استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
نتايجي از وقايع مهم تاريخي در ايران از سوم شهريور 1320 تا بيست و دوم بهمن 1357 -امیر هوشنگ آریان پور
6 خرداد 1385       بازگشت به صفحه قبل 
28 مرداد 1385 مقارن است با سقوط دولت زنده یاد دکتر محمد مصدق در 53 سال قبل. طرفداران دکتر مصدق 28 مرداد 1332 را بنام "کودتای 28 مرداد" و سلطنت طلبان آنرا " قیام ملی" قلمداد می کنند. قضاوت در مورد این نامگذاری را پس از مطالعه مقدمه ای که چندی قبل بر نوشته خود تحت عنوان:
نتايجي كه از وقايع مهم تاريخي در ايران از سوم شهريور 1320 تا بيست و دوم بهمن 1357مي توان گرفت .

نوشته ام به عهده خوانندگان واگذار می کنم.

مقدمه
براي تهيه مقدمه اين گردآوري, پس از بررسي فراوان به اين نتيجه رسيدم كه با ذكر قسمتي از نوشته دونفراز محققان ايراني خانم دكتر فرشته سادات اتفاق فر و آقاي دكتر صادق زيبا كلام كه در نشريه فرهنگي – سياسي مهرگان شماره 1و 2 بهار و تابستان 1381 تحت عنوان كودتاي 28 مرداد :"نگاهي تازه به زخمي كهنه "بچاپ رسيده بود, بهترمي توانم علل گردآوري اين نوشته را در مورد وقايعي كه منجر به كودتاي 28 مرداد 1332 گرديد براي خوانندگان محترم بيان كنم. با هم به قسمتي از اين مقاله توجه مي كنيم :
" شايد كمتر موضوعي را بتوان در تاريخ معاصر ايران سراغ گرفت كه به اندازه كودتاي 28 مرداد پيرامون آن مطلب به رشته تحرير در آمده باشد. ادبيات سياسي ايرانيان در خصوص كودتا خلاصه مي شود در محكوميت بي چون و چراي آمريكا و در مرتبه بعدي انگلستان. آمريكا متهم است كه دولت ملي و قانوني دكتر محمد مصدق را از طريق كودتاي نظامي سرنگون نموده و با بازگشت مجدد محمد رضا شاه به قدرت, آمريكايي ها ظرف 25 سال بعدي يك رژيم دست نشانده را در ايران بر روي كار مي آورند كه صرفاً مطيع اوامر واشينگتن و تامين كننده منافع غرب بود.
در نحوه پردازش به داستان كودتا , نظام جمهوري اسلامي به گونه اي آن را ترسيم مي نمايد كه گوئي همه چيز از ابتدا تا انتها بدست آمريكايي ها صورت گرفته. درست است كه كودتا توسط آمريكايي ها طراحي شد, اما واقعيت آنست كه آمريكايي ها حتي يك نيرو اعم از نظامي يا غير نظامي وارد ايران نكردند. بلكه اين ما ايرانيان بوديم كه دو دستي خود را در اختيار آمريكايي ها براي انجام كودتا قرار داديم. اين خود ما ايرانيان بوديم كه آن را به اجرا در آورديم. صد ها و هزاران نفري كه در اجراي كودتا نقش داشتند و آن را در خيابان هاي تهران از قوه به فعل در آوردند, نه از كره ماه آمده بودند, نه آمريكايي بودند, نه انگليسي بودندو نه سازمان سيا يا اينتليجنت سرويس آنان را از خارج وارد كشور نموده بود. بلكه هموطنان شريف و عزيز ايراني مان بودند كه حال يا از سر اعتقاد يا بواسطه تطميع , فرصت طلبي , گرفتن پول, و يا اساساً بغض و كينه نسبت به مصدق و يا به هر حال و به هر انگيزه و علت ديگر از نخستين ساعات صبح روز دوشنبه 28 مرداد سال 1332 با فريادهاي " جاويد شاه " به خيابان هاي مركزي تهران ريختند.
