استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
ارتش شاهنشاهی ایران؟/ بخش دوم دوران سلطنت رضا شاه پهلوی/دریادار امیر هوشنگ آریان پور
4 آبان 1386       بازگشت به صفحه قبل 
بخش دوم ارتش شاهنشاهی ایران در دوران سلطنت رضا شاه پهلوی
جنگ جهانی دوم وتجاوز نیروهای نظامی روسیه و انگلیس به ایران
( سوم شهریور 1320)

تجاوز در تاریکی شب

( استخراج از كتاب طلوع خورشيد در آبادان نوشته ريچارد استوارت صفحه 107 .Sunrise at Abadan Invasion of Iran , by Richard A . Stewart)

ساعت چهار بامداد دوشنبه سوم شهريور 1320 ، دواتومبيل سياه رنگ ، همزمان از سفارتخانه هاي انگلستان و شوروي كه در مجاورت يكديگر قرار دارند خارج شدند و در سكوت شب به سوي يك مقصد , خانه علي منصور نخست وزير ايران كه در حوالي پيچ شميران قرار داشت , روان شدند . هردو اتوموبيل در حدود ساعت چهار پانزده دقيقه در برابر خانه نخست وزير توقف كردند . اسميرنوف سفير شوروي از اتومبيل اول و سرريدر بولارد وزير مختار انگليس از اتومبيل دوم پياده شدند و پس از چند دقيقه گفتگو با يكديگر به اتفاق زنگ در خانه نخست وزير را به صدا در آوردند . روزنامه اطلاعات در" يك ربع قرن” جريان اين ملاقات عجيب و غير منتظره و حوادث صبح روز سوم شهريور را چنين توصيف مي كند :
" ساعت چهار بعد از نيمه شب دوشنبه سوم شهريور 1320 زنگ خبر در خانه نخست وزير كشيده شد. نوكر آقاي منصور در را گشود و در آن دل شب دوهيكل بلند و كوتاه با لباس رسمي ديد . مستخدم چيزي نمي فهميد, بالاخره با كمك شوفر اتومبيل به او حالي شد كه اينها سفراي روس و انگليس هستند و كار فوري با آقاي نخست وزير دارند. مستخدم دويد و در آطاق خواب منصور را كوفت و او را بيدار كرد. مطلب را گفت و دستور گرفت آقايان را بداخل راهنمائي كند . در همين موقع اسميرنوف و بولارد با هم وارد عمارت شده و در اطاق كوچكي نخست وزير را با همان حالت خواب آلود ملاقات كردند و يادداشت مشترك دولتين شوروي و انگلستان را تسليم نموده و گفتند در همين موقع قواي روس و انگليس از مرزهاي شمال و جنوب وارد كشور شده اند . . . "
" سفراي روس و انگليس چون دستوري براي مذاكره نداشتند , پس از تسليم يادداشت مشترك خود خداحافظي كرده و رفتند . . . نخست وزير چند لحظه در فكر فرو رفت. و بلافاصله تلفن را برداشت و كاخ سعد آباد را گرفت . ولي مطلع شد كه شاه در خواب است و نمي توان مزاحم او گرديد.
صبح دوشنبه حدود ساعت 9 نخست وزير به كاخ سعد آباد رفت و ماوقع را به رضا شاه بيان داشت . . . شاه از اين واقعه ناگهاني غرق بهت و حيرت شده و مي گفت "اين قاعده كجاست كه كشوري را غافلگير كنند و شبيخون بزنند؟ مقصودشان چيست ؟ چه مي خواهند , آنچه را كه به راستي مي خواهند بگويند اقدام مي كنيم چرا حمله مي كنند ؟ ! . . . "
" اخبار موحش و جانگدازي از همه جا مي رسيد . خبر رسيد قدري بعد از نيمه شب ناوهاي جنگي انگليس به ساحل خرمشهر نزديك شده و با شليك توپ به بندر حمله بردند و ناوهاي ايران را سحر گاه از پاي در آوردند . چند دقيقه بعد خبر رسيد كه سرتيپ بايندر فرمانده نيروي دريايي را كشتند و قواي هندي و انگليسي در بندر پياده شدند . . . چند دقيقه بعد خبر بمباران هوائي اهواز رسيد . در همين موقع خبر هاي موحش ديگري از شمال، حمله به آذربايجان و نقاط مرزي و بمباران هاي هوائي واصل گرديد. سربازخانه ها هدف قرار داده مي شود . قواي روس و انگليس در شمال و جنوب و غرب به نظاميان ايران حمله مي كنند . ترس و وحشت همه مردم را فرا گرفته، قشون خارجي به سرعت پيشرفت مي كند و بسياري از خانواده ها از شهر فرار مي كنند ."

وقایعی که منجر به حمله متفقین به ایران گردید روز سوم آبان 1318 پیش بینی رضا شاه

رضا شاه در مراسم افتتاح دوره دوازدهم مجلس شوراي ملي, نطقي ايراد كرد كه كاملاً مبين نگراني هاي او از عواقب جنگ است. رضا شاه دراين نطق بر بي طرفي ايران در جنگ تاكيد كرد و مخصوصاً به علاقه خود براي برقراري روابط دوستانه با همسايه بزرگ شمالي و انعقاد قرارداد جديد بازرگاني با شوروي اشاره نمود . درباره جنگ در اروپا گفت " چيزي كه باعث تاثر خاطر است وقوع جنگ دراروپاست، كه در اين قسمت هم سياست دولت، بيطرفي كامل است ولي چون دوام جنگ از لحاظ مادي و اقتصادي موجب زيان همه ملل و تهديد تمدن جهان خواهد بود آرزومنديم هر چه زودتر صلح برقرار گردد . . ."
عزل جم و نخست وزیری دکتر متین دفتری
رضا شاه پس از ايراد نطق افتتاحيه مجلس ابتدا به ساكن خطاب به دكتر متين دفتري وزير دادگستري گفت كابينه آينده را شما تشكيل بدهيد و به جم نخست وزير، كه از تصميم شاه درباره بر كناري خود غافلگير و حيرت زده شده بود، گفت شما هم وزارت دربار را به عهده خواهيد گرفت.
متين دفتري چه از نظر سابقه وزارت و چه از نظر سن انتخاب مناسبي براي نخست وزيري محسوب نمي شد. تنها تعبير و تفسيري كه در آن زمان در مورد انتخاب متين دفتري به مقام نخست وزيري به عمل آمد تمايلات آلماني او و آشنائي وي به زبان آلماني بود و چون رضا شاه هم ظاهراً به آلمانها گرايش داشت، انتخاب متين دفتري گام ديگري در راه نزديكي ايران به آلمان هيتلري تلقي مي شد.
متين دفتري تحصيلات خود را در مدرسه ايران و آلمان تمام كرده بود و گذشته از تسلط به زبان آلماني مدتي هم در سفارت آلمان مستشار بود.
واقعيت امر اين است كه رضا شاه، متين دفتري را كه مشهور به طرفداري از آلمانيها بود، به خاطر فريب دادن هيتلر به نخست وزيري بر گزيد و به وسيله او در صدد جلوگيري از توافق هيتلر و استالين بر سر ايران يا "فروختن ايران به روسها " بر آمد، و در اين كار موفق هم شد، زيرا هيتلر پيشنهاد استالين را كه متضمن آزاد گذاشتن دست آلمانيها در اروپا در ازاء پيشروي ارتش سرخ تا سواحل خليج فارس بود نپذيرفت و به ژنرالهاي خود فرمان داد طرح حمله به شوروي را كه به نام رمز"بارباروسا " معروف شد تهيه كنند. در اين ميان انگليسي ها به رضا شاه فشار آوردند كه متين دفتري را از كار بر كنار كند، و به او قبولاندند كه در اولين فرصت متين دفتري عليه خود او دست به كودتا خواهد زد. رضا شاه تحت تاثير با اين گزارشها، يا براي جلب رضايت انگليسي ها، روز چهارم تير ماه 1319، ساعت 9 شب، به طور ناگهاني از خوابگاه خود خارج شد. افسر كشيك گارد را احضار و دستور داد نخست وزير را احضار كند. نيم ساعت بعد متين دفتري در مقابل شاه ظاهر گرديد و پس از چند تعظيم آماده شنيدن فرمايشات شد. ناگهان رضا شاه عصاي خود را در هوا چرخاند و محكم به كتف راست متين دفتري كوبيد و ضمن نثار فحش و ناسزا گفت پدر سوخته هي بگو خاطر مبارك آسوده باشد! ضربه دوم نيز بر شانه ديگر متين دفتري وارد شد. شاه فرياد كشيد مختار را احضار كنيد . چند دقيقه اي طول نكشيد كه سر پاس مختار رئيس شهرباني چون مجسمه بي روحي در مقابل شاه ايستاد. شاه خطاب به مختار گفت اين پدرسوخته را ببر زندان ديگر نخست وزير نيست. مختار با خشونت دست متين دفتري را گرفت و همراه خود به شهرباني برد و او را در يكي از اطاقهاي شهرباني جا داد. فرداي آنروز به دستور رضا شاه دكتر محمد مصدق پدر زن و عموي دكتر متين دفتري بازداشت و به زندان شهرباني انتقال يافت و پس از يازده روز به بيرجند تبعيد گرديد . . .
بعد از بر كناري متين دفتري، رضا شاه يكي از وزيران كابينه متين دفتري را كه چند سال قبل به اتهام اخذ رشوه از يك شركت خارجي از وزارت راه معزول و تحت تعقيب قرار گرفته بود به نخست وزيري منصوب كرد. نخست وزير جديد علي منصور بود كه به طرفداري از سياست انگليس شهرت داشت و منظور رضا شاه از انتخاب او به مقام نخست وزيري، آشكارا نزديكي به انگليسي ها و جلب حمايت آنها در صورت تجاوز روسها بود و با وجود اين در اوائل دولت منصور، رضا شاه با استفاده از موقعيت ضعيف انگليسي ها در جنگ، شركت نفت انگليس و ايران را تحت فشار گذاشت و شركت را وادار كرد حق السهم سالانه ايران را از كمتر از دو ميليون ليره به چهار ميليون ليره افزايش دهد.انگليسي ها با اكراه و از روي ناچاري در شرايط دشوار جنگي به پرداخت اين پول رضايت دادند و گويا نماينده شركت هنگام تسليم اولين چك پرداختي گفته بود انگليسي ها هرگز اين "شانتاژ" اعليحضرت را فراموش نخواهند كرد ( و البته حوادث شهريور 20 نشان داد كه فراموش نكرده اند .)

9 شهريور ماه 1318، آغاز جنگ بین المللی دوم
رسماً اعلام شد كه جنگ جهاني دوم با حمله ارتش آلمان به بندر "دانتزيك" و كشور لهستان آغاز گرديد.

