پیام به روحانیت راستین ایرانی بیایید از نو بشکفیم! – کورش زعیم
اروپا پس از تاریخ خونین هزارساله خود که آغشته به بیداد و جنایت و فساد و خرافات به نام مذهب بود، اکنون نماد صلح و رواداری و برابری همه مردم علیرغم باورهایشان شده است. ما هم کمابیش چنین تاریخ مذهبی خونین و آکنده از فساد و دروغ و خیانت به مردم و میهن را داشته ایم، که هنوز هم از آن رنج میبریم. آیا اینهمه دروغ و خرافات و فساد و حق کشی سدها ساله به بهانه مذهب که در سه دهه گذشته باززنده سازی شده، برای میهن ما بسنده نیست؟ در این سه دهه بنام دین بیش از سد سال به مردم و میهن ما آسیب وارد آمده و ما را به یکی از عقب افتاده ترین، فاسدترین و منفورترین کشورها درآورده، که اگر ادامه یابد بزودی نه اثری از دینداری و نه از ایران بجای خواهد ماند. در این زمان سرعت خیره کننده پیشرفت جهانی، در برابر سرعت پسرفت ما، که آنهم خیره کننده بوده است.
پاپ های کاتولیک در سده اخیر که خطر رویگردانی مردم از مذهب سختگیر و آکنده از خرافات خود را درک کرده بودند، روش مردمداری خود را تغییر دادند. پاپ جان پُل دوم یکی از آغازگران این تحول بود و اکنون پاپ اینوسنت شانزدهم آنرا به اوج خود رسانده و مذهب کاتولیسم را در مسیر خرافات زدایی و مردمگرایی قرار داده است. آیا زمان آن نرسیده که شما روحانیان خوب و واقع بین شیعه، هرچند که در اقلیت فاحش هستید و همبستگی هم ندارید، بکوشید پاپاهای نوگرای شیعه ایرانی شوید؟
شما که خود به خرافات و فساد دینی باور ندارید، چرا در برابر این همه دروغ و فساد و بی اخلاقی و خشونت هم صنفی های خود ساکت نشسته اید؟ اگر آیت خدا هستید و به پشتیبانی خداوند ایمان دارید از چه می هراسید؟ شما هستید که گوش مردم ناآگاه و کم سواد و ساده لوح را در کنترل خود دارید، شما هستید که مردم فقیر و مستاصل، به امید راست بودن معجزه امامان و امامزادگان، پول ته جیب خود را صدقه میدهند و به ضریح ها میریزند تا شاید معجزه ای در کاهش دردها و فقر و استیصال آنان رخ دهد. مسئولیت شما بس بزرگ و مردمی است، بویژه در شرایط خطیر کنونی که موجودیت کشورمان با سیاستهای روحانیان حاکم مورد تهدید است. سکوت شما در برابر کژی ها، نادرستی ها و ناراستی ها را تاریخ فراموش نخواهد کرد.
شما به غارت خزانه ملی در این سه دهه، بویژه در دهه گذشته که کشور به ویرانی کشانده شد، فقر و فساد را به اوج تاریخی رسانده شد و زمینه برای جنگ داخلی و حمله بیگانگان فراهم آورده گشت بی اعتنا بودید. شما به هزار برابر شدن اعتیاد و تجاری شدن روسپیگری با تایید نهادهای مذهبی به نام صیغه ساعتی بی اعتنا بودید. شما به گسترش قاچاق رسمی، غارت رسمی اموال عمومی، انحصار کالاهای ضروری مردم توسط نهادهای مذهبی و نظامی، و دهها فساد سازمان یافته دیگر ساکت بودید. شما به افت علمی دانشگاهها، با اخراج استادان فرهیخته و جانشینی استادان کم سواد، با گریزاندن دانشجویان نخبه از کشور و جانشینی درس نخوانهای سهمیه ای،با حذف کتابهای درسی جهانپایه و جانشینی خرافات ساکت بودید. شما به حذف تاریخ و فرهنگ ایرانی در مدارس بی اعتنا بودید. آیا هیچکدام از اینها مشمول نهی از منکر نمیشود؟ آیا تار موی دختران ما سزاوار اسیدپاشی به سیمایشان و شادی دانشجویان فارغ التحصیل و درخواست حقوق معوقه کارگران سزاوار تازیانه است؟ آیا شما باید با سکوت خود اجازه دهید که هم صنفی های شما امر به معروف و نهی از منکر را اینگونه وحشیانه تعبیر کنند؟ آیا در همه این اقدامات رسمی حکومتی بوی خیانت برنامه ای ریخته شده به مشامتان نمی خورد؟
اگر امامزاده های شناسنامه دار کمتر از هزار پیش از انقلاب راستین بوده اند، شما به تجارت امامزاده سازی و افزایش آنها به یازده هزار درهشت سال برای بهره برداری از صدقات مردم بی پناه و ناامید و مستاصل بی اعتنا بودید. آیا این توهین به امامزاده های راستین شما نبود؟ آیا شما به بازیچه گرفته شدن ایمان مردم و اخاذی از آنان به نام مذهب بی اعتنا نبوده اید؟ آیا میلیاردها میلیارد پولهایی که از جیب تهی فقیران و دردمندان با امیدهای کاذب هر روز به ضریح ها و صندوقهای صدقه ریخته میشود، برای رفع رنج مردم و رفاه آنان هزینه میشود یا به جیب متولیان میرود تا هر روز ضیافت داشته باشند، کاخها در داخل و خارج کشور بسازند و آقازاده هایشان خودروهای میلیاردی سوار شوند؟ آیا امامان معصوم راضی هستند میلیونها مردم گرسنه و بیخانمان و معتاد گردند، ولی سرمایه کشور خرج زراندود کردن گنبدها و تجملی کردن آرامگاهشان در کشورهای دیگر شود؟ من نمی پندارم که روح امامان ما در آن دنیا از این نادانی و تظاهر و فساد خرسند باشند که از جیب فقیران بدزدیم تا بارگاه دنیایی آنان را مجلل نماییم و در این راه جیب خودمان را هم زراندود کنیم. آیا این اعمال فساد مالی، اخلاقی و بیرحمی به مردم است یا ترویج دینداری؟
وقتی بودجه ملت را می دزدند، شما ساکت هستید. وقتی دهها میلیون کودک و نوجوان ما بجای درس خواندن برای زنده ماندن به کارهای سخت واداشته میشوند، مدرسه ندارند یا در هوای آزاد و در کپر و طویله های متروک درس میخوانند و پابرهنه راه میروند، ولی حوزه های علمیه با صدها میلیارد تومان از مجلل ترین کاخهای تاریخی جهان تجملی تر ساخته میشوند، شما ساکت هستید. آیا ما در تاریخ ایران هرگز اینهمه محرومیت و فقر در کشور، و کاخهایی مجلل تر و گرانتر از حوزه های علمیه کنونی در قم و مشهد داشته ایم؟
وقتی مردم دردمند و فقیر ما پول نان شب کودکانشان را در ضریح امامزاده های زیر نظارت روحانیان می اندازند، آیا هرگز پرسیده اید این پولها به کجا میروند؟ آیا نسبت به زندگی این دردمندان احساس مسئولیت می کنید؟ شما که چنین هواداران کورکورانه مطیع دارید، چرا از این ابزار قدرتمند که مذهب در اختیار شما گذاشته بهره نمیگیرید تا خودکامگان و غارتگران و خشونتگرایان را به راستی و درستی و دادگری فرابخوانید؟ مگر نه اینکه اگر در راه خداوند، که همانا راستی و درستی و دادگری است، شهید هم بشوید به بهشت میروید؟ آیا نوید بهشت را تنها برای ما ناآگاهان تبلیغ میکنید؟ شما در راه خدا نباید از هیچ خطر ترس داشته باشید، و باید استوان باشید که کسی قدرتمندتر از او نیست که راستی و درستی را پیشه و ترویج کند. این وظیفه دینی شماست.
از دهه های گذشته که همواره هم صنفی های شما در ستمگری حکومتی شریک بوده اند و شما ساکت بوده اید کار ندارم، من از آغاز دولت نهم را که ملموس تر و هنوز در حافظه ملی ما هست مثال میزنم. آغاز فساد و خیانت دولتی با سیل میوه وارداتی مشابه تولید داخلی برای ورشکست کردن و تعطیل کردن باغداری در ایران آغاز شد؛ چوب بستنی و سنگ قبر و گلدان سفالین و امثال آن برای بیکار و ورشکست کردن کارگاههای کوچک، چنگ انداختن بر کارخانه های بزرگ و انحصارهای واردات کالاهای ضروری مردم و به تعطیلی کشاندن دهها هزار کارخانه های داخلی، و سرانجام نابودی صنعت در ایران. اقدامات عمدی دولت نهم برای ایجاد بحرانهای مصنوعی و تحریم های متعدد بین المللی، ایجاد تورم عمدی با یارانه ها و جانشینی واردات بجای تولید، رواج نزولخواری بانکها بجای و محروم کردن تولیدکنندگان از اعتبار و سرمایه، وام های کلان بی دلیل، بی پشتوانه و بی بازگشت و در نتیجه افزایش فقر و نارضایتی و آمادگی برای شورش و جنگ داخلی،… و شما ساکت بودید. صنف شما در همه کار مردم و دولت دخالت و مشارکت می کند، ولی مسئولیت نمی پذیرد.
ما از آنان که اسلحه بدست دارند و فساد و خیانت می کنند انتظار نداریم که خدایی باشند و به مردم بیاندیشند؛ ولی مگر وظیفه دینی شما روحانیان خوب این نیست که در برابر نامردمی و ستمگری و فساد و جنایات سازمانی سکوت نکنید؟ اگر این نیست، پس ما باید وظیفه روحانیان خود را که میگویند آینه خداوند هستند چه بدانیم؟
شکوه ها از جامعه روحانیت زیاد است و پیشینه سدها ساله دارد، ولی برای چاره اندیشی و ایجاد شرایط یک دوربرگردان، من به شرح زیر پیشنهاد میکنم:
1. پیشنهاد سال 1390 من درباره ایجاد یک شورای مرجعیت تحت عنوان “پیشنهاد برای ساماندهی مرجعیت شیعه”در راستای تمرکز و یگانه سازی سیاستگزاری در امور مذهبی، تایید یا سلب صلاحیت روحانیان، انحصار صدور فتوا و دستورهای مذهبی و غیره، را اجرا نمایید. متن پیوست این پیام است.
2. روش اعطای صلاحیت اجتهاد و مرجعیت را باید این شورا تعیین کند تا ازسیاست بازی و فرقه گرایی در امر دین و رسوخ ناشایستگان و فرصت طلبان به کسوت روحانی جلوگیری شود. صلاحیت بسیاری از روحانیانی که با لقب های رسمی موعظه، یا در امور مالی و سیاسی کشور دخالت می کنند باید بازنگری شود. آیت خدا باید براستی خدایی و مردمی باشد نه در پی شهوات دنیایی و مال اندوزی و قدرت طلبی.
3. به امامان جمعه و سخنرانان مذهبی توصیه شود که برای حفظ احترام دین از نشر خرافات و دروغ پردازی نسبت به رویدادهای مذهبی و گریه های دروغین و نمایشی بپرهیزند، که همگی توهین به باورهای دینی ماست؛ و هنگام موعظه نزاکت اخلاقی را رعایت و از الفاظ مستحجن و شهوانی پرهیز کنند. روایت های دینی باید بطور مستند اظهار شود نه با خیال پردازی سخنگو. ما ایرانیان هزاران سال است که یک روز در سال، از مرگ سیاوش تا شهادت امام حسین (ع)، سیاه می پوشیم و سوگواری می کنیم. اینها قهرمانان اخلاقی ما هستند. گریه کردن و تخلیه خود از غم و نامهربانی های زندگی سالی یک بار یک چیز است و گریه های دروغین منبری سالی 365 روز که مقدسات ما را به سخره میگیرد چیز دیگر. چرا باید همه آیین های زیبای خود را زشت نمایی کنیم؟
4. سدها سال است که روحانیت کشور به تحجر، نابخردی سیاسی و پشتیبانی از دیکتاتوری متهم شده است. آیا زمان آن فرا نرسیده که روحانیت چهره خردمند خود را بنماید و براستی مردمی شود؟ من هشدار میدهم که با انقلاب اطلاعاتی که در دهه های اخیر رخ داده و با گسترش شبکه های اجتماعی مردم بهم نزدیک شده و با مردم جهان در تماس هستند، سانسور حکومتی دیگر اثری ندارد و خبرها مانند برق به سرایر جهان میرسند؛ و اگر روحانیت اقدام به بازنگری در سیاست وجودی خود نکند، و سیاست درهای باز برای روحانی خوانده شدن و آزادگزاری هم صنفی های خود تجدید نظر نکند، و نتواند با دستور سازمانی از دروغ پردازی و ترویج خرافات از منبرها جلوگیری کند، نه تنها روحانیت ما بعلت جولان شمار زیادی روحانی نمای منبری به استهزای جهانی کشیده خواهد شد، که روحانیت بطور اعم بسوی فروپاشی اجتماعی پیش خواهد رفت.
5. فراموش نکنید که نابودسازی زمینه و جلوگیری از گسترش و پیشرفت علمی در کشورمان از زمان از سده چهارم تا صفویان و بعد قاجاریان به “تحجر” این صنف نسبت داده میشود. بسیاری دانشمندان ایرانی، مانند رازی، پورسینا، خیام، سعدی، فارابی، رودکی، خوارزمی، سهروردی و غیره، و بسیاری که از ترس جان نام عربی بر خود گذاشتند، بودند که روحانیت به گونه ای علیه آنان برخاست و فرصت وقوع رنسانس ایرانی پس از حمله بنیان کن عرب را نداد. ولی اندیشه همین دانشمندان ایرانی بود که زمینه رنسانس علمی و اخلاقی اروپای دوران سیاه را فراهم کرد. شما اگر به نوشته های اندیشمندان رنسانس اروپا، مانند دیده رو، نیچه، کانت، گوته، مارکس، هگل، بیکن، فیبوناچی، دکارت و غیره مراجعه کنید متوجه نسخه برداری آنان از اندیشه ایرانی و تاثیر ما در پیشرفت علمی و فلسفی غرب میشوید. کشتن اندیشمندان و فیلسوفان و فراری دادن آنان به روحانیت آن دوران نسبت داده میشود، و اکنون هم دچار این بلا هستیم. اندیشه ایرانی اروپای وحشی را بسوی تمدن و دانش پژوهی سوق داد، به تایید بزرگانی چون رسومی و ابن خلدون و ویل دورانت پایه دانش سده بیستم را برای غرب گذاشت، ولی در میهن خود تکفیر و محدورالدم میشد و هنوز میشود. امروز بنگرید که جوانان و نخبگان ایرانی که از خشونت و فساد جمهوری اسلامی از میهن گریخته اند، چگونه در اروپا و امریکا میدرخشند و کشورهای میزبان را از دانش و هنر خود شگفت زده کرده اند. ما چرا باید پس از 1400 سال هنوز دچار این بلای اجتماعی و عقب افتادگی باشیم؟
در تاریخ ایران، روحانیت برای آغاز و شکست جنگهای نابخردانه بسیاری از جمله جنگ ایران و روسیه سرزنش میشود، برای جلوگیری از نوآوری های امیرکبیر و فراهانی سرزنش میشود، برای جلوگیری از برپایی جمهوری در ایران پس از انقلاب مشروطیت و تلاش برای بازگشت سلطنت سرزنش می شود، برای شکست دولت ملی و مردمی مصدق و بازگشت دیکتاتوری سرزنش میشود، برای نارسایی ها، کشتارها و کژیهای پس از انقلاب 1357، دیکتاتوری، پسرفت اقتصادی و اجتماعی کشور، فرار سرمایه و گریزاندن مغزهای کشور، جنگ خانمانسوز با عراق، دهها سال تحریم و فساد گسترده و خشونت و بیسوادی و عقب افتادگی امروزی سرزنش میشود. تا کی می خواهید چنین نقشی را برای خود در تاریخ ایران ثبت کنید؟ چرا برای حفظ حرمت دین و خودتان هم که شده از پاکسازی صنف خود هراس دارید؟ همه صنف های تخصصی مانند مهندسان، پزشگان، حقوقدانان و غیره مقررات سازمانی دارند و همکاران را موظف به پیروی از اصولی بنیادین میکنند. چرا باید صنف روحانیان اینقدر ولنگوباز باشد؟
6. یک اشکال بزرگ روحانیت و مرجعیت اینست که بجای وابستگی به کمکهای داوطلبانه مردمی برای زیستن، دست در بودجه کشور که باید برای رشد و آبادانی و آموزش و رفاه مردم هزینه شود دارد. پولهای کلانی که روحانیت به بهانه های گوناگون از حکومتهای ضد مردمی اخذ میکند، هیچ تولیدی بجز نشر و ترویج آنچه در طی 1400 سال پیش بطور تکراری تولید شده ندارد و کشور را در عمران و زیرساختهای ملی، رفع فقر، آموزش همگانی و درمان و فناوری و غیره فلج و عقب افتادگی را بر مردم تحمیل کرده است. افزون بر آن، انحصارهای اقتصادی نه بر پایه شایستگی و تخصص بلکه بر پایه نفوذ غیرمتعارف سیاسی از نهادهای دولتهای غیر ملی اخذ شده که به اقتصاد آزاد و رقابتی آسیبهای جبران ناپذیر زده است و کشور را به فقر بیشتر سوق داده است.
7. طرح “شورای مرجعیت” من که در سال 1390 پیشنهاد کردم، برای حفظ حرمت دین و روحانیت و قرار گرفتن آنها در جایگاه شایسته خود بود. شما “روحانیان خوب” که مخاطب من هستید همت کنید و شهامت بخرج بدهید و آن شورای مرجعیت پنج تنی را، با همه مخالفتها و جنجالهای احتمالی، عملی سازید. این کار بسیاری از نارسایی هایی را که دامن گیر جامعه روحانیت و جامعه ایرانی شده کاهش خواهد داد؛ و روحانی نماهای خرافات پرداز و دروغگو و بی اخلاق را، که باعث بدنامی شما هم میشوند، از منبر و عمامه محروم خواهد ساخت. روحانی اگر میخواهد وارد حکومت شود باید مانند نظامیان از صنف خود کناره گیری نماید، زیرا آنها در سیاستگزاری نمی توانند از قفس محدودیت های مذهبی خود را رها سازند، بنابراین کشور را هم دچار همان محدودیت ها میکنند که نتیجه آن فساد در بالا و نارضایتی و شورش در پایین است.
همچنین امیدوارم که در آینده ای نه چندان دور از تشکیل این شورا، شما خردمندانه شورای مرجعیت را تبدیل به “شورای روحانیت ایران” نمایید و شهامت این را بیابید که بخاطر همبستگی ملی و زدودن نابرابری و محرومیت های فرقه ای شورا را گسترده تر کنید تا یک مفتی اعظم نماینده جامعه اسلام سنی ایران، و نمایندگانی از مذهبهای دیگر ایرانیان، مانند یک اسقف اعظم از مسیحیت، یک موبد موبدان از آیین زرتشت و یک خاخام اعظم از یهودیت را به شورا بیافزایید. این اقدام نه تنها ملت ایران را یکپارچه و نفوذناپذیر خواهد کرد که روحانیت شیعه ایرانی درسی بزرگ به جامعه بشری خواهد داد که خداوند همه را برابر آفریده و قصد نفاق افکنی در میان بندگان خود را نداشته است. شما با این ابتکار در تاریخ جهان جاودانه خواهید شد؛ و بار دیگر فرهنگ والا و بزرگ ایرانی به جهانیان درس تمدن خواهد داد.
8. من همچنین امیدوارم که در آینده نزدیک، قران به زبان رسمی کشور آموخته شود تا مردم بفهمند چه میخوانند و توتی وار آنرا از بر نکنند. همه دینهای دیگر جهان کتابهای آسمانی خود را به زبان ملی خود میخوانند و از اینکه پیروان بدانند در آنها چه نوشته شده هراس ندارند. نماز را هم که برای ایرانیان پیشینه هزاران ساله دارد ارجح است هر کس به زبان خود بخواند. یکی از دلایل اصرار برای نماز عربی توهم وحدت بخشی میان امت های اسلامی بوده، که تاریخ 1400 ساله ما ثابت کرده چنین هدفی دسترسی ناپذیر و ناممکن است. ما نباید مردم را از فهم معنای نیایشی که میکنند محروم کنیم. در مورد اذان نیز همین استدلال وارد است. برخی علما استدلال میکنند که نماز و اذان تعبدی است و باید کورکورانه انجام شود، ولی این دلیل با روح اسلام که دانایی و عقلانیت را ملاک قرارداده در تضاد میباشد. در قران آمده که خداوند به هر زبانی داناست، پس نیایش خداوند به زبانی که معنای آنرا خود نمی فهمیم، ولی “او” میفهمد، توهین به دانایی خداوند است.
با گرامیداشت و به امید تحولی بزرگ در جامعه روحانیت ایرانی
کورش زعیم
هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران- هیجدهم تیرماه 1395خ
http://kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=773
http://kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=654
با درود
عملکرد چند نفر از روحانیت راستین ایرانی را برشمارید:
= سید محمد مجاهد طباطبایی مشهور به سید مجاهد که بدستور انگلیس فتوای جهاد با
روسها را و نتیجه ان قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای است.
مهدی ملکزاده میگوید: تاریخ انقلاب مشروطیت. ج. ۱. تهران: انتشارات سخن.
= اقا نجفی
هریک (روحانیان مخالف مشروطه) هزارها اوباش و عوام بد سابقه را که لباس روحانیت را در بر کرده بودند بنام طلاب با ماهانه کمک خرج دور خود جمع کرده بودند. بطور مثل، آقانجفی معروف با آنکه سواد زیادی نداشت حدود ۵۰۰۰ طلبه داشت که برای اجرای اوامرش حاضر بودند و چون قشونی در تمام شئون زندگی مردم، زندگان وحتی مردگان مداخله میکردند. چون ثروتمندی میمرد تمام هستی اورا بنام سهم امام ضبط و مابین خود قسمت میکردند.
= نظر مرتضا مطهری یک اخوند عصرجدید راجع به چهارشنبه سوری یک از جشنهای ملی ایران:
خوب چرا چنین می کنید؟ آقا یک سنت است مال ما مردم.از قدیم پدران ماچنین می کردند. قران می گوید: اولوکان اباهم لایعقلون شیأ.اگر پدران گذشته تان چنین کاری می کردند،شما می بینید یک کار احمقانه است، دلیل خریت پدران شما است روشونو بپوشید.چرا دو مرتبه این سند حماقت را سال به سال تجدید می کنید.این فقط یک سند حماقت است،که هی کوشش می کنید که این سند حماقت را همیشه زنده اش نگاه دارید.مائیم که چنین پدران احمق داشتیم .اولوکان اباهم لایعقلون شیأ.از طرف دیگر قران نمی گوید ،هرچه که سنت است ،پس باید درهم کوبید و هرچه کهه نو است… نو گرائی –یک عده هم می گویند نوگرائی .. این چطور ؟ نوگرائی هم درست نیست .برای اینکه نو گرائی درست نیست
= شیخ فضلالله نوری:
او با برابری حقوق مسلمانان و غیر مسلمانان مخالف بود. در این باره گفت: «ای بیشرف و ای بی غیرت! ببین صاحب شرع برای این که تو منتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داده تو را و تو خودت از خودت سلب امتیاز میکنی و میگویی: من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم؟»
= سید محمدباقر شفتی
وی یکی از ثروتمندترین مالکان زمان خویش به شمار میرفت.
اولین کسی است که عنوان حجتالاسلام (به معنی دلیل اسلام) را دریافت کردهاست.
لیل اطلاق این عنوان به شفتی، نقش دوگانهٔ او به عنوان قاضی و مفتیای بود
چند نفر از روحانیون معاصر راستین را نام ببرید و خدمات انها را برشمارید.
خمینی : احتیاج به توضیح بیشتر هم هست؟
رفسنجانی : شریک دزد و رفیق قافله
خامنه ای : سید غلی و چهل دزد بغداد
اخوند انحصار شکر
اخوند انحصار چای – اخوند انحصار لاستیک ماشین و قطعات یدکی
اخوند شاه خراسان – اخوند انحصار برنج ……
بازم احتیاج به یاداوری است؟
حالا اگر یک شیخ دست چندم به دلیل هیچکاره بودن ظاهرن مهربان است نباید جوگیر شد.
ایا اقای کورش زعیم عواقب بگمراهی کشاندن مردم به عناوین مختلف را درک میکند؟
توصیه من به ایشان مطالعه “داستان چوپان دروغگو ” و پند اموزی از ان است
زعیم و طبرزدی هنوز در رابطه با دستاورد شراکت در بالماسکه انتصابات و کمک
به این توهم که گویا اگر سلاخ های گذشته بر سر کار بیایند هنگام ذبح اسلامی ایران
و ایرانی با لبخند و به روش (اسلام رحمانی ) سنگسار، قطع عضو معتاد، صیغه و
در یک کلام نابود میکنند سکوت کرده اند و بقول معروف با فرار بجلو از پاسخگویی
شانه خالی میکند و امید بسته است به فراموشی مزمن ایرانیها!!!
وجیه المله های متوهم در فکر تکرار دوباره مضحکه ۱۳۵۷ و بیرون کردن دیو و به
ارمغان اوردن * هیچستان دیگری*هستند، بعناوین مختلف امادگی دوباره اینبار برای
اجرای نقش محلل جهت نجات «اخوند های شیعه » و روحانیت راستین ایرانی!!؟
و ضمانت سلامت انان و رسانیدن جنایتکاران اسلامی به ساحلی امن را برنامه ریزی
کنند. البته فراموش نکرده ایم مثل معروفی که میگوید:
فردی دو کوزه شیری از ده برای فروش به شهر می برد در بین راه جهت رفع خستگی
گوزه ها را جلو یش به زمین می گذارد وبه درختی تکیه می دهد وکم کم به خیالات رفته
که اگر شیر ها را خوب بخرند می تواند بار دیگر چهار کوزه بیاورد و چهار را هشت و
آنها را تبدیل به روغن نموده واگر زیاد تر بیاورد ومرکز فروش داشته باشد ، حجره ی
تجارت باز کند وکار بارش بالا گرفته تا آنجا که امین التجار شود ، به سراغ دختر حاکم
میرود وروزی بااو گفت وگویش شده چنانم لگد به او می نوازد که نقش زمینش می سازد
که در این هنگام همان لگد را به کوزه هارا می کوبد !!!
بله جناب زعیم شوربختانه زندگی طولانی در فضای رعب و وحشت انسانها را بجایی
میرساند که به بهانه حفظ خود بعنوان نیروی مخالف برای روز مبادا!! پناه به جعل حقایق
میبرند و ارزوها و خیالات خوش خود را بجای واقعیت میگذارند.
تارخ گذشته نزدیک ما مملو از دروغهای نخ نما است که ستونهای جبهه ملی و سازمانهای
سیاسی ما بر ان بنا شده و حتا فکر کردن به ان هم…….. فراموش نکنید که:
تاریخ دو بار تکرار می شود بار اول به صورت کمدی و بار دوم به صورت تراژدی
بنظر میرسد آقای زعیم دانسته یا نادانسته پا جای پای دکتر سنجابی فقید در سال 60 گذاشته توصیه میکنم افکارتان را با نوشته های ایشان اصلاح کنید البته بعد از خواندن کتاب امیدها و ناامیدیها-با توجه به شرایط موجود کشور نقش رهبری حزب و پلنوم کارگرتر است