اصرار و تكرار ما در ريختن بار تمامي گناهان بر گردن " عامل خارجي" و " خارجيها" البته مسئله جديدي نيست. ما يك عمر است كه بار همه عقب ماندگيها و ناكامي هايمان را بر گردن خارجيها ريخته ايم. في الواقع از زماني كه ما در نيمه دوم قرن نوزدهم چشم باز كرديم و متوجه فاصله وحشتناك خود با غرب شديم, عالم و آدم را مقصر دانسته ايم الا اينكه نيم نگاهي هم به خودمان بياندازيم. نسل اول انديشمندان و روشنفكران ايراني قرن نوزدهم همچون طالبوف, ميرزا فتحعلي آخوندزاده, ميرزا آقاخان كرماني, شيخ احمد روحي و ديگران مسئوليت عقب ماندگي ايران را به گردن اسلام و حمله اعراب انداختند. بعد كه با افكار و آراء پيشرفته تر آشنا شديم به سراغ استعمار رفتيم. سپس نوبت امپرياليسم, شركتهاي چند مليتي و تئوري هاي جهان سومي شبه ماركسيستي توسعه نيافتگي شد و دست آخر هم رسيديم به آمريكا و استكبار جهاني و صهيونيسم بين الملل.
ما بواقع ملت غريبي هستيم. هيچگاه ناكامي ها, شكستها و ضعفهايمان را در نتيجه بي سياستي ما, بي كفايتي ما و بي لياقتي هاي خودمان نمي دانيم. بلكه همواره آنها را بر گردن ديگران مي اندازيم. نه اين كه فقط ملت اينگونه باشد, حكومتها و نخبگان سياسي از مردم عادي نيز در اين بابت در وضعيت بدتري قرار دارند.
حاشا و كلا كه خواسته باشيم دخالت آمريكا و انگلستان را در ماجراي كودتاي 28 مرداد منكر شده و يا حتي آن را دست كم بگيريم. آنقدر اسناد و مدارك, شواهد و قرائن و اعترافات در اين زمينه وجود دارد كه نه نقش خارجيها را مي توان كتمان نمود و نه سر سوزني آن را دست كم گرفت. في الواقع اگر اصرار لندن مبني بر ساقط نمودن دكتر مصدق و طراحي و اجراي واشنگتن نبود, آب از آب هم تكان نمي خورد. اما هيچ كدام اينها بدان معنا نيست كه بسياري از واقعيتهاي تلخ كودتا را كه به خود ما ايرانيان و عملكرمان باز مي گردد نا ديده انگاريم, آنچنان كه تا به امروز كرده ايم.
يكي از واقعيتهاي تلخ كه تا به امروز نخواسته ايم بدان بپردازيم بي نقشي و عدم واكنش يا حركتي از سوي مردم عادي در جريان كودتا مي باشد. اين بي نقشي زماني معنا و مفهوم پيدا مي كند كه محبوبيت دكتر مصدق را درنظر بگيريم. به عبارت ديگر, آنچه انسان را به تحير مي اندازد آنست كه پس مردمي كه اين چنين طرفدار مصدق بودند, چرا در عمل هيچ واكنشي در حمايت از او از خود نشان ندادند؟ درست يكسال قبل از كودتا, يعني در تيرماه 1331 همان مردم در تهران و برخي ديگر از شهرستان ها , زماني كه دكتر مصدق به دنبال درگيري با شاه استعفا داده بود و شاه فقيد احمد قوام را نخست وزير نموده بود به خيابانها ريخته و بدنبال يكي دو روز تظاهرات پر شور خياباني كه اوج آن در روز 30 تير بود, با دست خالي در مقابل گلوله هاي ارتش ايستادگي نموده و با فرياد" يا مرگ يا مصدق" , شاه را وادار نمودند تا مجدداً مصدق را نخست وزير نمايد. پرسشي كه ما ترجيح داده ايم به آن نپردازيم آنست كه " آن دهها هزار نفري كه در 30 تير سال قبل به خيابانها ريخته و انصافاً خون دادند تا مصدق مجدداً نخست وزير شود, يك سال بعدش در روز 28 مرداد سال 1332 كجا بودند؟ آيا همه آنها از مصدق سر خورده شده بودند؟ آيا مصدق به آنان گفته بود كه به خيابانها بريزيد يا نريزيد؟ مگر يك سال قبلش مردم منتظر دستور مصدق بودند و يا به دستور او نخست وزيري قوام را نپذيرفته و خواهان ابقاء مصدق شدند؟فرض بگيريم كه مصدق به مردم گفته بود كه حركتي انجام ندهند. خود مردم چي؟ آيا ظرف چندين ساعت يعني از حدود 8 صبح كه مي ديدند مخالفان مصدق به خيابانها ريخته اند چرا خودشان همانند 30 تير دست به حركت نزدند؟ مردم به كنار , احزاب, تشكلها و سازمان هاي سياسي و رهبران آنان چرا حركتي نكردند؟ آيا هيچ كس آن چند ساعت سرنوشت ساز يعني در فاصله 8 صبح تا 12 الي يك بعد از ظهر كه ديگر كار تمام شده بود, متوجه وخامت اوضاع نمي شوند؟ اگر ملتي آنقدر خواب و داراي احزاب در ميدان سياسي آنقدر بي تفاوت يا نا آگاه است كه در روز روشن و در جلو چشمانش ظرف چهار پنج ساعت حكومت محبوبش را سر نگون مي سازند اما آرام نشسته و واكنشي از خود نشان نمي دهد, آيا سزاوار حكومتي بهتر از حكومت شاه سابق مي باشد؟