11 شهريور 1318، اعلام بیطرفی ایران
دولت ايران با صدور يك بيانيه رسمي تصميم خود را دائر بر حفظ بيطرفي ايران در جنگ جهاني دوم به اطلاع عموم رسانيد و وزارت امور خارجه اين تصميم را به سفارتخانه هاي دول مختلف جهان در تهران ابلاغ كرد.
11 شهريور 1318
وزارت كشور طي اطلاعيه اي به عموم بيگانگاني كه در ايران بسر مي بردند اخطار كرد كه از ابراز هر گونه احساسات له يا عليه كشورهاي در حال جنگ اروپا كه منافي بيطرفي كشور شاهنشاهي باشد جداً خودداري كنند.
( نفل از روز شمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي . تاليف باقر عاقلي )
13 شهريور ماه 1318
دولت انگلستان بنادر آلمان را تحت محاصره اقتصادي گرفت و پنج فروند خط دريايي هانزا را در بندر شاهپور به دام انداخت .
6 مهر ماه 1318
دولت آلمان با اتحاد جماهير شوروي قرار دادي امضا كرد كه بر اساس آن دولت شوروي اجازه مي داد كه كالاهاي آلماني از طريق شوروي به ايران صادر شود .
7 آذر ماه 1318 دولت شاهنشاهي ايران بمناسبت جلوگيري از حمل كالاهاي خريداري شده ايران از آلمان بوسيله دولت انگلستان رسماً بدان دولت اعتراض كرد . ولي دولت انگلستان اعتراض ايران را وارد ندانسته و به اين بهانه كه فروش محصولات آلمان به كشورهاي ديگر باعث ورود ارز خارجي به اين كشور و در نتيجه تقويت بنيه مالي و خريد ادوات جنگي مي شود اقدام به ضبط اموال كشتي هائي كه از آلمان به مقصد ايران حركت مي كنند كرده است. دولت ايران دلايل دولت انگليس را وارد ندانسته و عمل دولت انگليس را علاوه بر آن كه موجه و منطقي نمي داند، مغاير روابط دوستانه دو كشور دانست.
13 دي ماه 1318
وزارت جنگ بريتانيا به ارتش هند دستور داد كه لشگري را جهت اعزام و استقرار احتمالي در تاسيسات شركت نفت انگليس و ايران در خليج فارس آماده سازد.
25 دي ماه 1318
دولت انگليس به دولت هند دستور داد سه لشگر براي دفاع از مناطق نفت خيز ايران تدارك به بيند.
30 دي ماه 1318
به دستور رضا شاه ارتش به سرعت به احداث رشته استحكاماتي خود در مرزهاي شمالي دست زد و تجهيزات و نفرات آنجا را تكميل نمود.
18 تيرماه 1319، عدم رضایت رضا شاه
نمايندگان مجلس در كاخ سعد آباد بحضور رضا شاه شرفياب شدند و شاهنشاه نارضائي خود را از طرز كار دستگاه هاي دولتي متذكر شد و ضمن بيانات مفصلي فرمود:" صحيح است كه ما متكي به قواي منظم و سياست بيطرفي خود هستيم، ولي اين كافي نيست، بلكه بايد كليه افراد كشور براي روزهاي سخت آماده شوند. ملاقات امروز بيشتر براي اظهار عدم رضايت از كار دولت است، هميشه به ما مي گويند خاطر مبارك آسوده باشد، در حالي كه جريان روز مره نشان مي دهد كه رضايت چنداني نبايد از كارها داشته باشيم ."
12آذر 1319
فرمان احضار طبقات احتياط سال 1295 و ذخيره سال 1286 و 1289 و 1291 و 1293 براي آموزش يك ماهه انتشار يافت.
15 دي ماه 1319
وزير مختار انگلستان در تهران ضمن ملاقات با نخست وزير ايران و ارائه تلگرام وزارت خارجه انگلستان اطلاع داد كه دولت ايتاليا در نظر دارد با هواپيما هاي جنگي خود آبادان و احتمالاً به ساير نواحي نفت خيز جنوب ايران حمله كند، از اين رو از دولت ايران تقاضا كرد كه براي جلوگيري از وقوع اين خطر احتياط هاي لازم را بعمل آورند و نتايج وخيم چنين اقدامي را به دول محور گوشزد كنند.
13 فروردين ماه 1320
در عراق يك كودتاي نظامي توسط رشيد عالي گيلاني انجام گرفت. امير عبدالله نايب السلطنه جوان آن كشور در سفارت آمريكا در بغداد متحصن شد و از آنجا به پايگاه نيروي هوايي انگليس در حبانيه رفته سپس به بصره منتقل گرديد.
رشيد عالي گيلاني از نخست وزيران سابق عراق بود و با چهار سرهنگ عراقي همدست شده بود. ولي در پس پرده حاج محمد امين الحسيني مفتي اعظم فلسطين باعث حركت اين عهده شده بود. رشيد عالي و همكاران وي از طرفداران آلمان محسوب مي شدند .
29 فروردين ماه 1320
قواي انگليس به طرفداري از نايب السلطنه فراري عراق وارد بصره شد.
30 ارديبهشت 1320
وزارت امور خارجه طي يادداشت ديگري كه به سفارت انگليس در تهران تسليم كرد به پرواز يك فروند هواپيماي انگليسي در آسمان مغرب سوسنگرد اعتراض كرد و ضمن اشاره به مذاكرات شفاهي كه قبلاً با وزير مختار انگلستان به عمل آمده بود جداً خواستار شد كه از تكرار تجاوز به آسمان ايران جلوگيري به عمل آيد.
10 خرداد 1320
رشيد عالي گيلاني و وزيران وي به ايران پناهنده شدند و جنگ عراق پايان يافت.

7 تير ماه 1320 احتمال خطر تجاوز به ایران زیاد است

خبرگزاري فرانسه از لندن گزارش داد كه به عقيده كارشناسان نظامي انگلستان هدف بعدي هيتلر ايران است كه از اين طريق نيروهاي آلمان را از راه ايران و افغانستان، بسوي هندوستان پيش براند و در ضمن معادن نفت قفقاز و ايران و عراق را نيز تصاحب كند.
9 تير ماه 1320
خبرگزاري فرانسه آزاد خبري منتشر ساخت مبني بر اينكه دولت شوروي به ايران با سوء ظن نگريسته و اين كشور را مركزي براي حمله به شوروي مي داند.
11 تير ماه 1320
روزنامه نيوز كرونيكل ( چاپ انگليس ) رضا شاه را به شدت مورد انتقاد قرار داد و وي را وقيح بد گمان بي رحم و پول پرست خواند .
14 تير ماه 1320
خبر گزاري ژاپن به استناد خبرهاي رسيده از آنكارا، رم ، نيويورك، استانبول و برلين گزارش داد كه دولتين انگلستان و شوروي قصد دارند ايران را به صورت منطقه نفوذ خود در آورند و انگلستان نيروهاي خود را از راه ايران به قفقاز بفرستد و مهمات جنگي مورد نياز شوروي را نيز از طريق بندر بوشهر و بندر عباس به شوروي حمل كند. . . متفقين مي كوشند كه با وارد ساختن فشار بر ايران اين دولت را ناگزير كنند كه از بيطرفي خود دست بردارد، و حال آنكه دولت ايران تا كنون در حفظ بيطرفي خود كوشا بوده است.
24 تيرماه 1320
مطبوعات آلمان عليه ايران تبليغات خود را آغاز كردند.
25 تير ماه 1320
نشريه واشينگتن نيوز گزارش داد كه بنا به اظهار كارشناسان نظامي انگلستان، انتظار مي رود نيروهاي انگلستان از راه شمال ايران، خود را به مرز شوروي برسانند .متفقين براي گذراندن نيروهاي خود از خاك ايران و تحويل نيازمنديهاي جنگي شوروي به آن كشور پيشنهادي به دولت ايران تسليم خواهند كرد كه اگر مورد موافقت دولت ايران قرار نگيرد اين كشور با عكس العمل شديد متفقين روبرو خواهد شد .
28 تير ماه 1320
دولتين روس و انگليس طي تذكاري از دولت ايران خواستار شدند نسبت به اخراج آلماني ها از ايران اقدام نمايد .
7 مرداد ماه 1320
وزارت امور خارجه ايران به يادداشت انگلستان و شوروي پاسخ داد و متذكر شد كه با توجه به بيطرفي كامل ايران، نگراني آن دو دولت موردي ندارد و وزارت امور خارجه همچنين تذكر داد كه دولت ايران هيچگاه به اتباع خارجي اجازه نخواهد داد كه در امور داخلي ايران مداخله نموده و يا در روابط دوستانه ايران با ساير كشور ها اخلال نمايند.
11 مرداد 1320
روزنامه العالم العربي در مقاله اي زير عنوان " عراق و اوضاع كنوني ايران و افغانستان " نوشت كه تهران و كابل به صورت دو مركز خطرناك فعاليت ستون پنجم آلمان براي نفوذ به جمهوري هاي قفقاز، تركمنستان و مرزهاي شمالي هندوستان در آمده است و با اين وضع براي انگلستان دشوار است كه چشمه هاي نفت خود را در اين منطقه در معرض خطر ببيند.
14 مرداد ماه 1320 انگلیسیها آماده حمله به ایران می شوند
گزارش رسيده حاكي است كه بخشي از نيروهاي لشگر نهم هندي با كشتي وارد بصره شدند .
17 مرداد ماه 1320
روزنامه الاخبار چاپ قاهره درباره جنگ جهاني دوم و وضع بحراني خاور نزديك و موقعيت حساس ايران مطالبي نگاشته و متذكر شده است كه ورود جهانگردان آلماني و غير آلماني به ايران موجب نگراني متفقين شده و به اين جهت اخطاريه اي به دولت ايران تسليم كرده اند .
21 مرداد 1320
كنسولگري ايران در بيروت طي گزارشي كه به تهران فرستاد متذكر شد كه اطلاعات رسيده در باره تيرگي روابط تهران – لندن مورد تجزيه و تحليل مطبوعات شوروي قرار گرفته و امكان حمله انگلستان و شوروي را به ايران پيش بيني كرده اند. روزنامه هاي مزبور نوشته اند كه به احتمال قوي نيروهاي انگلستان از دو جبهه عراق و هندوستان به ايران حمله خواهند كرد و نيرو هاي شوروي نيز بعلت نزديكي تهران به مرز شوروي، پايتخت ايران را هدف خود قرار خواهند داد .
27 مرداد 1320
روزنامه اوريان در مقاله اي زير عنوان " ايران در گرداب حوادث " توجه دولت ايران را به خطري كه عمليات آلماني ها در آسياي ميانه بوجود آورده جلب نموده و متذكر شده است كه انگلستان همانطور كه چند سال قبل با مداخله جدي پادگان خود در بوشهر( منظور جنگ اول جهاني است ) خطر آلمان را از خليج فارس بر طرف كرد، اجازه نخواهد داد كه چنين خطري بار ديگر تجديد شود.
28 مرداد 1320
خبرگزاري هاي خارجي اطلاع دادند كه نيروهاي مختلط انگليسي و هندي در مرزهاي غربي ايران در خاك عراق متمركز شده اند.همچنين نيروهاي ارتش سرخ در پشت خطوط مرزي ايران در قفقاز به حال آماده باش در آمدند.

