتخابات با نظارت استصوابی ندارد .جمهوری اسلامی با جلوگیری از هرگونه گردهمایی نیروهای ملی فرصتی برای تبادل نظر و اعلام موضع را به هیچ جریان سیاسی نمی دهد, شرکت در انتخابات این رژیم انداختن آب به آسیاب دیکتاتور است.
خبرگزاری جبهه ملی ایران
https://youtu.be/AB5o7TwkAuE
خودتان قضاوت کنید
د اوود هرمیداس باوند, علی رشیدی,حسین شاه حسینی
سندروم استکهلم «Stockholm syndrome»
پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به
گروگان گیر پیدا کرده، و در مواقعی این حس وفاداری تا حدیست که از کسی که جان
مال،آزادیش را تهدید میکند، دفاع نموده و بصورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیمش
میکند. علت این عارضه روانی، عموماً یک نوع مکانیزم دفاعی دانسته میشود.
ویژگیهای سندرم استکهلم
۱-احساسات مثبت قربانی به گروگان گیر یا زندانبان
۲-احساسات منفی قربانی نسبت به خانواده، دوستان و مقاماتی که سعی در نجات آنها دارند و موفق هم میشوند.
۳-پشتیبانی از دلایل و رفتارهای گروگان گیر
۴- احساسات مثبت زندانبان یا گروگان گیر نسبت به قربانی
۵-رفتارهای حمایتی قربانی در زمانی کمک به زندانبان
ایا شما هم شباهتی میبینید؟
با فرمایش آقای حمید موافقم و پرسشی هم دارم و آن اینکه در آن بیانیه کذائی حمایت چند تن از اعضای جبهه ملی ایران نام جناب آقای امیرانتظام (افتخار آزادگان معاصر)هم بدروغ آمده بود.آیا راهکاری وجود دارد که جبهه ملی با اینگونه بیانیه های دروغین مقابله نماید؟ تا از این پس کسی نتواند نام دیگر اعضائ جبهه ملی را بدون اجازه پای بیانیه ی خود بگذارند.
با درود
هموطن گرامی *افسانه سرشت* اعتراض شما در رابطه با خبر جعلی شرکت آقای امیرانتظام در
انتصابات حکومتی کاملا قابل درک است، و مایل هستم نظرم را در رابطه با پرسش شما بیان کنم.
تا وقتی که ما در مقابل تصمیمات و فرصت طلبیهای جریان های سیاسی و شخصیت های منفردی
که موقعیت سیاسی و …. بستگی به ماندگاری جمهوری اسلامی دارد و هر بار در موسم انتصابات
طبق مثل معروف ( نه سیخ بسوزد، نه کباب) به یاری اخوندها میایند « چه در داخل و چه در خارج
از کشور»دست به افشاگری نزنیم، باعث گرم ماندن بازار وزارت اطلاعات و فرصت طلبها میشویم.
مثلا ادیب برومند که در زمان حیاتش بارها سخنان و حرکتهایی برخلاف اساسنامه جبهه ملی انجام داده
( اعتراف به هماهنگی با وزارت اطلاعات یا ان افتضاحی که بر زبان ایشان رفت در رابطه با خدمت
شیعه به ایران و ….. یا اشخاص دیگر مثل اقایان باوند و موسویان و زعیم …) اگر حساب و کتابی در
کار بود هر کدام از این موضع گیریهای اقایان طبق اساسنامه خودشان منجر به *توبیخ و سلب مسؤلیت،
محاکمه تشکیلاتی و حتا اخراج شان میشد تا درس عبرتی باشد برای دیگران اما در عوض میبینم زمانی
که احساس میکنند در اقلیت هستند در مقابل بموقع برگزار کردن انتخابات تشکیلاتی مانع تراشی میکنند و
اگر زورشان نرسد از جنایتکاران وزارت اطلاعات کمک میگیرند …… و جنح مخالفشان در تشکیلات
هم در این زمینه کم کاری میکند چون معتقد به اصل
*برادران موقع دعوا گوشت هم را میخورند اما استخوانهای همدیگر را نمی شکنند*این معضل تنها گریبانگیر
یک تشکل سیاسی بخصوص در ایران نیست و بقول معروف *بر هر که بنگری بر این درد مبتلاست*