واقعيت دوم آنست كه چرااحزاب طرفدار مصدق از تشكلهاي درون خود جبهه ملي گرفته تا سازمانهاي چپ گراي مرتبط با حزب توده,حركتي از خود نشان ندادند؟ فرض بگيريم كه مردم عادي مسخ شده بودند و نمي دانستند در آن چند ساعت سرنوشت ساز چه كنند, آيا رهبران احزاب سياسي همچون " حزب زحمتكشان", "حزب ملت ايران", "نيروي سوم", "حزب ايران", " پان ايرانيستها"و مهمتر از همه حزب نيرومند, متشكل و سازمان يافته "توده" با دهها هزار كادر حزبي ورزيده نيز نمي ديدند يا درك نمي كردند كه كودتا در شرف تكميل است؟
واقعيت سوم اين است كه اعضاء سابق جبهه ملي و كساني كه نقششان در ملي شدن نفت كمتر از دكتر مصدق نبود, همچون آيت الله كاشاني, حسين مكي, شمس قنات آبادي, دكتر مظفر بقائي كجا بودند و چه واكنشي در قبال كودتا از خود نشان دادند؟ آيا با كودتا گران همكاري كردند؟ مخالفت كردند؟ سكوت كردند؟ حزب توده ماهها بود كه شعار مي داد اگر كودتايي بوقوع به پيوندد آن را در نطفه خفه خواهد كرد و كودتا را بدل به يك انقلاب مردمي خواهد ساخت. روزنامه "شاهد” ارگان حزب زحمتكشان نيز همين طور. روزنامه " باختر امروز " دكتر حسين فاطمي كه يكي از ارگان هاي رسمي جبهه ملي بود نيز همين طور. اما بنظر مي رسد كه در صبح روز كودتا بر روي همه آنان گرد مرگ پاشيده بودند.
از اين پرسشها كه بگذريم مي رسيم به پرسشهاي عميق تر. آيا مي توان گفت كه حد اقل يكي از دلايل بي تفاوتي بسياري از مردم تهران و نريختن آنان به خيابانها در حمايت و پشتيباني از دكتر مصدق در صبح روز كودتا, باز مي گشت به اين واقعيت كه بخشي از مردم در فاصله 30 تير 1331 و 28 مرداد 1332 از عملكرد مصدق سر خورده شده بودند؟ آيا اين احتمال را نمي شود داد كه برخي از مردم هم در نتيجه مشكلات و مسائلي كه در خلال دو سال حكومت مصدق اتفاق افتاده بود دلسرد شده و ديگر اصراري بر آن حما يتي كه سال قبلش از او كرده بودند نداشتند. فراموش نكنيم كه شرايط عمومي كشور در يك سال آخر دولت مصدق, شرايط مطلوب و عادي نبود. بي ثباتي, هرج و مرج, درگيريهاي پايان ناپذير خياباني ميان مخالفين و مدافعين مصدق, ميان طرفداران حزب توده و پان ايرانيستها, ميان توده ايها و طرفداران بقائي و حزب زحمتكشان, ميان طرفداران آيت الله كاشاني با توده ايها از يكسو و طرفداران دكتر مصدق از سويي ديگر, بخشي از زندگي روزمره مردم تهران شده بود. اختلافات گسترده ميان مخالفين و مدافعين دكتر مصدق در جبهه ملي, در مجلس, در مطبوعات, اتهامات له و عليه يك ديگر, هر گروه ديگري را متهم به پشت كردن به ملت, همكاري با انگلستان, خيانت به نهضت, فرصت طلبي, خودخواهي و . . . مي كرد. وضع بد اقتصادي نيز اوضاع را نابسامان تر و بردامنه سرخوردگي و نا اميدي بخشهايي از مردم بخصوص لايه هاي متوسط و مرفه شهري مي افزود. و بالاخره فهرست بلند بالاي عملكرد حزب توده كه عملاً آب به آسياب دشمن مي ريخت و بيشترين ضربه, لطمه و مشكلات را فراروي حكومت مصدق ايجاد كرده بود. هيچكس به اندازه انگليسي ها متوجه اوضاع نابسامان نشده و هيچكس نيز به اندازه آنان تلاش نمي كرد تا از آب گل آلود ماهي بگيرد. بر اساس اسناد جديدي كه انتشار يافته انگليسي ها عاملاً و عامداً بر اين اغتشاشات و نا آرامي ها دامن زده بعلاوه تلاش زيادي مي كردند تا با ترسانيدن روحانيت و مسلمانان معتقد از حزب توده و بزرگ نمودن خطر كمونيزم, نشان دهند كه مصدق كاره اي نبوده و مملكت دارد به دست " توده اي هاي بي دين خدا نشناس" مي افتد.