( نقل از كتاب پاسخ به تاريخ نوشته محمد رضا شاه پهلوي. صفحه 50 )
ملك فاروق، كه من خواهرش را به همسري اختيار كرده بودم، از طريق سفير مصر در ايران به من اطلاع داد كه نقل و انتقالاتي در قواي بريتانيا در دست انجام است و چه بسا كه هدف آنان حمله به ايران باشد.
من فوراً پدرم را در جريان گذاشتم و او به وزير مختار ما، در لندن، آقاي مقدم دستور داد كه در مورد هدفهاي انگلستان، دقيقاً تحقيق و نتيجه را گزارش كند.
در مقابل این اعلام خطرها، دولت ایران چه اقداماتی را انجام می دهد؟
1 - در محافل نظامي گفته شد كه به دستور ستاد ارتش ايران هزار و هفتاد و دو تن از افسران ايراني به نقاط مرزي فرستاده شده اند. علاوه بر اين چندين ستون نظامي براي تقويت قواي سرحدي به مرزها اعزام گرديده اند تا دولت ايران با اين تدابير احتياطي بيطرفي خود را بهر قيمت حفظ كند .
29 مرداد 1320 رضا شاه هشدار می دهد
2 - مراسم اعطاي گواهينامه هاي بيش از يكهزار فارغ التحصيلان دانشكده افسري در قرارگاه تابستاني اين دانشكده و در حضور اعليحضرت رضا شاه برگزار شد . شاهنشاه بدين مناسبت طي بياناتي فرمودند :
" شايد بعضي ها پيش خودشان تصور كنند كه امسال از يك ماه مرخصي معمول دانشكده محروم شده اند ولي البته بعد كه علل و جهات آنرا فهميدند تصور مي كنم حس فداكاريشان تحريك شود. بيش از اين لازم نيست توجه شما را به وظايف عمومي و موقعيت مخصوص امروز جلب كنم و همين قدر مي گويم كه لازم است ارتش و افسران ارتش كمال توجه را به بحران اوضاع داشته باشند .
31مرداد ماه 1320
3 - رضا شاه دستور داد كليه اتباع آلماني كه بوجودشان احتياج نيست از ايران اخراج شوند .
(در کتاب "تاريخ دريانوردي ايرانيان و نيروي دريايي ايران"، به نوشته. دريابد فرج الله رسائي( در صفحه 450 چنین آمده است:
4 - ". . . انگليسي ها از رضا شاه خواستند كه دفاع از تاسيسات نفتي را بعهده بگيرند. رضا شاه پاسخ منفي دادند و بلافاصله فرمودند كه ناو شاهنشاهي پلنگ حفاظت از پالايشگاه را بعهده بگيرد و چندين آتشبار ضد هوائي نيز در اطراف جزيره آبادان مستقر شد . در اين ضمن يك واحد نيروي زميني شاهنشاهي مركب از چهار هزار نفر براي تقويت قواي مرزي به جنوب اعزام شد كه شادروان دريادار بايندر علاوه بر فرماندهي نيروي در يايي جنوب فرماندهي اين واحد را هم به عهده داشت ."
(در صفحه 454 همان کتاب.)
ناو شاهنشاهي پلنگ به فرماندهي شادروان ناخدا ميلانيان براي حفاظت پالايشگاه آبادان در كنار يكي از اسكله هاي اين بندر پهلو گرفته بود . در شب واقعه كه ناوهاي دشمن بر ما يورش آوردند , يك ناو انگليسي بنام شورهام Shoreham وارد آبهاي آبادان شد و در نزديكي ناو شاهنشاهي پلنگ پهلو گرفت. [ در کشور مقام مسئولی پیدا نمی شود تا پی ببرد به چه علتی یک ناو جنگی انگلیسی در آن موقعیت بحرانی و حساس وارد آبهای ایران شده و در وسط شط العرب لنگر انداخته است؟!] در اين مواقع معمولاً رسم بر اين است كه فرمانده ناو ارشد آجودانش را بديدار فرمانده ناو ديگر مي فرستد و بعد فرمانده آن ناو بديدن همكار ارشد خود مي رود و آنگاه فرمانده ارشد هم به بازديد ناو او مي رود." روز دوم شهريور بود كه آجودان ناخداي انگليسي به ديدن ناخدا ميلانيان رفت و ناخدا ميلانيان پس از بازديد از فرمانده انگليسي و انجام تشريفات وقتي تصميم به مراجعت گرفت فرمانده ناو انگليسي به او گفت : " امروز وقت نيست فردا اول وقت به بازديد شما خواهم آمد ".
آنشب قريب صد نفر از افسران و ملوانان و ديگر كاركنان ناو پلنگ نيز بي خبر از همه جا به خواب رفتند. سحر گاه شوم و خونين سوم شهريور، فرمانده ناو" شورهام" با نهايت ناجوانمردي آتش توپ هايش را بر وي ناو شاهنشاهي پلنگ كه كاركنان و سرنشينان آن بخواب فرو رفته بودند گشود و آنرا با همه سرنشينانش در زير آب مدفون ساخت .
( درصفحه 459 همان کتاب)
5 - يكروز قبل از واقعه شهريور 1320 پاسدار اسكله نيروي دريايي در اروند رود اطلاع داد كه يك كشتي جنگي از سمت آبادان به طرف بصره در حركت است . اين كشتي يك ناو انگليسي بنام يارا Yarra و جزو نيروي دريايي انگليس در خليج فارس بود . پرچم فرماندهي ناو داراي دو ستاره و معلوم بود كه حامل يك امير البحر انگليسي مي باشد. طبق معمول هنگام عبور ناو مزبور از مقابل محوطه نيروي دريايي احترامات مرسوم رد و بدل شد و ناو انگليسي آرام آرام از دهانه كارون گذشته و عازم بصره گرديد. [ یک گاف بزرگ دیگر توسط مقامات مسئول نیروی دریایی شاهنشاهی! این ناو جنگی به بصره نرفت بلکه در جلوی پایگاه نیروی دریایی و در محل برخورد رودخانه کارون با شط العرب، به فاصله 500 متری از سرزمین ایران لنگر انداخت تا با خیال راحت خود را برای حمله روز بعد و نابودی نیروی دریایی شاهنشاهی آماده نماید!]
6 - در همان روز يعني در روز دوم شهريور كسب اطلاع گرديد كه در حوالي بصره نيروي نظامي انگليس بر روي اروند رود پلي از شناور هاي لاستيكي براي عبور دادن وسائط نقليه موتوري زده اند. [ گاف سوم!] مفاد اين گزارش باطلاع فرمانده نيروي دريايي جنوب، دريادار بايندر رسانيده شد و ايشان دستور دادند چگونگي امر بررسي گردد. [ کدام چگونگی بررسی امر؟! عده ای نظامی هندی و انگلیسی از کشور عراق با نصب پلی شناور خیال ورود به خاک ایران را دارند؛ رضا شاه چندی قبل، بالغ بر 4000 نظامی برای پیشگیری به آن منطقه اعزام کرده بود، یعنی پیش بینی کرده بود که در آن منطقه ممکن است اتفاقی رخ دهد. حال فرمانده نیروی دریایی بعوض صدور فرمان آماده باش ومطلع کردن رضا شاه و ستاد ارتش و جلوگیری از استقرار پل شناور دستور رسیدگی صادر می کند!!؟؟]
(درصفحات 450- 452 همان کتاب) نیروی دریایی آمادگی جنگی ندارد
7 - " . . . دستور داده شد كه ناو شاهنشاهي سيمرغ به فرماندهي ناوسروان جعفر فزوني و ناو شاهنشاهي شهباز به فرماندهي ناو سروان فرج الله رسائي ضمن حفاظت از تاسيسات نفتي مراقب 8 فروند كشتي هاي پناهنده آلماني و ايتاليائي باشند. ولي چون كليه ناوهاي ايراني از ايتاليا خريداري شده بودند و بعلت بروز جنگ، دو سال بود كه نمي توانستند وسائل يدكي از ايتاليا وارد كنند و اين براي ناوهائي كه بيش از 12 سال از عمرشان مي گذشت ضربه بزرگي بود و در نتيجه آمادگي رزمي ناوها بطور قابل ملاحظه اي پائين آمده بود . . . در بندر شاهپور ناوهاي سيمرغ و شهباز بين 5 كشتي آلماني و 3 كشتي ايتاليائي كه هر يك به فاصله يك مايل از يكديگر لنگر انداخته بودند قرار داشتند. در ساعت چهار بامداد سوم شهريور، 16 ناو مجهز انگليسي و استراليائي وارد لنگر گاه بندر شاهپور شده و براي تصرف كشتي هاي آلماني و ايتاليائي و ناوهاي جنگي ايران وارد مبارزه گرديدند. در همان لحظات اول دو كشتي آلماني و سه كشتي ايتاليائي بدست كاركنانشان منفجر شدند وفقط سه كشتي آلماني سالم بدست دشمن رسيدند. ناوهاي ايراني كه مواد منفجره براي انهدام ناوها نداشتند، [ چگونه ممکن است ناوی که در ماموریت جنگی است مهمات بهمراه خود نداشته باشد!؟ ضمناً برای غرق ناو کافی بود والو های زیر ناو بنام ( Sea Cocks) را باز می کردند، با ورود آب بداخل ناو در مدتی کوتاه ناو غرق می گردید.] تصميم گرفتند با استفاده از بنزين ناوها را منفجر نمايند ولي ناگهان خود را در محاصره سربازان انگليسي ديدند. [ سربازان انگلیسی با چتر نجات بر روی ناو های ایران فرود نیامدند، بلکه از راه دریا با کشتی و یا قایقهای مخصوص وارد ناو شده اند، چگونه ممکن است این قایقها به ناو نزدیک شده و ناویانی که در روی عرشه مشغول نگهبانی بودند از نزدیک شدن دشمن با خبر نشوند؟!] و از آنجائي كه ناوهاي ايراني بارها براي تعميرات ساليانه به تعميرگاههايشان رفته بودند از اين رو بخوبي از همه سوراخ و سنبه ها خبر داشتند . بطوريكه بلافاصله پس از تصرف كشتي نقاط حساس آنرا اشغال كردند . . . از سوي ديگر، نيروهاي پياده انگليس نيز در ساحل پياده شدند و تازه ما به مفهوم واقعي نطق چهار روز پيش چرچيل كه گفته بود: " براي كمك به شوروي چاره اي نداريم جزاينكه از طريق خاور ميانه وارد شويم پي برديم ." [ نویسنده وقایع خود تصدیق کرده است که از چند روز قبل از حمله قریب الوقوع انگلیسی ها مطلع بوده اند! پس چرا خود را آماده نبرد نکرده بودند !؟]
(درصفحه 458 همان کتاب.) 4000 سرباز تسلیم می شوند
در پل نو ( مرز بين ايران و عراق در شمال خرمشهر) تمام افراد، (4000 نفر) تفنگ هاي خود را زمين گذاشته و پرچم سفيدي در دست يكي از آنها بود. سروان عبدي هم در كنار افرادي كه بوسيله سربازان هندي محاصره شده بودند ايستاده بود. تمام افراد را سوار كاميون كرده و بسمت بصره روان شدند.
(داود اميني در كتاب " از سوم تا بيست و پنجم شهريور " در مورد سوم شهريور چنين مي نويسد) :
" اخطاري كه نمايندگان دو دولت بصورت يادداشتي به نخست وزير وقت دادند خيلي مهم بود .
سرنوشت كشور دچار بزرگترين پيش آمدها شده و ممكن بود اركان دولت و كاخ فرمانروائي زمامداران وقت با سرعت غير قابل وصفي واژگون شود .
بالاخره جنگ كار خودش را كرده و به سرزمين ايران نيز سرايت نموده بود. بمب افكنهاي بيگانه در آسمان كشور پيدا شده و واحدهاي زره پوش از مرز ها گذشته و بطرف شهرهاي مهم در حركت و روان بودند.
آقاي منصور ( نخست وزير ) خبر وحشت آوري شنيده و مجبور بود بدون درنگ شاه را كه در تمام امور مملكت دخالت و با اقتدار كامل به همه كارها رسيدگي مي نمود، از چگونگي اين پيش آمد بس مهم مطلع گرداند و خيلي زود بود و بايستي مدتي تامل و حوصله و شكيبائي بخرج داد تا هوا كاملاً روشن شود و شاه از خواب خوش برخاسته و صبحانه خود را صرف كند وگرنه با شنيدن اين خبر غير مترقبه سخت عصباني شده و نخواهد توانست بر اوضاع آشفته مربوط شده و مهام كار را بدست گيرد.
يكساعت و نيم در انتظار بودن و دقيقه شماري كردن و با حالت عصباني و اضطراب قدم زدن آنهم در موقعي كه بهيچوجه خبري از اوضاع دور دست كشور بدست نيست و اطلاع نداشتن از اينكه در نقاط دور دست، در مرزها، در شهر هاي نزديك سر حد چه وقايعي رخ مي دهد و سرنوشت كشور چه خواهد شد واقعاً خيلي مشکل و طاقت فرسا است.
علي منصور سخت نگران و مشوش بود زيرا بخوبي متوجه بود كه سرنوشت كشور و ميليونها نفوس آن دچار خطر بزرگي شده است، خطري كه تنها در نتيجه عدم توجه و سهل انگاري فرمانرواي مملكت رخ داده است.
بالاخره حالت انتظار پايان يافته و منصور در حالي كه يادداشتهاي دو دولت را در دست داشت از منزل خارج و بطرف سعد آباد حركت نمود .
آقاي منصور جلو درب بزرگ كاخ سعد آباد از اتومبيل پياده شده و راه دفتر مخصوص را پيش گرفت تا اطلاع حاصل كند كه آيا شاه از خواب بيدار شده است يا نه ولي در سر پيچ يكي از خيابانها با شاه كه زير يكرشته درختهاي تنومند و سبز و خرم مشغول قدم زدن و تفكر بود، تصادف نموده و پس از تعظيم بسوي شخص اول كشور پيش رفت. شاه از حضور غير مترقبه، زودتر از موقع، شتاب و عجله و رنگ پريدگي رنگ او دريافت كه بامداد سوم شهريور ماه مانند همه صبحگاهان دوره فرمانروائي جنبه عادي و معمولي ندارد و بايستي حادثه مهمي رخ داده باشد، به اين مناسبت با عجله تمام سئوال كرد: "ها مگر چه شده ؟ چرا رنگت پريده است ؟ اتفاق بدي افتاده است؟ "
نخست وزير پس از كمي تامل و رفع تشنج و نگراني ظاهري خود پاسخ داد : "بلي قربان، اتفاق بدي روي داده است. ساعت چهار بعد از نيمه شب بوسيله نمايندگان دو دولت اتحاد جماهير شوروي و انگليس دو يادداشت به خدمتگذار داده شده است و بطور خلاصه حاكي از عبور واحدهاي جنگي دو دولت به خاك ماست."
شاه از شنيدن اين سخن سخت نگران شده و در بهت و حيرت فرو رفت و شايد پيش خود فكر مي كرد كه چرا با درخواستهاي دو كشور همسايه كه هميشه روابط دوستانه و نزديك با ايران داشتند، موافقت نكرده است . . . "
ميرزا جواد خان عامري – كفيل وزارت خارجه هنگام حمله به ايران در كتاب " خاطره ها " خاطرات خود را بچاپ رسانيده است كه بخشي از آن را در اين جا مي آوريم:

احضار سفرای انگلیس و روسیه
" . . . اعليحضرت فرمودند: " تو برو سفير روس و انگليس را بيار پيش من ." . . . وقتي با سفراي روس و انگليس وارد دفتر شاه شديم اعليحضرت تكيه به ميزشان داده و ايستاده بودند . بمحض ورود ما فرمودند : از آقايان بپرسيد اين كار چه بوده است؟ ما كه با هم خصومتي نداشتيم ؟ خيلي هم روابط مان خوب بوده است؟
چون بولارد روسي هم مي دانست به روسي با سفير روس گفت و گويي كرد و پس از آنكه چيزهائي با هم گفتند بعرض رساندند : والله ما اطلاع نداريم علت چيست ؟ فقط ميدانيم دولتهاي متبوع ما دستور داده اند به دولت ايران اطلاع دهيم كه قواي ما از دو طرف در پيشروي هستند .
شاه همچنان كه به ميز تكيه داده بود فرمود سه صندلي آوردند و اجازه داد بنشينيم . بعد به من فرمود : " به اينها بگو آخر من هم مسئوليت دارم بايد بدانم كه قواي شما براي چه آمده اند، شما كه به ما اعلام جنگ نكرده ايد . ورود قواي خارجي يك اعلان جنگي مي خواهد، يك چيزي مي خواهد، يك دليلي مي خواهد. ما روابط مان خوب بود !"
دو سفير جواب دادند ما اينها را نمي دانيم . اعليحضرت گفتند : " نمي دانيد كه آخر من هم وظايفي دارم . اگر جنگي بود بايد تكليف خودم را بدانم . اينكه نمي شود. اگر چيزي مي خواستيد چرا به ما نگفتيد؟" . . . بولارد نگاهي به اسميرنوف كرد و گفت : بنظر ما قضيه مربوط به آلمانيها است. اعليحضرت فرمودند : " من همه آلمانيها را از ايران بيرون مي كنم، بعد چه مي شود ؟ " باز آن دو نگاهي به هم كردند و پس از مذاكره گفتند : ما كه نمي دانستيم . اجازه بدهيد به دول متبوع خود تلگرافي اطلاع بدهيم و بعد نتيجه را به شما بگوئيم ."
در مورد ملاقات سفراي روس و انگليس با رضا شاه در روز سوم شهريور 1320 ريچارد استوارت با مراجعه به اسناد محرمانه وزارت خارجه آمريكا و انگليس , در كتاب خود كه به فارسي ترجمه شده است بنام " در آخرين روزهاي رضا شاه " به جزئيات بيشتري اشاره كرده و مي نويسد :
" هنگامي كه سفراي دو دولت وارد تالار كاخ شدند، شاه در حاليكه يادداشتهاي سياسي آنان را كه قبلاً به منصور داده بودند، در دست داشت با خشم فرياد زد : " اين چه وضعي است ؟ من كه اطمينان داده بودم اكثر آلمانيها از ايران اخراج خواهند شد. امروز صبح خبردار شدم كه قواي هردوي شما از جنوب و شمال حمله كرده و هشت كشتي متعلق به محور را در خليج فارس تصرف كرده اند " و بعد بي آنكه منتظر پاسخ بماند با طعنه اقزودند كه اگر علت اين حمله اين است كه آلمان بسياري از كشورهاي اروپائي را تصرف كرده و انگليس و شوروي هم مي خواهند همان بلا را بر سر ايران بياورند كشورش خيلي ضعيف تر از آنست كه بتواند در برابر قواي دو دولت مقاومت كند، ولي اگر هدف اصلي اخراج آلمانيها از ايران است در اين صورت قبلاً تدابير لازم اتخاذ شده است . . . " و به نمايندگان دو دولت متفق اطمينان داد : "من حاضرم همانطور كه در يادداشت شما تذكر داده شده بود، ظرف يك هفته تمام آلمانيها را به استثناي چند نفر از ايران اخراج كنم . فقط به من بگوئيد اگر آلمانيها را بيرون كنم دولتهاي انگليس و شوروي چه خواهند كرد ؟" شاه تقاضا كرد به منظور پرهيز از خونريزي مخاصمات قطع شود و قول داد هر كاري را امكان داشته باشد براي اخراج آلمانيها خواهد كرد و افزود : " ديروز دستور دادم تمام آلمانيهاي مقيم تبريز اخراج شوند، ولي اگر امروز قواي شما به ايران حمله كرده اند فايده اين كار چيست ؟ "
هم بولارد و هم اسميرنوف يقين حاصل كردند كه وزيران شاه او را از حقايق اوضاع آگاه نكرده اند. بنابراين دو سفير جزئيات خطر نازيها را در ايران به شاه توضيح دادند. بسياري از اين اطلاعات براي شاه تازگي داشت . آنگاه شاه پرسيد آيا انگلستان و شوروي با ايران در حال جنگ هستند ؟ بولارد به او اطمينان داد كه طبق دستور العمل دولت متبوعش اين اقدامات به هيچوجه عليه ملت ايران نيست. شاه به سفيران دو گانه تاكيد كرد كه ايران ناچار است به مقاومت در برابر تجاوز ادامه دهد و افزود تا پاسخ دو دولت نرسد هيچ كار ديگري نمي توان كرد . . . "
3 شهريور ماه 1320
دولت شوروي با تسليم تذكاريه اي به دولت ايران اسامي چند نفر از اتباع آلماني مقيم ايران را ذكر كرد و با اشاره به خطراتي كه از اين راه دولت و شوروي را تهديد ميكند، متذكر شد كه هجوم نيروهاي شوروي به ايران باستناد ماده 6 معاهده 1921 و به منظور دفاع از خاك شوروي صورت گرفته است.
3 شهريور 1320 رضا شاه مشروطه خواه می شود
( نقل از کتاب تاريخ بيست ساله ايران )
ساعت 8 صبح شوراي وزيران در حضور شاه تشكيل شد و تا يك بعد از ظهر طول كشيد و آن روز پس از چندين سال، پادشاه اين كشور دموكرات براي اولين مرتبه بطور " مشروطه وار" با وزرايش شور كرد و از آنها چاره جوئي خواست و مسئوليت ملي وزرا را در مقابل كشور متذكر گرديد . . .
ولي متاسفانه قدري دير بود ! در ضمن مذاكرات طولاني شاه با صراحت و صداقت بي سابقه اي اعتراف كرد به اينكه اين عمليات فقط بر عليه شخص اوست و متفقين مي خواهند وجود او نباشد، و الا با ايران كاري ندارند. ايكاش ايران دوستي راسخ او بر خود پسندي و خود خواهي مزمنش در چند روز پيش غالب شده و اين اعتراف صادقانه را دو هفته قبل كرده بود . . . ولي او اين كار را نمي توانست بكند زيرا يكي از بزرگترين معايب اختيار مطلق داشتن در حكومتها همين است كه ( بقول آندره مورا ) انسان , ولو هر قدر هم با فكر و صالح باشد، پس از چند سال خود مختاري، ديگر " سر حد ممكنات " از چشمش پوشيده مي شود، و بقدري مست غرور مي گردد كه حقيقتاً خود را نابغه تصور كرده و هيچ كاري را از حيطه قدرت خود خارج نمي بيند، تا حدي كه
( مثل شاه ما ) خود را به تنهائي قادر به مقاومت با روس و انگليس نيز مي پندارد . . .
3 شهريور 1320 ( نقل از كتاب " از سوم تا بيست و پنجم شهريور ")
مقارن ساعت چهار بعد از ظهر سرلشگر ضرغامي رئيس ستاد ارتش براي دومين بار در كاخ ييلاقي سعد آباد بحضور شاه رسيد و پس از تقديم گزارشهاي رسيده از شهرستانها و آخرين خبر مربوط به عمليات جنگي انتظار داشت از فرمانده عالي ارتش دستورات لازم و صريح و روشني دريافت دارد ولي شاه كه در نتيجه اين پيش آمد سخت عصباني و آشفته شده بود به رئيس ستاد ارتش دستور داد كه فرماني صادر كند تا لشگر هاي پادگان مركز از سربازخانه ها خارج و در بيرون شهر موضع بگيرند . در ضمن از نظر حفظ ظاهر يك ستاد جنگي بزرگ ارتشتاران ايجاد گردد و كارمندي آن بعهده عده اي از افسران ارشد و با معلومات سپرده شود ولي درباره تكليف و وظيفه لشگرهاي خارج هيچگونه دستوري نمي دهد .
3 شهريور ماه 1320 ( نقل از كتاب " از سوم شهريور تا فاجعه آذربايجان " تاليف كوهي كرماني )
اعلاميه شماره 1 ستاد ارتش
1- ساعت چهار روز سوم شهريور ماه ارتش شوروي در شمال و ارتش انگليس در باختر و جنوب باختري مرزهاي كشور را مورد تجاوز و تعرض قرار داده اند .
2- شهرهاي تبريز، اردبيل، رضائيه، خوي، اهر، مياندوآب، ماكو، مهاباد، بناب، رشت، حسن كياده، ميانه، اهواز، و بندر پهلوي مورد بمباران هوائي واقع و تلفات وارده نسبت به مردم غير نظامي زياد و نسبت به نظاميان با وجودي كه سربازخانه ها را بمباران مي نمودند معذالك تلفات نسبتاً كم بوده است. يك هواپيماي مهاجم در ناحيه تبريز در نتيجه تيراندازي توپخانه ضد هوائي سرنگون شد .
3- نيروي موتوريزه و مكانيزه شوروي در محور جلفا – مرند و پل دشت ماكو – قره ضياء الدين و نيروي مكانيزه ارتش انگليس در محور خانقين قصر شيرين و نفت خانه – گيلان و آبادان و بندر شاهپور و قصر شيخ بتعرض پرداخته اند .
4- نيروي دريايي شوروي در كرانه هاي درياي خزر و نيروي دريايي انگليس در بندر شاهپور و خرمشهر تعرض نمودند .
5- واحد هاي ارتش شاهنشاهي كه غافلگير شده اند [ با داشتن آن همه اطلاعات و پیشگیری ها از قبل، چگونه ممکن است ستاد ارتش شاهنشاهی اعلام کند که:" غافلگیر" شده اند!؟] در حدود امكان به استقبال آنها شتافتند و در نقاط مختلف با آنها تماس حاصل نموده و بدفاع پرداخته اند و دو ارابه زره پوش مهاجم در منطقه باختر مورد اصابت و از كار افتاده و پيشروي مهاجمين را متوقف ساخته اند .
6- در كليه مناطق شمالي و باختري روحيه اهالي بسيار خوب و عموماً تقاضاي دخول در صفوف ارتش و حركت به جبهه را براي دفاع از ميهن مي نمايند .[
3 شهريور ماه 1320
به دستور رضا شاه لشگر هاي يك و دو پادگان مركز به خارج از تهران انتقال يافتند و در اطراف تهران بحالت دفاعي در آمدند .
3 شهريور ماه 1320
چهار دوره از سربازان احتياط يعني متولدين 1297 و 1296 و 1295 و 1294 به خدمت احضار شدند . [ البته روی کاغذ.]
4 شهريور ماه 1320 لشگر رضائیه به ترکیه پناهنده می شود!
در اثر بمباران و حمله قواي شوروي و انگلستان به ايران لشگر هاي تبريز، رضائيه، رشت، مشهد، اردبيل، گرگان متلاشي شدند و فرماندهان محل خدمت خود را ترك نمودند .عده اي از افسران لشگر رضائيه باتفاق همه افراد مسلح تحت فرماندهی سرگرد زنگنه ( بالغ بر 80 افسر و 1200 درجه دار و سرباز) به مرز تركيه پناهنده شده و قبل از ورود به خاك تركيه اسلحه خود را تسليم مرزداران تركيه كردند .
[ نظامیان وطن دوست و شجاع ایران بجای مقاومت در برابر قوای دشمن پای بفرار گذارده و با تسلیم سلاح خود به کشور ترکیه پناهنده می شوند1؟]
5 شهريور ماه 1320 ارتش ایران تسلیم می شود
( نقل از گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی)
دولت ايران رسماً اعلام كرد به منظور جلوگيري از جنگ و خونريزي و ويران شدن شهر هاي بي دفاع، به نيرو هاي نظامي در كليه جبهه ها دستور ترك مخاصمه داده شده، و مراتب به اطلاع دولتهاي انگلستان و شوروي نيز رسيده است .
(نقل از كتاب "پدر و پسر" به نوشته محمود طلوعی )
با وجود اعلام ترك مخاصمه و دستور عدم مقاومت به نيروهاي نظامي ايران , پيشروي نيروهاي روس و انگليس، كه توام با عمليات خصمانه و بمباران شهر ها بود ادامه داشت. رضا شاه كه از روسها بيش از انگليسي ها وحشت داشت و تصور مي كرد هدف آنها تصرف تهران و نابود ساختن او و خاندانش مي باشد، به فكر انتقال پايتخت به اصفهان افتاد و مقدمتاً تصميم گرفت اعضاي خانوادهه سلطنتي را به اصفهان بفرستد.
6 شهريور ماه 1320 رضا شاه فروغی را نخست وزیر می کند
بفرمان شاهنشاه محمد علي فروغي مامور تشكيل كابينه شد. در اين كابينه علي سهيلي به سمت وزير امور خارجه و سرلشگر محمد نخجوان به سمت وزير جنگ گمارده شدند .
ابراهيم خواجه نوري در بيوگرافي علي سهيلي وزير امور خارجه در مورد اولين ژست سياسي سهيلي چنين نوشته است :
" سهيلي وظايف وزارت خارجه آن روز خود را كاملاً مطابق مقتضيات سياست انجام داد و اولين تظاهر رسميش نامه اي بود كه بشرح زير از طرف دولت ايران به رفيق اسميرنوف ( سفير شوروي ) و سر ريدر بولارد ( سفير انگليس ) نوشت :
" خاطر آن جناب مستحضر است كه دولت شاهنشاهي ايران با رعايت سياست بيطرفي پيوسته كوشش داشته است مناسبات دوستانه خود را بويژه با دولتهاي همسايه خود محفوظ بدارد. در اينموقع هم كه نيروهاي جنگي اتحاد جماهير شوروي و انگليس وارد خاك ايران گرديده اند، دولت ايران براي ابراز كمال حسن نيت و حفظ مناسبات همجواري، مبادرت به جنگ ننموده است. با اينحال قواي آن دولت اقدام بعمليات جنگي و بمباران شهر ها نموده است و نيروي پادگان ايران در شهرستان ها هم طبعاً در مقابل حمله اي كه به آنها شده است ناگزير از خود دفاع و مقاومت نموده است .
اينك به استحضار خاطر عالي مي رساند كه دولت شاهنشاهي ايران براي اثبات نيت صلح خواهانه خود دستور داده نيروي دولتي بكلي ترك مقاومت نموده و از هر گونه اقدامي خودداري نمايند .انتظار دارد قواي آن دولت هم حركت خود را متوقف ساخته و عمليات جنگي را متروك دارند. اين تصميم دولت به اطلاع نمايندگان دول ديگر هم مي رسد."
سهيلي و فروغي با اين يادداشت ماهرانه و بجا تا اندازه اي عوارض اعلاميه اولي و آخري بزرگ ارتشتاران فرمانده را جبران كردند.
حسين مكي در كتاب تاريخ بيست ساله ايران در جلد هفتم صفحه 315 چنين نوشته است :
يافتن سوراخ دعا
"نامه ترك مقاومتي كه سهيلي در روز ششم شهريور به متفقين فرستاد زياد حسن اثر بخشيد، و او توانست با همين يك نامه، تر و چسبان، خود را در دل آنها جا كند. مهاجمين آن روز، كه متفقين امروز ما هستند هرگز باور نمي كردند كه كار به اين آساني و معامله به اين ارزاني تمام شود.
زيرا اولاً آنها بخوبي مي دانستند كه ايرانيها با وجود فشار خمود آور و احساسات كش آن بيست ساله، معذالك با كوچكترين، وزش نسيم مناسبي يكمرتبه آتش وطن پرستي و غيرت ملي شان شعله ور مي شود و اگر شعله ور شد ديگر در آن موقع بهيچوجه از مرگ و جانبازي هراسي ندارند، و البته چنانكه گفته اند: " كسي كه از مرگ نترسد مغلوب نشدني است ."
ثانياً در نتيجه تبليغات متمادي و مكرري كه مامورين پهلوي و خود انگليسي ها در ظرف بيست سال راجع به قدرت آرتش ايران در دنيا كرده بودند، امر به خود متفقين هم، تا اندازه اي مشتبه شده بود، و تصور مي كردند كه حقيقتاً " علي - آباد هم شهري است ."
شايع بود كه بعضي از افسران شوروي، بعد از پيمان اتفاق، به همقطاران ايراني خود گفته بودند، كه در شب حمله به ايران فرمانده به ما تذكر داده و خاطر نشان كرده بود كه " ايران داراي قشون كم ولي منظم و رشيدي است، و ايرانيان مردان سلحشور و بي باكي هستند در واقع ايران را بايد يك آلمان كوچكتري تصور كرده و مستعد همه قسم فداكاري باشيد ."
ثالثاً بطور قطع طغيان عراقيها نتيجه بسيار شومي براي ما ايجاد كرد، و انگليسي ها را شديداً نسبت به ايران ظنين نمود – لابد پيش خود مي گفتند " يك ملت سه ميليوني كوچك عراق با وجود آنهمه قراردادها، و با وجود آنهمه محبتهائي كه از ما ديده اند، وقتي به اشاره يك " رشيد عالي " و يك " مفتي " حاضر مي شوند پنجه به روي امپراتوري بريتانياي كبير بزنند، و 25 هواپيماي ما را روي زمين نابود كنند و حتي دور سفارت را محاصره كرده و همه ساكنين آن را بر خلاف قوانين بين المللي در سفارت توقيف و تهديد بقتل نمايند. . . خوب، پس ايران چه خواهد كرد ؟
يك ايران به اين پهناوري، با اين كوههاي صعب العبوري كه هر يك سنگر تسخير نشدني بشمار مي رود، با اين مردمان كم خرج سخت جاني كه فقط با يك قرص نان بلوط سه روز در قله هاي مرتفع جنگ مي كنند و از هيچ چيز نمي ترسند ! خوب، تكليف ما با يك چنين كشوري چه خواهد شد ؟
خاصه كه اقلاً ده سال تمام است كه آلمانها با تحمل مخارج هنگفت مشغول تشكيلات جاسوسي و تبليغاتي وسيعي شده و حتي در دهات دور دست نفوذ كرده و سم تبليغات خود را پاشيده اند ."
"متفقين امروز ما مثل آدم مار گزيده، همين كه آن روز ديدند تعصب جاهلانه يك كلنل عراقي با كمك مفتي و رشيد عالي يك چنين مزاحمتي مي تواند برايشان ايجاد كند، از اين درس عبرت گرفته و نخواستند لحظات حياتي و غير قابل جبران آن روزهاي جنگ را صرف مناقشات طولاني با ايران كنند و بنابراين با تجهيزات كافي و وافي شبانه به جنگ ما آمدند، ولي تصور نمي كردند، در ظرف فقط سه روز، به اين سهولت نامه اي مبني بر " ترك مقاومت " از وزير خارجه ما دريافت دارند ."
حسين مكي در جلد هفتم كتاب خود در صفحه 323 چنين نوشته است :
". . . از روزي كه , بنا به پيشنهاد ضرغامي , شاه خوش باور ما فرمان ايجاد " قرارگاه كل بزرگ ارتشتاران فرمانده " را صادر كرد، غالب سرداران رستم صولت ما مي دانستند كه، با وجود يك چنين عنوان دهان پر كني، تمام خيمه و خرگاه " بزرگ ارتشتاران فرمانده ! " بغير از يك چادر خيمه شب بازي و يك عمارت مجلل باشگاه افسران، چيز ديگري نيست . . .!
بهمين جهت پس از اينكه " بزرگ ارتشتاران فرمانده " اولين و آخرين اعلاميه مجلل و مهيب خود را صادر كرد، فوري متذكر شد كه هر قدر هم اين عنوان مجلل و مهيب باشد، در مقابل توپ و تانك و طياره هاي امپراتوري كبير بريتانيا و دولت اتحاد جماهير شوروي زياد"هيبت" ندارد و بطوري كه خودشان منصفانه اعتراف داشتند از بركت خوبي تشكيلات و انضباط شان، حتي كاه كافي براي اسب و بنزين براي رسانيدن وسائل موتوريزه خود به كرج هم نداشتند . . . خدا پدرشان را بيامرزد كه دم آخر اقلاً اين انصاف را بخرج داده و نگذاشتند بيهوده عده زيادي از جوانان ما . ( كه غيرت ملي و از خود گذشتگي صادقانه شان اشك در چشم هر ايراني وطن دوست مي آورد ) نفله شوند . . .
ستاد پس از انتشار آن اعلاميه فوق العاده جالب توجه ! تلويحاً بعرض شاه مي رساند كه مقاومت ما هيچ فايده اي براي كشور شاهنشاهي ندارد، بلكه بعكس بسيار مضر هم هست زيرا تا هنوز وقت باقي است و تا مقاومت جنبه خصومت پيدا نكرده، با ترك مقاومت، بيشتر احتمال مي رود كه از مذاكرات سياسي جاري نتيجه مطلوبي بدست آيد .
بر طبق آن پيشنهاد، شاه اجازه مي دهد كه هياتي مركب از امرا و يكي دو تا از وزرا جمع شده و شورائي بنام " شوراي عالي دفاع كشور" تشكيل دهند. روز پنجم شهريور اين شورا در باشگاه افسران بوجود مي آيد و سهيلي هم در آن شركت مي كند.
توخالی بودن امرای ارتش ایران
هنوز وارد مذاكرات و مباحثات اساسي نشده بودند كه سهيلي ورق بعضي از حريفان ارتشي را خواند، و فهميد كه آن دلاوران لشگري از معلومات دانشگاه جنگ خود استفاده كرده و مي خواهند طوري با حملات "گازنبري" وزراي كشور را در محاصره محظور بيندازند كه پيشنهاد " ترك مقاومت " از زبان آنها در صورت مجلس نوشته شود .
ولي سهيلي كسي نبود كه از اين قبيل كلاهها به سرش برود : فوراً در مقابل دشمن وضعيت تدافعي گرفته و با شليك خنده و شوخي جواب آنها را اينطور داد كه:
" مقاومت يا ترك مقاومت از مطالب فني نظامي است و فقط شما امراي لشگري مي توانيد قوه و قدرت ارتش را سنجيده و در اين خصوص اظهار عقيده راسخ بنمائيد ."
كم كم پرده از روي كار برداشته شد و گذشته از اعتراف به بي ساز و برگي ارتش، بعضي از آن دلاوران هم بناي عجز و لابه را نيز گذاشتند بعنوان اينكه زن و بچه ما چه تقصيري كرده اند كه به كشتن بروند . . .
خلاصه در آن موقع باريك، ميزان توانائي مالي و روحي ارتش معلوم و روشن گرديد و در صورت مجلسي به مضمون زير انشاء و امضا شد :
بفرمان مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاهي شوراي عالي دفاع در ساعت 12 روز پنجم شهريور ماه 1320 در ستاد ارتش مركب از هيات دولت و ستاد جنگي و فرماندهان پادگان مركز و فرمانده لشگر هاي يك و دو تشكيل و پس از بررسي اوضاع نظامي و گزارش ستاد جنگي به پيشگاه مبارك ملوكانه و مذاكراتي كه با نمايندگان دولتين انگليس و شوروي نموده بودند شورا تصميم گرفت كه پيشنهاد نمايد:
چون مواضع دفاعي مهم بدست نيروي بيگانه افتاده و امر مقاومت با فرض آنكه لشگر هاي يك و دو مركز براي آخرين وهله در حاشيه پايتخت دفاع نمايند هيچگونه فايده اي را براي كشور شاهنشاهي نخواهد داشت، در صورتي كه اگر امروز اعلاميه اي از طرف دولت مبتني بر ترك مقاومت صادر و به سفارتخانه ها ابلاغ بشود بيشتر احتمال مي رود از مذاكرات سياسي كه فعلاً در جريان است نتيجه بهتري بدست آيد." (آيا تصميم شوراي عالي دفاع خواننده را بياد اعلاميه بيطرفي شوراي فرماندهان ارتش شاهنشاهي در صبح روز 22 بهمن 1357 نمي اندازد ؟ ! )
پس از وقوع حادثه سوم شهريور، شاه كه انتظار چنين ضربه اي را نداشت , ضمن اقداماتي كه بدان توسل جست، در مقام تنبيه امراي ارتش بر آمد، همزمان با اين كار سرلشگر محمد نخجوان ( امير موثق ) را به وزارت جنگ منصوب كرد . سپهبد نخجوان در خاطرت خود در اين باره چنين مي نويسد :
" سالها قبل از سوم شهريور 1320 تا روز پنجم شهريور ماه آن سال من رئيس بازرسي وزارت جنگ بودم . . . صبح ششم شهريورماه در حدود ساعت 6 تلفن منزلم بصدا در آمده و از آنطرف سيم متصدي دفتر اداره تشريفات دربار مرا به سعد آباد براي شرفيابي احضار نمود. فوراً خود را به سعد آباد رسانيده و در قصر شخصي اعليحضرت رضا شاه كه داراي 3 اطاق بود، حضور پيدا كردم .
شاه تازه حمام گرفته بود. چند دقيقه اي نگذشت كه تشريف آورده بمجرد ورود با عصبانيت زيادي به من فرمودند : " آيا مي داني اين دزدان و گردنكشان با من چه كردند و چطور ارتشي را كه با خون جگر مجهز كرده بودم نابود نمودند ؟ "
عرض كردم : كم و بيش اطلاع دارم و قطعاً اعليحضرت مي دانند من طرح مزبور را كه براي امضاء من آورده بودند امضاء نكرده و آنرا مخالف قوانين موجود و بالاخره اضمحلال ايران دانستم و مخصوصاً اين مطلب را چند بار تذكر دادم .
رضا شاه در جواب فرمودند : مي دانم و علت اينكه امروز شما را احضار نمودم براي اين است در اين موقع در ميان امراي ارتش كسي را بهتر از شما براي تصدي پست وزارت جنگ نمي دانم فوراً خود را به فروغي معرفي و در وزارت جنگ مشغول كار شويد.
در موقع خروج رضا شاه دستم را گرفته فرمودند : " خيانتي كه يك مشت امراي بيوطن به اين ملت نمودند در صفحات تاريخ ضبط خواهد شد. . . "
[ این امرا همه ایرانی و منتخب و دست چین شده شخص رضا شاه بودند، پس ازچه
کسی گله مند است؟!]
وقتي شاه اين سخنان را ادا مي كرد بياد 20 سال قبل يعني سال 1300 شمسي افتادم كه به اتفاق رضا شاه كه آن روزها پست وزارت جنگ را در كابينه قوام السلطنه عهده دار بودند در فرح آباد به حضور احمد شاه قاجار بار يافته و شاه آينده ايران بپاس دوستي كه با من داشتند مقام ( امير توماني ) را از اخرين پادشاه قاجار برايم گرفتند و در آن شرفيابي جمله اي به احمد شاه گفتند كه عين آن را 20 سال بعد تكرار نمودند آن جمله اين بود " خيانتي كه يك مشت بي وطن به اين ملت نمودند در صفحات تاريخ ضبط خواهد شد . " ( آيا تاريخ دوباره تكرار نشد ؟ ! )
سپهبد محمد نخجوان در دنباله خاطرات خود ادامه مي دهد :
". . . وقتي وارد اتاق شدم فروغي پس از تعارفات موضوع صحبت را به مرخص كردن سربازان و ويلاني و سرگرداني هزاران نفر از دهاتيها كه در جاده شهر ري , قم , كرج و ورامين در حال حركت به دهات خود بودند برد. وزرا خيلي ناراحتي داشتند. عده اي مي گفتند نكند سربازان لخت و گرسنه به خانه ها و مغازه هاي مردم حمله كرده و جنجالي بر پا نمايند."
"عده اي ديگر نگران بودند كه نكند اين عده از سربازان بي پناه بين راه و در بيابان و كوه از تشنگي و بي غذائي تلف شوند. من هر دو نظريه را تائيد نموده گفتم : بيش از يكساعت نيست كه متصدي وزارت جنگ شدم آنچه بفكرم مي رسد اين است كه همين امروز چند كاميون نان و آب به جاده هاي خارج شهر حركت داده و سربازان را از تشنگي و گرسنگي نجات دهيم . اين فكر مورد قبول قرار گرفت. فوراً با شهردار تهران داخل مذاكره شدم و كاميون هاي پر از نان و چند اتومبيل آتش نشاني مملو از آب شاه نموده به طرف جاده قم و ورامين حركت داديم و نان و آب را ميان سربازان مرخص شده تقسيم و خوشبختانه به اين طريق از خطراتي كه انتظار مي رفت جلوگيري شد." [ دولتمردان کشور شاهنشاهی از این نگرانند که سربازان مرخص شده به خانه ها و مغازه ها یشان حمله کنند! ولی از تجاوز و اشغال کشوروسیله قوای خارجی کوچکترین ناراحتی بخود راه نمی دهند!!]
فردا صبح كه هفتم شهريور بود براي تقديم گزارش به كاخ سعد آباد رفتم . وقتي با شاه روبرو شدم تمام بدنش از شدت احساسات مي لرزيد .مي فرمودند : "شب قبل به باغشاه رفته بودند، تك و تنها به لشگر يك رفته و وقتي ديدند سرباز خانه بزرگ و با عظمت باغشاه خالي شده كنار درختي ايستاده ساعتي در فكر فرو رفته و آهي از ته دل بر آورده و با يكدنيا غم و اندوه به قصر سلطنتي بازگشت نمودند . . . "
6 شهريور ماه 1320 - ريچارد استوارت در " طلوع خورشيد در آبادان "، چنين نوشته است:
"سر پاس مختاري رئيس شهرباني مورد ترس و نفرت مردم در ساعت 5 بعد از ظهر به كاخ سعد آباد احضار شد . رضا شاه در حالي كه نگراني هايش را از آينده براي مختاري شرح مي داد هيجان زده و خسته مي نمود و مي گفت: " نمي دانم چه اتفاقاتي خواهد افتاد . بنا براين تصميم گرفته ام خانواده ام را به اصفهان بفرستم . اگر اوضاع بدتر شود خودم هم بعداً به آنها ملحق خواهم شد ". سپس به مختاري دستور داد مخفيانه ترتيب عزيمت خانواده سلطنتي را بدهد. . ."
در جاي ديگر استوارت چنين نوشته است :
" در غرب ايران يك ستون موتوريزه شوروي كه از تبريز عزيمت كرده بود وارد كردستان شد و به شهر كرد نشين مياندوآب رسيد و اين در حالي بود كه هزاران سرباز وحشت زده ايراني لشگر سوم تبريز خود را به زحمت به آنجا رسانده بودند. سربازان مزبور كه مدت چهار روز در راه بودند كلمه اي درباره ترك مخاصمه نشنيده بودند. آنها مدتها قبل سلاحهاي سنگين خود را رها كرده بودند . . . همين كه تانكهاي شوروي نزديك شدند، افسران ايراني به سربازانشان دستور دادند در پس تپه هاي خاكي پناه بگيرند و با تفنگهايشان شليك كنند. تعدادي از سربازان سينه خيز به سوي اين مواضع رفتند، ولي هيچكدامشان شليك نكردند، زيرا گلوله هايشان در برابر تانكها بي اثر بود . ايرانيان سلاحهايشان را به زمين افكندند و تسليم شدند. سربازان روسي و ارمني اسرا را محاصره كردند و هر شئي با ارزشي مخصوصاً ساعت آنان را از آنها گرفتند و آنان را گله وار به سوي تبريز باز گرداندند . . ."

8 شهريور ماه 1320
در اثر تصميم شوراي عالي نظام و ابلاغ آن به واحدهاي نظامي تمام پادگان هاي تهران و شهر ها خالي از سرباز شد و سربازان در خيابانها گرسنه و تشنه براه افتادند و به سوي دهات خود روان شدند . مقداري از اثاثيه پادگان ها توسط درجه داران غارت شد.
9 شهريور ماه 1320 کتک خوردن امراء ارتش
رضا شاه كليه امراء امضا كنندگان طرح مرخصي سربازان وظيفه و استخدام سرباز پيماني را به كاخ سعد آباد احضار كرد و به آنها نسبت خيانت داد و سرلشگر احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ و سرتيپ علي رياضي رئيس اداره مهندسي ارتش و سرپرست ركن دوم ستاد ارتش را مسبب چنين طرحي تشخيص داد و در نتيجه هر دو نفر را به شدت مجروح و مضروب نمود و پس از خلع درجه آنها را زنداني نمود و دستور داد نامبردگان بابت اين خيانت در دادگاه زمان جنگ محاكمه شوند . ساير امراء در جلسه نيز از شاه كتك خوردند.

10 شهريور ماه 1320 ( ابراهيم خواجه نوري مي نويسد )
" . . . در همان روزها شاه باز يك روز سهيلي را خواست و پس از اداي چند فرمول شاهانه يك مرتبه با لحن مستاصلي گفت : " سهيلي چه بايد كرد من چه بايد بكنم . . . بگو . . . هر چه در دلت است بگو نترس . . . آزادي بگو." سهيلي با قيافه متاثر و محزوني سر خود را پائين انداخت و خط نازك لبش مستورتر گشت .
چه بگويد ؟ چه مي تواند بگويد ؟
شخصي كه بيست سال تمام به تنهائي بجاي همه تصميم گرفته و با صلابت به ديگران ديكته مي كرده , امروز از سهيلي مي خواهد كه بجاي او تصميم بگيرد، و به خود او دلالت كند كه " چه بايد بكند " !
- نترس . . . بگو . . . چرا ساكتي ؟
- قربان آنچه بنظر چاكر مي رسد انجام آن دير شده . . . و موقع گذشته است .
- منظورت چيست . . توضيح بده .
- منظور چاكر اين است كه اگر چندي پيش مجلس را قدري آزاد و بنا بر اين مسئول فرموده و بهمين طريق به دنيا معرفي كرده بودند امروز مي توانستيم مصونيت و بي مسئوليتي شاه مشروطه را به رخ آنها بكشيم و بار مسئوليت تمام حوادث را به دوش مرجع رسمي، كه عبارت از مجلس باشد، گذاشته و مقام سلطنت را از هر شائبه اي فارغ جلوه دهيم . . . ولي حيف قدري دير شده و موقع اين كار هم ديگر گذشته است ."

خلاصه شاه از مشورتي هم كه ناچاراً در آخر كار با وزير خارجه خود كرد نتيجه اي نگرفت، و همانطور متوحش و مضطرب غالب شبها را تا صبح بي خوابي مي كشيد و دم به دم به فرماندار نظامي پايتخت تلفن مي كرد: "سپهبد، بيداري ؟ خبر تازه چه داري . . . ؟ قشون متفقين از كجا ها گذشته اند . . . ؟ بچند فرسخي پايتخت رسيده اند ؟
ادامه این داستان در شماره های آینده.
تهیه شده در اندیشگاه ملی ایرانیان
امیر هوشنگ آریان پور
یکشنبه 22 مهر ماه 1386

دنباله ارتش شاهنشاهی ایران در دوران رضا شاه

دركتاب "پاسخ به تاريخ" نوشته محمد رضا شاه پهلوي در صفحه 51 به اين موضوع اشاره شده است به این شرح :
از یک سرگرد انگلیسی دستور بگیرم؟
" متفقين به دولت ايران اطلاع دادند كه قواي مسلح آن ها در 26 شهريور 1320 تهران را اشغال خواهند كرد . به محض دريافت اين خبر پدرم به من گفت: آيا تو فكر مي كني كه من حاضرم از يك سرگرد انگليسي دستور بگيرم؟ در روز 25 شهريور 1320 پدرم استعفا داد. مجلس شوراي ملي استعفاي پدرم را پذيرفت و به اتفاق آرا تائيد كرد . . . "
سر ريدر بولارد وزير مختار انگليس در ايران در كتاب شتر ها بايد بروند كه بعد از پايان ماموريتش در ايران به رشته تحرير در آورده است مي نويسد :
" ورود قواي خارجي به ايران با اين كه براي ايرانيان بسيار دردناك و ناراحت كننده بود، ولي اكثر آنها اميد داشتند كه اين جريان حد اقل باعث رهائي ملت از دست رضا شاه بشود. آنها استدلال مي كردند كه دليل عمده حمله قواي خارجي به ايران مربوط به سياستهاي غلط رضا شاه در مورد متفقين است و چون اعمال او باعث تحريك متفقين براي حمله به ايران شده، لذا شك نيست كه سر انجام متفقين رضا شاه را از كار بركنار خواهند كرد. ولي ما حساب مي كرديم كه اگر نيازهاي جنگي متفقين به نحواحسن تامين شود و در اجراي مهمترين خواسته ما كه – كه چيزي جز حمل سريع محمولات و كمكهاي نظامي از طريق ايران به خاك شوروي نبود – خللي وارد نشود، مسايل مربوط به حكومت ايران را به خود ايرانيان واگذار كنيم . حال آنكه ملت ايران به اين امر رضايت نمي دادند و خود را رودرروي شاهي مي ديدند كه نه قادر بودند او را از كار بر كنار كنند و نه مي توانستند اعمال و رفتارش را تحت كنترل در آورند. . . در نظر ايرانيان ادامه سلطنت رضا شاه بعد از حمله متفقين، نوعي اثبات كننده اعتقاد عمومي راجع به حمايت انگليسي ها از او بود . . ."
" ولي اين قضيه ديري نپاييد , زيرا ما توانستيم با آغاز پخش برنامه فارسي از لندن و دهلي تاحد زيادي بر اين مشکل فائق آييم و با تكذيب شايعات بي اساس و مطرح نمودن و پاسخ گفتن به بسياري از سئوالات مربوط به رضا شاه, ذهن مردم را نسبت به حقايق روشن كنيم . . ."
" پخش اين برنامه ها با اين كه رضايت خاطر فراواني در بين ايرانيان به وجود آورد، ولي بسيار طبيعي است كه خشم رضا شاه را بر مي انگيخت و روال حكومت او را مختل مي ساخت. تا جايي كه گهگاه به مذاكراتي – نه چندان جدي – با نخست وزيرش مي پرداخت و مسئله امكان كناره گيري از سلطنت را با او مطرح مي ساخت، كه البته فروغي پيوسته با نظري بسيار جدي به اين مسئله مي نگريست و به دليل اعتقادي كه به مباني مشروطه داشت چنين نشان مي داد كه تا رضا شاه بر تخت سلطنت نشسته، محال است بتوان به اجراي اصلاحات مورد نظر اقدام كرد."
". . . در اين ميان گروهي از نمايندگان مجلس نيز - با اين كه همگي مستقيماً منتخب شخص رضا شاه بودند - زمزمه هايي در مورد لزوم برقراري حكومت مشروطه آغاز نمودند و به دنبال آن تا بدانجا پيش رفتند كه حتي گروهي از آنان خواستار استيضاح شاه شدند و نظرشان هم اين بود كه فقط به اين ترتيب خواهند توانست رضا شاه را به كناره گيري از سلطنت وادار سازند

سر ريدر بولارد وزير مختار انگليس در تهران درباره چگونگي استعفاي رضا شاه شرحي نوشته و مي گويد: "صبح روز 16 سپتامبر ( 25 شهريور 1320 ) موقعي كه خبر عزيمت قواي شوروي از قزوين به سوي تهران با تلفن به رضا شاه اطلاع داده شد او يقين كرد كه روسها براي سرنگونيش از سلطنت عازم تهران هستند . . . فوراً فروغي را احضار كرد و تصميم خود را در مورد كناره گيري از سلطنت به نفع پسر بزرگش با او در ميان نهاد. فروغي نيز بلافاصله متن استعفا نامه را تنظيم كرد و رضا شاه كه مي ترسيد پس از ورود نيروهاي شوروي به تهران، او را دستگير و به سيبري تبعيد كنند, پس از امضاي آن تهران را به عزم اصفهان ترك كرد . . ."و در دنباله آن اضافه كرده است " فروغي پس از گرفتن استعفاي رضا شاه و پيش از آنكه به مجلس برود متن استعفا نامه شاه را به سفارت انگليس آورد تا آن را برويت من برساند. من در اين ملاقات فروغي را خيلي خوشحال مي ديدم و اين طور به نظرم آمد كه او احساس مي كند در ايران ورق برگشته و اوضاع دگرگون شده است ! "
( از كتاب شتر ها بايد بروند صفحات 58 – 57 )

سرلشگر محمد نخجوان در دنباله خاطرات خود اضافه كرده است :
" . . صبح 25 شهريور طبق معمول به كاخ سعد آباد رفتم تا گزارش شب قبل را بعرض برسانم . در مدخل كاخ افسران گارد سلطنتي گفتند: اعليحضرت به كاخ مرمر تشريف برده اند. فوراً بطرف شهر حركت و خود را به سر در سنگي رساندم . ورود من به قصر شهري درست موقعي بود كه اتومبيل اعليحضرت فقيد از خيابانهاي جنوبي كاخ خارج شده بود و از طريق خيابان سپه بطرف اصفهان در حركت بود.
جوياي اعليحضرت شدم. گفتند از سلطنت استعفا داده و به اصفهان رفتند. اجازه شرفيابي به حضور شاهنشاه جديد را خواستم . فوراً اجازه كسب گرديد و به حضور رسيدم . اعليحضرت جديد جريان را حكايت نموده و گفتند : فروغي به مجلس رفته تا موضوع را به اطلاع نمايندگان برساند بد نيست شما باشيد تا نخست وزير از مجلس بيايد . . . پس از ورود فروغي، از من تقاضا كردند با مقامات سفارت انگليس و شوروي تماس گرفته تا قشون دو كشور بدون خونريزي يا تظاهر وارد تهران شوند .
بلافاصله به وزارت جنگ رفته و هنگامي كه از پله ها بالا مي رفتم يكي از افسران ارشد كه تازه از استعفاي رضا شاه با خبر شده بود زير گوش من گفت : " هم اكنون قصد خروج از تهران را دارم چقدر خوب است تا دير نشده شما هم از تهران خارج شويد چون شورويها به شما كه تحصيلات خود را در روسيه تزاري بپايان رسانيده ايد ظنين مي باشند و خداي نخواسته شايد خطراتي براي شما داشته باشد ."
در جواب گفتم : "از هر گونه خطري استقبال خواهم كرد. بقول آقاي فروغي نخست وزير" مي آيند و مي روند و به كسي هم كاري ندارند." شما هم اگر وطن را دوست داريد قرار را بر فرار ترجيح دهيد و نگذاريد دوستان و بستگان شمااز طرز خروجتان از تهران دچار تشويش و ناراحتي روحي شوند."
در كتاب خاطرت سليمان بهبودي در صفحات 241 – 240 مطالبي به شرح زير در مورد روز 25 شهريور نوشته شده است :

دعوا سر لحاف ملا است
" . . . اعليحضرت همايوني به بنده فرمودند با كرج تماس بگير ببين از قواي روسها خبري دارند يا نه. با تلفن با كرج تماس گرفتم . كرج گفت اين طور شايع است ولي هنوز خبري نيست . . . بعد با والاحضرت وليعهد آمدند نزديك تلفن و به بنده فرمودند بگو اتومبيل مرا بياورند و يك اتومبيل هم با يك نفر آبدار با لوازم فوراً آماده كنيد و به سرلشگر بوذرجمهري هم دستور بدهيد چهار اتومبيل سواري فوراً بفرستند. همه اين ها كه فرمودند قبلاً آماده شده بود. در اين موقع والاحضرت وليعهد به اعليحضرت همايوني عرض كردند حالا كه شما مي رويد ممكن است قواي روس وارد تهران بشود و در تهران انقلاب بشود. اعليحضرت همايوني به صداي بلند قاه قاه خنديدند و فرمودند خير آقا تمام اين اوضاع براي لحاف ملاست. منظور من هستم، من كه رفتم ديگر خبري نيست و انقلاب هم نخواهد شد. "
با توجه به مدارك فوق، مي توان به نتايج زيرين رسيد :
1- رضا شاه خطر را حس كرده بود. و می دانست که اتفاقاتی علیه او و کشورش در شرف وقوع است.
نگرانی او از هنگام شروع جنگ دوم جهاني افزایش یافته بود. او از یک طرف براي برقراري روابط دوستانه و انعقاد قرداد جديد بازرگاني با كشور شوروي همسایه بزرگ شمالی، دستوراتي را صادر ؛ و از طرف دیگر، روابط بازرگاني و نظامي خود را با آلمان نازي ادامه داد.
با توجه به اطلاعات فراواني كه از گوشه و كنار دنيا در مورد حمله احتمالي روسيه و انگلستان به ايران، به گوش رضا شاه مي رسید، براي جلوگیری از غافلگير شدن، اقداماتی از این جمله کرد: اظهار عدم رضايت از كار دولت، دادن هشدار به مردم براي آمادگی در مقابل حوادث ناگهانی، صدور فرمان احضار افراد احتياط پنج دوره، تجديد نظر در قوانين مربوط به مهاجرت اتباع بيگانه، لغو مرخصي بيش از يكهزار فارغ التحصيلان دانشكه افسري و ساير نظاميان، اعزام هزار و هفتاد دو تن از افسران ايراني به نقاط مرزي در شمال و جنوب، اعزام چهار هزارافراد نظامي به مرز ايران و عراق در شمال خرمشهر،و دستورات مشابه دیگری، كه همگي آنها نشان دهنده نگراني او از حمله احتمالي دو همسايه شمالي و جنوبي به ايران بود، خاصه نطق او در مراسم اعطاي گواهينامه هاي فارغ التحصيلان دانشكده افسري كه متفقين آنرا بمنزله و مقدمه بسيج عمومي ارتش ايران پذيرفتند. با این وجود رضا شاه شایعه حمله متفقین به ایران را جدی فرض نکرد و به عنوان فرمانده کل قوا، دستورات اکیدی به منظور رودررویی با حمله احتمالی به فرماندهان ارتشی صادر نکرد.
2- در مقابل نگراني هاي رضا شاه . از بي اطلاعي و بي توجهي و از عدم صداقت و فراست مسئولين كشوري و لشگري منتخب او به هشدار ها و گوشه و كنايه هاي رضا شاه انسان بحيرت مي افتد و بوضوح متوجه مي شود كه آنها با اعمال و كردار خود نشان دادند كه با تمام وجود براي خنثي كردن دستورات وي از انجام هر عملي خودداري نكرده اند ! درصورتيكه در كمال آساني ممكن بود از وقوع حادثه جلوگيري شود و هرگز چنين پيشامدي كه ايران را دچار مشكلات و مصائب فراوان ساخت، روي ندهد !
يكي از علل وقوع اين پيشامد ناگوار. مي تواند خالي بودن اطراف رضا شاه از مردمان صديق و فهيم و دور انديش باشد .
در اينگونه مواقع قدر مردان كاري و فهيم و صديق شناخته مي شود، نخست وزير و وزير خارجه و سفراي ايران در لندن و مسكو و واشنگتن مي بايستي كساني مي بودند كه بي پروا عقايد و نظرات خود را بگويند و رضا شاه را به تامل و تفكر و پرهيز از روش حاد و تند وادارند.
با توجه به مفاد معاهده 1921 منعقده بين ايران و شوروي خاصه ماده 6 آن , جاي تعجب است كه رضا شاه و وزراي مربوطه و نمايندگان مجلس آنرا از مد نظر دور نگهداشته و متوجه عواقب احتمالي آن نشده بودند ! همانطور كه در صفحات پيش به آن اشاره رفت، دولت اتحاد جماهير شوروي بخود حق مي داد كه در صورت احساس خطر در سرحدات ايران، ارتش خود را به خاك ايران وارد کند. اين سهل انگاري محتملاً بعلت بي توجهي ما ايرانيها به وقايع ای که در گذشته دور يا نزديك در کشورمان رخ داد مربوط است. در حقيقت گذشته براي ايرانيها معني و مفهومي نداشته و ندارد و شايد هم در آينده نخواهد داشت !
تا وقتي كه آلمان به روسيه اعلان جنگ نداده بود، رضا شاه از هر فرصتي استفاده مي كرد و فشارهائي به انگليس وارد مي آورد. چنانكه فرداي شكست فرانسه و موقعي كه انگلستان از همه طرف مايوس و يك تنه در مقابل خصم ايستادگي مي كرد، چند ميليون طلبي كه ايران از بابت نفت داشت وصول نمود. ولي همين كه آلمان به روسيه حمله كرد، با وجود اينكه اكثر رجال و مردم ايران تصور مي كردند كه شوروي هم مانند لهستان و فرانسه از پا در خواهد آمد، شاه سياست خود را تغيير داد و دانست كه اگر در گذشته براي ايران مقدور بود كه از نفاق روس و انگليس استفاده كتد و استقامتي نشان دهد، روزي كه اين دو حريف قوي پنجه دست به دست هم بدهند ضديت جزئي بيش نخواهد بود ."
در گزارش محرمانه اي از سر ريدر بولارد كه به تاريخ 7 مه 1941( 17 ارديبهشت 1320 ) به وزارت خارجه انگليس فرستاده شده، آمده است : "شاه تقريباً مورد نفرت همگان و از جمله ماست كه حاميان او تصور مي شويم . . . اقدام براي تغيير شاه و حتي سلسله او مردم پسند خواهد بود."
سر ريدرر بولارد در كتاب ديگر خود بنام شتر ها بايد بروند مي نويسد :
" همه جا اين طور تبليغ كرده شده است كه انگليسي ها رضا شاه را به تخت نشاندند و او را حفظ كردند تا منافعشان را محفوظ نگاه دارد . . . و اين واقعاً تاسف آور بود كه درست در زماني كه ما احتياج به همراهي و مساعدت مردم ايران داشتيم آنها به سرزنش ما بپردازند و از اين كه حامي شاه مورد تنفرشان بوديم اظهار گله مندي بنمايند . . . "
بر خلاف دستورات صريح رضا شاه در مورد لغو مرخصي كليه افراد نظامي و برقراري آماده باش، اغلب فرماندهان نظامي از جمله فرمانده نيروي دريايي جنوب عده اي از افراد نيروي دريايي را كه عهده دار مشاغل حساسي بودند به مرخصي ساليانه اعزام کرد علاوه بر اینً ناوهاي نيروي دريايي مستقر در بندر شاهپور و آبادان و خرمشهر نه تنها در حالت آماده باش بسر نمي بردند، بلكه فاقد مهمات نیز بودند .
در كتاب طلوع آفتاب در آبادان نوشته ريچارد استوارت در صفحه 113 چنين نوشته شده است :
". . . در سربازخانه اي در شرق آبادان افراد نظامي با صداي انفجار ناو پلنگ از خواب پريده و بدون برداشتن اسلحه و مهمات خود پاي به فرار گذاردند. ناوسروان مقدم با سرعت به طرف اسلحه خانه دويد تا خود را مسلح سازد، ولي مشاهده نمود كه در اسلحه خانه قفل است و تا روشن شدن هوا كسي نمي توانست قفل در را باز كند. با شنيدن غرش پرواز يك هواپيما در بالاي سر افراد وحشت زده نظامي بي اسلحه، آنها را بطرف نخلستانهاي اطراف رود خانه بهمنشير فراري داد . "
در خرمشهر و آبادان با وجود اينكه دو ناو جنگي انگليس از روز قبل در مقابل ناو پلنگ در آبادان و در مقابل پايگاه نيروي دريايي در خرمشهر لنگر انداخته بودند، مسئولان نيروي دريايي حضور اين دو ناو جنگي را جدي نگرفته و طبق معمول افسران و ملوانان ايراني بي خبر از همه جا در خواب بودند !
در بندر شاهپور كه در شبهاي قبل از سوم شهريور چراغهاي بندرا خاموش مي شد, در آن شب چراغها تا صبح روشن بودند. روشن بودن اين چراغها به 13 فروند ناوهاي جنگي انگليسي , استراليائي و هندي امكان داد تا راه خود را در تاريكي شب تشخيص داده و به سهولت وارد لنگرگاه بندر شاهپوربشوند و خود را به 8 فروند كشتي تجارتي آلماني و ايتاليائي كه به ايران پناهنده شده بودند و دو فروند ناو جنگي ايراني كه مامور حفاظت بندر گاه شاپور و كشتيهاي تجارتي بودند، برسانند و همه آن ها را خلع سلاح كنند ! [ در آن زمان ،ورود به لنگر گاه بندر شاهپوردر تاریکی شب بدون برخورداری از نور چراغ برای هدایت کشتیها غیرعملی بود.]
از چند ماه قبل ناخدا عبدالله ظلي از طرف ستاد ارتش ماموريت پيدا كرده بود كه در بندر شاهپور به عنوان فرمانده نظامي مستقر گردیده و حفاظت بندر را به عهده گيرد. اين افسر با افراد نظامي تحت امرش نه تنها در مقابل تجاوز نيروهاي انگليسي مقاومتي نمي كند بلكه صبح روز بعد به با لباس تمام رسمی روي ناو سر فرماندهي انگليسي رفته و شمشير خود را تسلیم فرمانده انگليسي کرد! ( لازم به ياد آوري است كه در سال 1327 ناخدا ظلي كه به درجه درياداري مفتخر شده بود به سمت فرماندهي نيروي دريايي جنوب گمارده شد .)
در خرمشهر 4000 افراد نظامي اعزامي به منطقه پل نو كه ماموريت جلوگيري از تجاوز نيروهاي بيگانه را بداخل ايران به عهده داشتند, بدون شليك حتي يك گلوله جملگي تسليم قواي هندي شدند كه از روي پل لاستيكي عبور كرده و خود را به خاك ايران رسانده بودند !
در تهران رئيس ستاد ارتش سرلشگر ضرغامي تا چندين ساعت پس از حمله نيروهاي متفقين به ايران از اين حمله با خبر نشده بود. به اين معني كه نه تنها نخست وزير كشور اجازه نداشت كه بدون اطلاع رضا شاه رابطه اي با رئيس ستاد برقرار کند و او را مطلع گرداند، بلكه سيستم ارتباطي از طريق بيسيم يا تلفن بين واحد هاي ارتشي در گوشه و كنار كشور و بخصوص در مجاورت مرزهاي طولاني كشور و ستاد ارتش و يا مركز فرماندهي ( ستاد بزرگ ارتشتاران ) نيز وجود نداشت ! هريك از واحدهاي ارتشي در خارج از تهران اجازه داشتند فقط در ساعتی از پيش تعیين شده در هر روز از طریق بی سیم با ستاد ارتش تماس برقرار كنند ! وبنظر می رسد، بهيچ ترتیبی، برقراري ارتباط بين واحد ها و مركز فرماندهي در مواقع بحراني پیش بینی نشده بود !
بدون تردید در صورت حمله احتمالي نيروهاي نظامي شوروي و انگليس به ايران، هيچگونه طرح يا برنامه ي براي روبرو شدن با نيروهاي خارجي از قبل تهيه نشده و يا در تحت تهيه نبود و واحد هاي مختلف ارتشي ايران فاقد هر گونه دستور العملي در اين مورد بودند !
همه مي دانند كه در آن دوران، كشور انگلستان براي راه اندازي خود رو ها ، زرهپوشهاي ارتش، هواپيماهاي جنگي، ناوگان جنگی و تجاری و صنايع خود، در انگلستان و كشورهاي مستعمراتي اش نياز صد در صد به نفت پالایش شده در پالايشگاه آبادان را داشت . بنابر اين رضا شاه مي توانست با تهيه طرحي در صورت لزوم با اعزام نيرو هاي نظامي ایران به مناطق نفت خيز و جزيره آبادان، كنترل صدور نفت را بدست گرفته و به دشمن هشدار دهد که در صورت حمله به خاک ایران کلیه تاسیسات نفتی را منفجر خواهد کرد. با اعلام اين مطلب ، مسلماً امكان خطر حمله احتمالي متفقين كمترمی شد !
در کشوری که همه تصمیم گیری ها به دستور رضا شاه انجام می گرفت، چگونه ممکن است سرلشگر احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ و سرتيپ علي رياضي، بدون اجازه رضا شاه فرمان خاتمه خدمت كليه سربازان وظيفه را صادر کرده و بسرعت به مرحله اجرا در آوره و با این عمل [خیانت] ارتش يكصد و پنجاه هزار نفري ايران كه براي ايجادش بالغ بر 20 سال صرف وقت شده بود، يكباره از هم پاشیده شود!؟
در بخش بعدی از زبان شاهدانی که خود در آن وقایع حضور داشتند، به انهدام نیروی دریایی شاهنشاهی که منجر به نابودی 600 تن افسر و درجه دار و ناوی گردید، اشاره خواهد شد.
تهیه شده در اندیشگاه ملی ایرانیان
امیر هوشنگ آریان پور
آبان ماه 1386
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما