حال که رییس فیفا در پاسخ به این نامه از جمهوری اسلامی خواسته است که مانع ورود زنان ایران به ورزشگاه نشود واین وضعیت را غیرقابل تحمل خوانده است باید دید دوستان اصلاح طلب چگونه این پیروزی نسبی جنبش زنان را به خود یا دولت آقای روحانی خواهند چسباند
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~`
زنان ایرانی در ورزشگاه وجای تنگ شده اصلاح طلبان
پاسخی به تحلیل سایت کلمه از نامه به رییس فیف:نامهای علیه منافع ملی و مصالح مردم/سایت کلمه
یکی از معضلات بزرگ اپوزسیون ایران (اگر اصلاح طلبان حکومتی را هم اپوزسیون حساب کنیم) این است که خود را در جایگاه قضاوت دیگران میبینند و حقی برای دیگران در راه و یا روش مبارزه مدنی با حکومت عقب گرا و ضدزن جمهوری اسلامی که اعمال آن در سراسر جهان فقط با حکومت های داعش و طالبان قابل مقایسه است ، قاِئل نیستند.
حضرات سایت کلمه به شیوه خودی و غیر خودی افراد امضا کننده نامه به سپب لاتر رییس فیفا که در آن خواستار ورود زنان به ورزشگاه ها شدند را به گروه های موجه و غیرموجه تقسیم کرده و اگرچه میگویند: ” ….اگرچه حضور زنان همپای مردان در ورزشگاه ها یک حق قابل دفاع است و پیگیری آن نیز قابل تقدیر،….” اما روش پیگیری این “حق قابل دفاع” را منوط به آسیب ندیدن رژیم اسلامی در این کارزار میدانند و نگرانند که پیشرفت در راه احقاق این ” حق قابل دفاع ” به مرحله ای برسد که کنترل آن از دست شان خارج شده و با جهانی شدن مسئله زنان و استفاده از اهرم فشار فیفا که به قول خودشان ” فیفا به عنوان نهادی ورزشی و غیر سیاسی” این کارزار به سرانجام برسد.
نویسندگان سایت کلمه بدون اینکه هیچیک از گروه های سیاسی تاکنون از این نامه حمایت کرده باشند به آن رنگ سیاسی میزنند و انتظار آن را دارند که فیفا به دلایل سیاسی وقعی به این نامه نگذارد در صورتیکه این نامه به هیچوجه سیاسی نیست بلکه حقوقی است و این خواست از فدراسیون جهانی فوتبال بر اساس قوانین ضد تبعیض خود فیفا مطرح شده است. اگر فیفا به آن وقعی نگذارد آن وقت باید در دادگاه های بین المللی جوابگوی این سئوال باشد که چگونه برخلاف ماده 3 فیفا که میگوید:
“هر گونه تبعیض برعلیه هر کشور، هر شخص یا گروهی از مردم به علت نژاد، جنسیت، زبان، مذهب، و عقاید سیاسی یا به هر دلیل دیگری اکیدا ممنوع و مجازات آن تعلیق یا اخراج است.” , زنان ایران راهی به ورزشگاه ها ندارند؟.
جماعت اصلاح طلب ممکن است در داخل کشور و برای خالی نبودن عریضه حرکت هایی در این زمینه کرده باشند و شاید هم طبق روال همیشگی خود موج سواری کرده باشند ولی هرچه بوده رژیم پسند و در چارچوب نه سیخ و نه کباب سوختن بوده است و هرگز عملی انجام نداده اند که این معضل زنان ایران جهانی شود ، بر عکس کاری که فعالین زن انجام داد ند و بر اثر تلاش های آنان در میادین والیبال بود که مسئولان فدراسیون جهانی والیبال به اجحافی که بر زنان ایران میرود آگاهی یافتند و عکس العملی شایسته و انسانی نشان دادند که همان سلب میزبانی مسابقات بین المللی والیبال از جمهوری اسلامی بود تا زمانی که زنان حق ورود به سالنهای والیبال را داشته باشند. همزمانی دستگیری غنچه قوامی نیز به این آگاهی کمک کرد اما ، امان از موج سواری اصلاح طلبان.
مبارزه زنان ایران در داخل کشور شجاعانه و پرهزینه بوده وهست و برخلاف تصور دوستان آنچه در خارج میگذرد تنها در جهت حمایت و منعکس کننده خواستهای برحق زنان داخل کشور است و نه رهبری آنان.
گروه اجتماعی کلمه از گرفتن پرچم این مطالبه اجتماعی بدست غیر خودی ها چنان نگرانندکه فراموش کردند که در چند سطر بالاتر در مقاله خود فیفا را نهادی غیر سیاسی خواندند اما امضا کنندگان نامه به سپ بلاتر را متهم به رفتن سوی خارجی کرده اند و میگویند:”…. بدون ضرورت، اتکا به توان قابل حصول داخلی به سمت دعوت به دخالت خارجی منحرف کرده و مطالبه ای اجتماعی فرهنگی را مطابق میل اقتدارگرایان رنگ و بویی سیاسی و امنیتی بخشیده است.”
در حالیکه فیفا نه ارتش دارد و نه قدرت تحریم اقتصادی و نه قرار است در ایران سکولار دمکراسی را پیاده کند اما براساس قوانین خودش باید از حضور زنان در ورزشگاه ها دفاع کند. همین.
حال اگر کسانی از این” حق قابل دفاع ” پشتیبانی کرده اند که بنا به هر دلیلی به مذاقشان خوش نیامده است ، باید به اطلاح طلبی خود بخشیده و خود را درجای تنگ نبینند چرا که تک تک امضا کننده گان و حمایت کنندگان این نامه از هر حرکتی اصلاح طلبانه یا غیر در راه رسیدن زنان ایران به حق خود پشتیبانی کرده و معتقدند تا زمانی که این معضل زنان ایران جهانی نشود و از اهرم های فشار جهانی مثل فیفا استفاده نشود در بر همان پاشنه 30 سال گذشته خواهد چرخید و سرنوشت نیمی از جمعیت کشور در دست چند آخوند غیر منتخب از سوی مردم باقی خواهد ماند .
در این راه منافع و حق طبیعی زنان ایران نباید فدای تفریح و سرگرمی بخشی از جامعه یا موج سواری معدودی شود.
حال که رییس فیفا در پاسخ به این نامه از جمهوری اسلامی خواسته است که مانع ورود زنان ایران به ورزشگاه نشود واین وضعیت را غیرقابل تحمل خوانده است باید دید دوستان اصلاح طلب چگونه این پیروزی نسبی جنبش زنان را به خود یا دولت آقای روحانی خواهند چسباند
بیژن مهر
خبرگزاری جبهه ملی ایران
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
چکیده :حضور زنان همپای مردان در ورزشگاه ها یک حق قابل دفاع است و پیگیری آن نیز قابل تقدیر، اما راهی که این دوستان برای رسیدن به این هدف انتخاب کرده اند به شدت مغایر با منافع ملی، ضد مردمی و یا لااقل کج سلیقگی است. این نامه هدفی خوب را به شیوه ای نامناسب، هزینه زا برای مردم و غیر منطبق با خواست عامه مردم دنبال کرده و بدون ضرورت، اتکا به توان قابل حصول داخلی را به سمت دعوت به دخالت خارجی منحرف کرده و مطالبه ای اجتماعی فرهنگی را مطابق میل اقتدارگرایان رنگ و بویی سیاسی و امنیتی بخشیده است….
کلمه – گروه اجتماعی: اخیرا نامه ای از سوی طیف متنوع و گاه ناهمسانی از امضاها خطاب به فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، نوشته شده و در آن خواسته شده به دلیل ممانعت حکومت از حضور زنان در ورزشگاه ها به عنوان تماشاگر “عضویت فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی را به حالت تعلیق درآورد یا حداقل، همانند اقدام شایسته فدراسیون جهانی والیبال در سال ٢٠١۴، ایران را از میزبانی مسابقات بین المللی، که زیر نظر فیفا است، محروم کند و مانع از برگزاری هر گونه برنامه ورزشی سازمانیافته از طریق فیفا در ایران شود تا حکومت ایران به این تبعیض جنسیتی بر ضد زنان خاتمه دهد.”
اگرچه حضور زنان همپای مردان در ورزشگاه ها یک حق قابل دفاع است و پیگیری آن نیز قابل تقدیر، اما راهی که این دوستان برای رسیدن به این هدف انتخاب کرده اند به شدت مغایر با منافع ملی و خواست عمومی، و با عرض پوزش از برخی چهره های موجهی که در بین امضاکنندگان دیده می شود، ضد مردمی و یا لااقل کج سلیقگی است.
اولا به طور طبیعی انتظار می رود فیفا به عنوان نهادی ورزشی و غیر سیاسی، به خواسته ای که عده ای از سیاسیون اپوزیسیون با اهداف مشخصا سیاسی به آن پرداخته اند، وقعی نگذارد. اتفاقی که قطعا حصول هدف اجتماعی و فرهنگی “حضور زنان در ورزشگاه ها” را از راه های ممکن و تجربه شده داخلی سخت تر می کند و به آن رنگ و بوی سیاسی می دهد. فراموش نکنیم که پیش از این موارد معدودی از اجازه حضور زنان در ورزشگاه ها را شاهد بوده ایم و حتی در مقاطعی علاوه بر جریان های اصلاح طلب و سبز، دیگران هم از این اتفاق حمایت کرده اند. مشخص ترین نمونه هم احمدی نژاد و دولتش بودند که حضور زنان در ورزشگاه ها را پی گیری کردند؛ اگرچه صداقتشان، با توجه به رفتارهای متناقضی همچون تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، زیر سوال بود.
لذا آنچه به نظر می رسد اینکه این هدف، غیر قابل دسترس نیست و از این رو شایع ترین خطای ممکن، پس گرفتن پرچم این مطالبه اجتماعی از فعالان اجتماعی داخل کشور و دادن آن به دست چهره هایی از اپوزیسیون است. آن هم جمعی که نگاهی به اسامی برخی از آنان نشان می دهد حضور آنها اگر منجر به تضعیف این مطالبه نشود، قطعا به سود تقویت آن نخواهند بود و اصولا اینکه برخی افراد بدون هیچ سابقه فعالیتی “فعال مدنی” نامیده می شوند و نیز اینکه برخی چهره ها خود را موظف به حضور در صف اول هر مطالبه ای اعم از سیاسی و اجتماعی و حتی صنفی می دانند، نکته ای است که جای نقد دارد.
نکته دوم که مهم تر است، اینکه بر فرض چنین درخواستی از سوی فیفا پذیرفته شد. اینکه خیل مشتاقان به فوتبال، از این تنها تفریح و دلخوشی خود محروم شوند، هزینه ای متناسب با هدف است که این افراد از نامه خود پی گیری می کنند؟ بالاخره این را همه می دانند که بسیاری از هواداران پر و پا قرص فوتبال، به مستضعفان و بخش هایی از جامعه تعلق دارند که از بسیاری از شادی ها و آزادی ها و حقوق محروم اند و اگر نباشد، حتی اگر بخواهند، شرایط معیشتی و اقتصادی به آنها اجازه نمی دهد ورزش و تفریح و دلمشغولی دیگری داشته باشند.
پیگیری اهدافی از جنس آزادی و رفع تبعیض، موضوعی است که قرار است نهایتا انسان ها از آن منتفع شوند. اینکه یک هزینه بزرگ تری را برای اعتراض به موضوعی کوچک تر به همه تحمیل کنیم، چگونه می تواند دستاورد محسوب شود؟ منطقی که پشت این کار است، شباهت زیادی به رفتار مدافعان تحریم های ظالمانه علیه مردم ایران دارد که حداقل با مشی برخی امضاکنندگان این نامه ناسازگار است و البته اطمینان داریم که اگر آنها هم چنین توجهی داشتند، در امضای این نامه تامل بیشتری می کردند و تصمیم دیگری می گرفتند.
نهایتا آنکه اگر بر اساس شاقول “جامعه محوری” جنبش سبز به ارزیابی این حرکت بپردازیم، می توان از دو جهت به آن انتقاد کرد: یکی اینکه هدفی خوب را به شیوه ای نامناسب، هزینه زا برای مردم و غیر منطبق با خواست عامه مردم دنبال کرده و لزوم حفظ حداقل دلخوشی های مردم در شرایط سخت اقتصادی- اجتماعی فعلی را نادیده گرفته است؛ و دوم به این دلیل که بدون ضرورت، اتکا به توان قابل حصول داخلی را به سمت دعوت به دخالت خارجی منحرف کرده و مطالبه ای اجتماعی فرهنگی را مطابق میل اقتدارگرایان رنگ و بویی سیاسی و امنیتی بخشیده است.
پیگیری حق حضور زنان در ورزشگاه ها، هدفی است که باید از راه های صحیح و بر بستر اجتماعی و فرهنگی خود دنبال شود و برای اینگونه مطالبات، به جای دخالت های کم اثر و پر ضرر، بهتر است افراد دیگری که صاحب صلاحیت ترند، به راه و روش خودشان پیش بروند.
آخرین دیدگاهها