رهبري حزب توده, جبهه ملي و مصدق را آمريكايي و مخالفين وي را از دربار, اشرف و ملاكين گرفته تا آيت الله كاشاني, حسين مكي, بقائي و ديگران را عوامل انگلستان مي دانست.
تحولات تاريخي در نزد ما ايرانيان يا سياه اند يا سفيد. شخصيتهاي تاريخي نيز ايضاً يا خادم اند و منشاً خير و سفيدي و روشنايي, يا خائن اند و مزدور و سياه و عامل اجنبي. بعنوان مثال, امير كبير و آنچه كه در سه سال و اندي زمامداريش كرده درست بوده. بنابراين سقوط او ارتباطي به سياستها و تصميمات دوران زمامداريش پيدا نمي كند. بلكه ربط پيدا مي كند به قدرتهاي استعماري و عوامل پشت پرده شان. پيرامون دكتر مصدق نيز چنين نگاهي وجود دارد. هر آنچه دكتر مصدق در دوران قبل از نخست وزيريش انجام داده است درست بوده و هر آنچه هم در دوسال و اندي دوران نخست وزيريش انجام داده باز هم صحيح و بي عيب و نقص بوده. بنابر اين سقوط او از قدرت و كودتاي 28 مرداد ارتباطي با سياستها و تصميمات و عملكرد دكتر مصدق پيدا نمي كند و همه اش باز مي گردد به قدرتهاي خارجي و عواملشان. اما آيا در عالم واقعيت هم اينگونه بود؟
دكتر مصدق شخصيتي بود دموكرات, معتقد به حاكميت قانون, ملي و وطن دوست, ايران دوست, پاك و به دور از هر گونه فساد, و بدور از هر گونه وابستگي به قدرتهاي خارجي. به علاوه بر خلاف بسياري از رجال و رهبران سياسي ديگر, عاشق قدرت نبود و حاضر نبود قدرت را به هر قيمتي حفظ كند. مطلقاً حاضر نبود با گرفتن و زدن و بستن مخالفين, يا به زير پا نهادن قانون, با مزدور و بيگانه پرست و عامل اجنبي و وابسته خواندن مخالفينش يا هر كس كه زبان انتقاد بر وي مي گشود, قدرت را براي خود نگه دارد . صفات و ويژگيهايي كه در ميان نخبگان و رهبران سياسي تاريخ معاصر ايران به ندرت وجود داشته است. اما آيا اينها بدان معناست كه پس هر آنچه كه انجام داده است درست بوده و زمامداريش بي عيب و نقص بوده؟
از لايه ملي شدن نفت گرفته تا بسياري از سياستها و عملكرد آن زنده ياد به هنگام زمامداري قابل نقد است .
ما در اين نوشتار بناي آن را نداريم كه به تك تك اين سياستها پرداخته و آنها را مورد ارزيابي قرار دهيم. بلكه بيشتر مرادمان صرفاً طرح اين پرسش است كه آيا ملي شدن صنعت نفت تنها راه احقاق حقوق ايران بود؟ آيا پس از ملي شدن, هيچ يك از پيشنهادات و راه حل هايي كه براي حل اختلافات ميان ايران و انگلستان پيدا شد واقعاً قابل قبول نبود؟ آيا وساطت هاي آمريكايي ها ( با توجه به اين كه در اوايل ملي شدن نفت و در زمان رياست جمهوري ترومن, آمريكا نه تنها از انگلستان پشتيباني نمي كرد بلكه معتقد بود كه انگلستان دارد به ايران اجحاف مي كند) نمي بايستي مورد توجه جدي تر ايران قرار مي گرفت؟ آيا فرمول موسوم به 50, 50 ( تقسيم در آمد به طور مساوي ميان ايران و انگلستان) كه با نظارت و پا در مياني آمريكايي ها ( بانك جهاني بعنوان حكم ميان ايران و انگلستان بر تقسيم درآمد نفت بر طبق اين فرمول نظارت مي كرد), راه حل مناسبي نبود؟ با توجه به اينكه ما در تمام دوران نخست وزيري دكتر مصدق و عليرغم آن كه دولت ايران حاضر شده بود تخفيف قابل توجهي به خريداران نفت ايران بدهد, مع ذالك حتي يك مشتري هم براي نفت ايران پيدا نشده بود, راه حل آمريكايي ها به نفع ما نبود؟ در چار چوب راه حل مصالحه جويانه اي كه آمريكا پيشنهاد كرده بود ايران مجبور مي شد تا يك مقداري از مواضعش عقب نشيني كند. اما واقعيت آنست كه عقب نشيني بيشر و خيلي بيشتر از سوي انگلستان صورت مي گرفت و لندن موافقتي با پيشنهاد واشينگتن نداشت. در چار چوب فرمول پيشنهادي كه بانك جهاني ناظر بر درآمدهاي نفتي ايران مي شد, ما مي توانستيم بمرور زمان حاكميتمان را در صنايع نفت افزايش داده و بتدريج مديريت اكتشاف, استخراج, بهره برداري و فروش را از آن خود نماييم . زيرا در چار چوب آن فرمول انگلستان مجبور مي شد كه در اصول حق حاكميت ايران بر نفت را بپذيرد. اما برخورد ما اساساً به گونه اي بود كه ما بدنبال يافتن راه حل نيستيم. درست مشابه برخوردي كه در دوران زمامداري كارتر در خصوص گروگانها كرديم. در جريان بحران گروگانگيري ما واقعاً دنبال يافتن راه حل نبوديم. ابداً نمي خواستيم تا مساله گروگانگيري اساساً حل و فصل شود. بنابر اين پيشنهادات و راه حل هايي را كه در بر گيرنده منافع و مصالح ما بود و از سوي دولت كارتر براي حل بحران گروگانها ارائه شده بود نپذيرفتيم. آنچه را كه در نهايت در چار چوب بيانيه الجزاير پذيرفتيم فاقد امتيازات بود. زيرا در جريان بحران گروگانگيري هدف كسب منافع ملي و گرفتن امتياز از آمريكا نبود. في الواقع گروگانها و اشغال سفارت براي ما بدل شده بود به يك ابزار نيرومند سياسي براي رويارويي با مخالفان داخلي مان. مصالح ديگر فرع بر اين ملاحظه عمده بود. بنابر اين مهم نبود كه آمريكايي ها چه پيشنهادات و امتيازاتي را حاضر شده اند بما بدهند. ما همه را يكسره رد مي كرديم زيرا اصل قضيه آن بود كه گروگانگيري تداوم يابد. در خصوص نفت هم كم و بيش همين حالت حاكم شده بود. اي بسا دكتر مصدق نيز دريافته بود كه اين پيشنهاد يا آن يكي با در نظر گرفتن شرايط موجود خوب است. اما افكار عمومي به گونه اي عليه انگلستان و شركت نفت تهييج شده بود كه شايد دكتر مصدق هم جرات نمي كرد به مصالحه دست بزند. همان حزب توده كه تا ديروز كل جريان نفت را دعواي انگلستان و آمريكا تحليل مي كرد, اگر دكتر مصدق تن به مصالحه داده بود, او را متهم به خيانت, سازش و كنار آمدن با انگلستان مي كرد. ايضاً آيت الله كاشاني و همراهانش كه به بهانه اي مي خواستند مصدق را محكوم سازند. در حالي كه رسيدن به يك راه حل ميانه بسيار به نفع ما بود. پايه اي مي شد براي خروج كشور از بحران, حل معضلات اقتصادي و بالاتر از همه, نهادينه شدن حاكميت ملي و تداوم حكومت دكتر مصدق . اما با اصرار بر يكدندگي و اين است و جز اين نيست ما عملاً همه چيز را از دست داديم. آيا اگر مصالحه صورت مي گرفت باز هم انگليسي ها و آمريكايي ها اصرار مي داشتند تا حكومت مصدق را ساقط نمايند؟ همانطور كه اشاره شد, آمريكايي ها در ابتدا به هيچ روي از انگلستان جانبداري نمي كردند و انصافاً بيطرف بودند. اما تداوم بن بست مسئله از يكسو و وخيم تر شدن اوضاع سياسي و اجتماعي ايران , نهايتاً آنان را به سمت و سوي پذيرش راه حل انگلستان يعني ساقط نمودن دولت مصدق سوق داد.
سر انجام مي رسيم به يكي ديگر از جدي ترين ضعفها و اشكالات ملي شدن نفت كه عبارت است از مشكلات و سازماندهي آن جنبش؛ يا دقيقتر گفته باشيم فقدان تشكيلات و سازماندهي. دكتر مصدق در اساس يك رهبر كاريزماتيك بود. در جامعه اي كه سطح سواد و دانش عمومي سياسي در آن چندان پيشرفته نبود. آنچه كه مصدق را بر روي كار آورد صرفاً حمايت مردمي و آنچه كه او را بر روي قدرت نگه داشت نيز محبوبيت مردمي بود. اما هنوز سال اول صدارتش به پايان نرسيده بود كه صف گسترده اي از مخالفين بتدريج در مقابلش قد برافراشتند. انگلستان, آمريكا, دربار, محمد رضا شاه, اشرف, خوانين, مجلس, ملاكين, رجال سياسي محافظه كار, وابستگان به اليگارشي حاكم, ارتش, نخبگان سياسي, حزب توده, ياران سابق ( آيت الله كاشاني, مكي, بقائي و. . .) شماري از مطبوعات و بالاخره برخي از روحانيون. مصدق در مقابل اين صف گسترده مخالفين صرفاً متكي بود به كاريزما يا محبوبيتي كه در ميان مردم داشت. اما صرف كاريزما و محبوبيت مردمي نمي توانست او را بر مسند قدرت نگهدارد. همانطور كه آلنده را نيز در شيلي نتوانست نگهدارد. آنچه كه مي بايستي صورت مي گرفت آن بود كه مصدق بخشي از آن كاريزما, آن نيرو و حمايت بالقوه مردمي را از قوه به فعل در مي آورد. اين از قوه به فعل درآمدن مي بايستي در قالب يك تشكل و سازماندهي سياسي در مي آمد. مصدق و جبهه ملي مي بايستي پايگاه مردمي شان را در قالب يك تشكل سياسي سازماندهي مي كردند. اما مصدق روحياتاً اهل تشكل و مبارزات سازمان يافته نبود. حداقل فايده اي كه تشكل و سازماندهي مي توانست براي نهضت به بار آورد آن بود كه مردم در آن ساعات حساس و سرنوشت ساز شكل گيري كودتا, مي توانستند وارد عمل شده و در مقابل كودتا بايستند. طرح ضعف و فقدان تشكل و سازماندهي به اين معنا نيست كه اگر اين ضعف نبود , مصدق مي توانست محبوبيتش را در قالب يك حزب و تشكل سياسي منضبط و منسجم سازماندهي نمايد, ساير مشكلات و معضلات از جمله مسائل اقتصادي مرتفع مي شدند, حاشا و كلا. بلكه هدفمان آن است كه نشان دهيم نهضت ملي شدن نفت با چه تشكيلاتي از درون روبرو بود.
واقعيت آن است كه نه قبل و نه بعد از پيروزي انقلاب, ما كمتر حاضر شده ايم بر روي اين مسائل و واقعيتها كار كنيم. در عوض بسنده كرده ايم به اينكه سازمان سيا و آمريكايي ها و اينتليجنت سرويس و انگليسي ها چه نقشي داشتند. كه صد البته هر قدر در اين خصوص گفته شود, اغراق نخواهد بود. اما آيا زمان آن نرسيده كه پس از گذشت قريب به نيم قرن از آن واقعه, قدري به بررسي ريشه هاي عميق تر اسباب و علل ناكاميهاي آن جنبش عظيم ملي بپردازيم و صرفاً با ريختن تمامي بار گناهان بر سر عامل خارجي چشمانمان را بر روي عملكرد و ضعفهاي خودمان آنگونه كه تا امروز بسته ايم, بر نبنديم."
امیر هوشنگ آریان پور
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما