استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
ارتش شاهنشاهی ایران؟/دریادار امیر هوشنگ آریان پور
28 مهر 1386       بازگشت به صفحه قبل 

با توجه به نوشته اخیر آقای دکتر کاظم بدیعی در نشریه "ایرانیان" ، تحت عنوان " باز سازی ارتش ایران" ارتش و ارتشیان عهد پهلوی در بسیج حس میهنی شهره اند(؟!)
چون آقای دکتر ودیعی با نوشته خود دریچه کوچکی را برای دیگران باز گذاشتند تا شاید نظرات خود را در باره ارتش شاهنشاهی بیان کنند. خاصه با جمله آخرین خود در پایان نوشته:
" باید در پایان بگویم قصد من از این نوشته ادای دین بود که به برکت وجود امنیت آفرینان و حس تمامیت ارضی توانستم در وطنی بزیم که وطن بود. باقی مطالب به عهده مردان و زنانی است که در پیشنهاد سمینار" باز شناسی ارتش ایران" مشارکت خواهند داشت."
ارزیابی ارتش شاهنشاهی درماه های پایانی رژیم سلطنتی پهلوی می تواند حقایق انکار ناپذیری را در اختیار پیشنهاد دهنده سمینار" باز شناسی ارتش ایران" قرار دهد؟
به چند نوشته و اظهارات عده ای از امرای ارتش در آن دوران توجه می کنیم!

در صفحه 28 کتاب " آخرین سفر شاه" The Shah’s last ride)) نوشته " ویلیام شاوکراوس (William Shawcross) زیر عنوان " آخرین ملاقات سفیر انگلیس با شاه"
. . . قرار بود آنتونی پارسونز در اوایل 1979 ایران را به مقصد لندن ترک نماید. او آخرین دیدارش را با شاه تجربه ای عمیقاً عاطفی یافت و به شاه گفت به قدری از این اوضاع دردناک ناراحت است که ترجیح می دهد درباره آن صحبتی نشود. زبان سفیر به لکنت افتاده و اشک در چشمانش حلقه زده بود. شاه لبخندی زد و گفت "مهم نیست، من احساس شما را درک می کنم. اما باید آخرین بار با شما صحبت کنم". شاه گفت در برابر سه پیشنهاد مختلف قرار گرفته است: یکی این که بماند و خشونت بخرج دهد. دوم اینکه به یک پایگاه دریایی برود و بگذارد ارتش در غیاب او مردم را ساکت کنند. سوم این کشور را ترک گوید. آنگاه عقیده پارسونز را پرسید. پارسونز پاسخ داد ترجیح می دهد به این سئوال پاسخ ندهد، چون هر چه بگوید به عنوان توطئه انگلیس تفسیر خواهد شد. شاه اصرار ورزید و سفیر انگلیس با بی میلی و تاکید براین که نظریات شخصی خود را اظهار می کند و هیچ ربطی به دولت بریتانیا ندارد، جواب داد که بکار بردن زور فایده ای ندارد؛ اگر شاه را اکنون وادار کنند که به یک پایگاه دریایی برود دیری نخواهد گذشت که مجبور خواهد شد در هر حال ایران را ترک نماید. ولی اگر هم اکنون ایران را ترک کند شانس بازگشت او ناچیز خواهد بود . در این حال شاه حرکت عجیبی کرد. به ساعتش نگریست و گفت: " اگر به میل خودم بود تا ده دقیقه دیگر ایران را ترک می کردم؛ اما ناچار است بماند زیرا هنوز مجلس به شاپور بختیار نخست وزیر جدید رای اعتماد نداده است. پارسونز با خود اندیشید که این استدلال مسخره است! اما تشخیص داد گه شاه حتی در روزهای پیش از فرار خود هنوز ازدرک این مطلب ناتوان است که قدرت مثل آب شدن برف کوهستانها در فصل بهار از دستش خارج شده است.
تا این هنگام، ایران بر روی کاغذ یک کشور مشروطه سلطنتی بود، ولی در واقع تمام قدرت در دست شاه قرار داشت. او دولت و مجلس را کنترل می کرد. اکنون یک دولت جدید تعیین کرده بود و اصرار می ورزید که تا دولت مزبور طبق قانون اساسی رسماً مورد تایید مجلس قرار نگیرد کشور را ترک نخواهد کرد.
در پیرامون قدرت و لیاقت و تشخیص و حس مسئولیت سران ارتش شاهنشاهی ایران به چند مطلب که از کتاب " ماموریت تهران" ( Mission to Tehran ) به نوشته ژنرال رابرت ای. هایزر ( General Robert E. Huyser) استخراج شده اشاره می شود:
ژنرال هایزر در مورد امراء رده اول ارتش شاهنشاهی ایران می گوید ´از خود راضی بودن بیش از حد، یکی از خصوصیات و نقاط ضعف رهبران نظامی ایران است. ایرانی ها همیشه تحت این باورهستند که آنها هیچوقت اشتباه نمی کنند. اگر کاری به درستی و به طریق صحیح انجام گرفت در آنصورت "من" انجام داده ام خواهد شد، ولی اگر انجام کاری با مشکلات روبرو شد و نتیجه نداد در آنصورت دیگری آنرا انجام داده است. یکی دیگر از خصوصیات آنها قبول نکردن مسئولیت است.
در صفحه 34 کتابش در باره ژنرال ربیعی نوشته است او هم عیناً مثل ارتشبد طوفانیان از من می خواست که بخش فارسی رادیو بی بی سی را، آمریکا تحت کنترل خود در آورد! او گفت اگر شاهنشاه بروند او هم بایستی با ایشان برود. اگر بماند جانش در خطر است و در افواه عمومی به غلط اسم او را در راس اشخاص فاسد قرار داده اند.
در صفحه 57 می نویسد: ژنرال ربیعی در حالت عصبانیت و برافروختگی گفت: "با رفتن شاه ، ایران از بین خواهد رفت، ما رهبران نظامی راهی جز کودتای نظامی و در اختیار گرفتن امور مملکت نخواهیم داشت". به او گفتم بسیار فکر خوبی است، ولی یکبار دیگر نیز باید به شما بگویم چگونه می خواهید کودتا کنید. بدون آنکه حتی طرح و برنامه ای برای اجراء آن در دست داشته باشید؟! بالاخره ربیعی جواب داد" صحبت من با شما بی مورد است، اگر شاه از مملکت خارج می شود و شما هم مانع خروج او نمی شوید، در آنصورت من هم بایستی همراه او از مملکت خارج شوم. با این سخن من خود را مجبور دیدم که به ژنرال ربیعی شوک وارد کنم. من او را یک فراری ترسو خطاب کردم که به وطنش وفادار نیست و به عنوان یک آدم عاقل و بالغ فکر نمی کند. بهتر است حقایق را بهتر دیده و لمس کند".
در صفحه 30 خاطر نشان می کند: ارتشبد طوفانیان بطور وضوح نگران جان خود بود و می خواست همراه شاه از ایران خارج شود؛ در غیر اینصورت مطمئن بود که کشته خواهد شد. او سئوال کرد" چرا آمریکای بزرگ نمی تواند خمینی را ساکت کند؟" من این سئوال را در چند هفته اقامتم در ایران بطور مکرر از زبان دیگر رهبران نظامی نیز شنیدم.
در صفحه 32 تاکید می کند: مهمترین مطلبی را که ژنرال طوفانیان روی آن تکیه می کرد این بود که چگونه جان خودش را نجات دهد؟
طوفانیان می گفت که رهبران مخالفین تعداد زیادی از رهبران نظامی ایران را متهم به دزدی و فساد کرده اند، و اصرار داشت که همه قراردادهایی را که او برای خرید سلاح و مهمات و تاسیسات منعقد کرده است درست و بی خدشه و رو راست بوده است و هیچکس نمی تواند مدرکی علیه او پیدا کند. در حالی که در اطاق مشغول قدم زدن بود می خواست به خودش بقبولاند که بی گناه است و مرتکب خلافی نشده است.
در صفحه 33 هایزر نوشته است: سعی کردم به طوفانیان بقبولانم که ارتش بایستی مسئولیت ها را در غیاب شاه قبول کرده و ایران را حفظ کند. در حقیقت تنها مرجع و نیروی واقعی در مملکت است و فقط کافی است که رهبران نظامی قدم های محکم و مثبتی در مورد انسجام و یکپارچگی ارتش بردارند و وظایفشان را انجام دهند. در جواب من ژنرال طوفانیان اظهار کرد: " شاه تنها یک فرد نیست، بلکه او همه مملکت است!"
( The Shah is not just a man, he is the Country.)
در صفحه 52 نوشته است: " من ( ژنرال هایزر) سعی کردم به ژنرال طوفانیان تفهیم کنم که او نسبت به مملکتش وظایفی دارد؛ ولی او چنان با مشکلات خودش دست به گریبان بود که به حرفهای من توجهی نمی کرد. او داستان زندگی اش را بیان کرد، چگونه بزرگ شده است، چگونه ثروتش را بدست آورده و چه مقدار ثروت دارد و درچه بانکهایی نگهداری می شود. اسامی دوستان و دشمنانش را نام برد. از روابطش با شاه گفت و اضافه کرد: " شایع است که او به شاه بسیار نزدیک است، ولی این موضوع حقیقت ندارد، روابط او با شاه فقط در حد نیاز او به این و بالعکس است ( کدام نیاز!) و این روابط فقط در حد روابط شغلی است." و برای ثبوت مطالب بالا اضافه کرد: " بایستی توجه شود که شاه هیچوقت مرا بعنوان رئیس ستاد بزرگ و یا نخست وزیر ایران نگمارد، با وجود اینکه من یکی از با استعداد ترین و لایق ترین افراد این کشور هستم، ولی حتی به عنوان وزیر جنگ نیز مرا انتخاب نکرد؟!"
در صفحه 130 می آید: در روز 16 ژانویه که شاه از ایران خارج شد، ژنرال هایزر به اتفاق سایر فرماندهان نظامی در ستاد بزرگ جمع شدند تا با رفتن شاه اوضاع را بررسی و ارزیابی کنند. هایزر می نویسد: " احساسات و هیجانات حاضرین بسیار متفاوت با یکدیگر بود. یکی از ژنرالها سرش را روی شانه من گذاشته بود و گریه می کرد. یکی دیگر مشغول جوک گفتن بود. دیگری بصورت آدم ابلهی در آمده بود و در حالی که هواپیمای شاه از باند فرودگاه بلند می شد گفت:" اگر تجاوز به عنف به فرد حتمی است، بهتر است با آرامش دراز کشیده و لذت ببرد!!" (When rape is inevitable, relax and enjoy it )
در صفحه 45 می آورد: " ژنرال قره باغی اظهار کرد که شاه بایستی به جزیره کیش و یا یکی از نقاط دوردست جنوب و در صورت لزوم پس از مدتی به مرخصی خارج برود." سپس به لحظه حساس رسیده و گفت" هر وقت اعلیحضرت تشریف بردند منهم می خواهم همراه ایشان خارج شوم."
در صفحه 46 باز در مورد قره باغی می گوید: " ژنرال قره باغی در مورد طرز تفکر و طبیعت ایرانی ها و آداب و رسوم آن ها اظهار کرد: " شما باید توجه کنید که در ایران همه چیز با مملکت شما فرق دارد؛ اگر در ایران انتظار دارید که یک فردی کاری را به نتیجه برساند، باید اول به او دستور مستقیم و صریحی داده شود؛ سپس فرد مورد نظر بایستی بطور دایمی تحت نظارت شما باشد، در غیر این صورت شما پیشرفتی در کار او نخواهید دید. یک افسر ایرانی باوجود دریافت دستور مستقیم باز هم نیاز به نظارت دایم دارد تا شاید کار را نتیجه بخش انجام دهد."
در صفحه 47 می نویسد: از قره باغی سئوال کردم آیا ستاد بزرگ و ارتش ایران دارای شورای امنیت ملی است؟ شورائی که بتواند به نخست وزیر ارائه طریق کرده و او را در اجرای برنامه خاصی کمک کند؛ ضمن اینکه از طریق شورای امنیت ملی می توان نخست وزیر را در مسئولیت های ارتش درگیر کرد." ژنرال قره باغی از فکر این که نخست وزیر مسئولیت های ارتش را به عهده بگیرد استقبال کرد ولی اظهار کرد: " ارتش ایران فاقد چنین شورائی است، ضمناً نه تنها صلاحیت تهیه اینگونه طرح و برنامه ها را جهت ارائه به نخست وزیر ندارد بلکه فاقد تعداد لازم و کافی افسران متخصص و با تجربه است که بتوان به آنها اعتماد کرد." او از من خواست که پرسنل نظامی آمریکا طرحها و برنامه ها را تهیه کنند!"
در صفحه 48 تذکر می دهد: " ژنرال قره باغی توضیح داد که ارتش ایران تجربیات بسیار ناچیزی در مورد تهیه برنامه و طرح های مختلف دارد؛ چون شاه همیشه شخصاً همه برنامه ها و طرح ها را طرح ریزی و جهت اجرا به ارتش ابلاغ می کرده است، و حالا بعلت اینکه دیگر شاهی نیست که طرح ها را ابلاغ کند، لذا ارتش قادر نیست راساً در این مورد اقدامی کند. او گفت انتظار ندارد که ژنرال هویزر به این طرز تفکر پی ببرد؛ در ایران ارجحیت ها به ترتیب زیر است: " خدا، شاه، میهن" و به این دلیل است که همه سران ارتش ایران می خواهند همراه شاه از ایران خارج شوند. ژنرال هویزر نوشته است که در حقیقت ترتیب این سه کلمه برای امرای ارتش ایران چنین است:" شاه، خدا و خودشان" مملکت برای آن ها بی معنی است!
در صفجه 49 می گوید: بالاخره مجبور شدم عقیده خودم را در مورد آداب و رسوم ایرانیان به ژنرال قره باغی بگویم. عادتی که ایرانیان تمایلی به روی کاغذ آوردن طرحهایشان ندارند بایستی عوض شود. در حاشیه نشستن و انتظار این را داشتن که معجزه شود و خمینی تبدیل به بخار شده و به فضا برود احمقانه است. هر فعالیت و کاری بایستی برنامه ریزی شود و سپس با برداشتن قدم های کوچک و مثبت روزانه به مرحله اجرا گذاشته شود و این تنها راه موفقیت است.
در صفحه 65 می خوانیم: ژنرال هویزر توضیح می دهد که " رهبران ارتش ایران اصرار داشتند که اقامت من در ایران طولانی تر شده و در تهیه طرحها و برنامه ها به آنها کمک کنم" و اضافه می کند " اگر من بیش از این در ایران بمانم رهبران ارتش ممکن است بیشتر بمن متکی شوند، آنها بایستی یاد بگیرند وقتی شاه از ایران خارج شد بتوانند روی دو پای خود بایستند این کاملاً مشخص است که این گونه رهبران دنبال کسی می گردند تا به او متکی شوند.
در صفحه 69 می آورد: بالاخره من جوابی را که دنبالش بودم بدست آوردم، رهبران نظامی ایران در حالت درماندگی مطلق بسر می برند و هیچ طرح و برنامه ای در اختیار نداشتند.
( (Iran’s military leadership was in a totally helpless state. The group had nothing.)

با ذکر بخشی از مطالب کتاب خاطرات ارتشبد قره باغی که روشن کننده برداشت ها و افکار و احساس مسئولیت های رهبران ارتشی است شاید خواننده برداشت دقیقتری از ارتشیان بدست آورد.
ارتشبد قره باغی در صفحه 352 خاطراتش می نویسد:
" دیشب تا صبح ستاد هوانیروز موفق نگردید سرلشگر خسروداد را پیدا نماید. من به سرتیپ اتابکی معاون خسرو داد در یکان هوا نیروز دستور دادم که عده ای درجه دار به وسیله هلی کوپتر برای کمک به مسلسل سازی بفرستد، ولی او موفق به اجرای ماموریت نگردید. ( در آن زمان یکان هوا نیروز نزدیک به یک هزار فروندهلی کوپتر در اختیار داشته است!)
در صفحه 338 می گویئ: به دفتر گفتم تلفن سرلشگر نشلط را بگیرد تا با من صحبت کند. به سرلشگر نشاط وضع نیروی زمینی و جریان مسلسل سازی را گفته و اضافه کردم که دستور دهید 300 نفر سرباز در اختیار سپهبد بدره ای بگذارند. نشاط جواب داد: " تیمسار خوب می دانید که گارد جاویدان ماموریت مخصوصی دارد! گفتم : " تیمسار نشاط حالا وضعیت بحرانی است. اظهار نمود به سپهبد بدره ای گفتم که بر خلاف اوامر اعلیحضرت نمی توانم کاری انجام بدهم!! ( البته همه می دانیم که بعداً روشن شد علت عدم اجرای دستورات، اوامر اعلیحضرت خارج شده از ایران نبود، بلکه " اعلام همبستگی" تیمسار نشاط با کمیته امام بوده است!) [ هر چه بگندد نمکش می زنند ـــ وای بروزی که بگندد نمک؟ ! سپهبد بدره ای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی در حالیکه در سطح کشور مسئولیت اداره بالغ بر 500 هزار سپاهی و در محدوده تهران حداقل 50 هزار سپاهی را در اختیار داشته است؛ درخواست 300 سرباز برای تقویت سربازان مسلسل سازی می کند ، ولی از دست یابی به آن تعدا د معدود سرباز محروم مانده است؟!]
در صفحه 336 ارتشبد می گوید: به سپهبد بدره ای تلفن زده و اظهار کردم: تیمسار هر کمکی که فرمانداری نظامی احتیاج دارد از لحاظ عده، وسایل ارتباطی، خودرو یا سایر نیازمندیها هیچ مضایقه ای نکنید و حد اکثر تقویت و پشتیبانی را از فرماندار نظامی به عمل آورید.
سپهبد بدره ای اظهار داشت: سرلشگر ریاحی فرمانده لشگر گارد مشغول آماده کردن ارابه های جنگی برای کمک به نیروی هوایی است.
در صفحه 338 می خوانیم: از سپهبد بدره ای سئوال کردم " پس چرا ارابه های جنگی که گفتید برای کمک به نیروی هوایی به دوشان تپه بفرستید حرکت نمی کنند؟ جواب داد "ارابه ها حاضرند ولی مهمات ندارند، منتظرند که از زاغه ها مهمات برسد". گفتم مگر یکان ها آماده باش درجه 3 نیستند؟ چگونه مهمات ندارند؟ جواب داد " بعد از جریان 17 شهریور ماه 1357 دستور داده بودند( چه کسی؟) که ارابه های جنگی نباید مهمات داشته باشند."(!!! )
در صفحه 337 می نویسد: به سپهبد بدره ای تلفن زده و سئوال کردم گردانی که از لشگر قزوین خواسته بودید چطور شد؟ جواب داد به طوری که اطلاع می دهند، مخالفین در حدود کاروانسر سنگی راه را بسته و جلویشان را گرفته اند، و همه آنها را خلع سلاح کرده اند."(!؟) [ چگونه ممکن است مخالفین بی اسلحه بتوانند جلوی یک گردان تا دندان مسلح را گرفته و آنها را خلع سلاح کنند؟!]
در صفحه 341 ارتشبد می گوید: سپهبد بدره ای تلفنی اظهار کرد، چند دقیقه است که اطلاع دادند سی تانک به سرپرستی سرلشگر ریاحی فرمانده لشگر گارد برای کمک به مرکز آموزش هوایی دوشان تپه حرکت کرده اند.
پس از آنکه از رسیدن 30 تانک به نیروی هوایی خبری نمی شود! ارتشبد قره باغی در صفحه 342 ادامه داده است: برای بار چندم سپهبد بدره ای را پای تلفن خواستم، با ناراحتی و نگرانی اظهار نمود: " تیمسار به طوری که گزارش رسیده مردم در بین راه در حدود تهران پارس جلوی ستون اعزامی را گرفته و ارابه های جنگی را آتش زده اند. سرلشگر ریاحی هم تیر خورده است."
[معلوم نیست 29 تانک دیگر که آسیب ندیده بودند، چگونه از خود عکس العملی برای نجات جان سرنشینان تانک سرفرمانده نشان نداده ومخالفین را به عقب نرانده اند؟! تنها کاری که انجام داده اند خود را تسلیم مخالفینی که سلاح شان چوب و چماق و سنگ و شاید تفنگی بوده است کرده اند؟!! ]
در صفحه 343 توضیح می دهد: بعد از گزارش خبر تیر خوردن سرلشگر ریاحی هر زمان که از سپهبد خواجه نوری رئیس اداره سوم و همچنین مرکز فرماندهی ستاد سئوال می کردم که از نیروی زمینی چه خبر دارید؟ جواب می دادند: تلفن های ستاد نیروی زمینی مدتی است جواب نمی دهند.(!!!)
در صفحه 334 ملاحظه می شود: سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کشور اظهار می نمود که فرماندهان مناطق فرمانداری نظامی نیز در مرکز فرماندهی خود حضور ندارند و امور فرماندهی وی بکلی مختل گردیده است! ( دست این گونه
فرماندهان وظیفه شناس درد نکند!)

حال به صورتجلسه شورای فرماندهان ارتش روز 22 بهمن 1357 مراجعه کرده و به اظهارات رهبران ارتش شاهنشاهی در آن روز تاریخی و فراموش نشدنی گوش فرا می داریم:
ارتشبد قره باغی در صفحه 346 آورده است: ساعت 15/9 صبح روز 22 بهمن 1357 به سرلشگر جناب رئیس دفتر ستاد بزرگ ماموریت دادم که فرماندهان و معاونین نیروها و روسای سازمانها ی ارتش و ادارات ستاد بزرگ ارتشتاران را تلفنی و فوری دعوت نماید که هرچه زودتر به ستاد بزرگ بیایند. در ساعت 30/10 بود که دعوت شدگان در اطاق شورا حاضر شدند. [ در روزهای قبل ارتشبد موفق نمی شود با امرای ارتش تماس بگیرد، چون هیچیک از آنها در مرکز فرماندهی خود حضورنداشته و ضمناً خط تلفنهای نیروی زمینی و غیره جواب نمی دادند. حال مشاهده می شود هنگامیکه ارتشبد قره - باغی تصمیم به تشکیل جلسه و تصمیم گیری در مورد همبستگی می گیرد در مدتی کمتر از 45 دقیقه 27 نفر از رهبران ارتشی از جمله سرلشگر خسرو داد حضور بهم میرسانند؟!] پس از تشکیل جلسه امرای ارتش نظریات خود را اعلام می کنند
در صفحه 358 سپهبد حاتم جانشین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران چنین اظهار می کند:
" به طوری که تیمساران ملاحظه می کنید با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگان ها که فرماندهان نیرو تشریح کردند به عللی که همه می دانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است که نیروها قادر به انجام عملی نمی باشند. اعلیحضرت تشریف برده اند. آقای بختیار نخست وزیر در مجلسین اظهار کرده اند که می خواهد جمهوری اعلان کند. آنچه به نظر می رسد اختلاف در این است که اعلام جمهوری در کشور به وسیله کی خواهد و چگونه صورت بگیرد. . . پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی ارتش خود را کنارکشیده و مداخله ننماید."
ارتشبد قره باغی نوشته است:
اعلیحضرت علاوه بر دستور جلوگیری از خونریزی در جلسه ای با حضور نخست وزیر و فرماندهان نیرو های سه گانه، پشتیبانی ارتش از دولت قانونی را امر فرموده اند. . .
سپهبد حاتم اظهار کرد: " قطعاً منظور اعلیحضرت در مورد پشتیبانی ارتش از دولت تا موقعی بوده که نخست وزیر پشتیبان قانون اساسی باشد، نه خواهان جمهوری. حالا آقای بختیار می خواهد مانند مخالفین جمهوری اعلام کند، بنابر این ارتش دیگر وظیفه ندارد از ایشان پشتیبانی کند". سپس اضافه نمود: " از طرف دیگر به طوری که فرماندهان اظهار می کنند در وضعیت فعلی ارتش عملاً قادر به پشتیبانی نمی باشد، و خیلی دیر شده است. بهمین دلیل است که پیشنهاد کردم ارتش بیطرفی خود را اعلان نماید".
سپهبد فیروزمند : "من هم به منظور جلوگیری از خونریزی بیهوده با پیشنهاد سپهبد حاتم موافقم ولی با توجه به خواسته اکثریت پرسنل نیروهای مسلح عقیده دارم که لازم است با ملت ایران همبستگی اعلام شود." ( در آن دوران بحرانی چگونه سپهبد فیروزمند توانستند با اکثریت پرسنل نیروهای نظامی 500- 600 هزار نفری تماس برقرار کرده و سئوال خود را مطرح کنند!؟)
سپهبد معصومی نائینی: " اعلیحضرت از کشور خارج شده و مراجعتی هم در بین نیست. ملت ایران مدت ها است یکپارچه نشان داده اند طرفدار و خواستار آیت الله خمینی هستند و کسی طرفدار دولت بختیار نمی باشد.. . . بنابر این من هم عقیده دارم که برای جلوگیری از خونریزی و خاتمه دادن به این وضعیت ناگوار اعلام همبستگی شود."
سپهبد خلعتبری: " . . .به همین جهت من هم عقیده دارم که با ملت اعلام همبستگی شود."
سرلشگر خسرو داد فرمانده هواپیمایی نیروی زمینی طرفدار همبستگی بودند

سپهبد حسین جهانبانی: " بیش از یکماه است که بارها ما در نیروی زمینی گفتیم باید همبستگی اعلام کنیم ولی توجه نکردند."
ارتشبد جعفر شفقت وزیر جنگ، ضمن موافقت با پیشنهاد سپهبد حاتم اظهار کرد:
" باید ارتش را حفظ و از متلاشی شدن آن جلوگیری کنیم".
ارتشبد حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات پس از تائید پیشنهاد سپهبد حاتم اضافه نمود: به نظر من هم دیر شده است".
در صفحه 355 ارتشبد قره باغی در خاطراتش می نویسد: "سپهبد ربیعی ( فرمانده نیروی هوایی) بعد از دستگیری در دفاعیات خود چنین می گوید: " . . . باید به عرض برسانم که من بعد از 19 بهمن ماه که اعلام همبستگی کردم وظایف خودم را نسبت به انقلاب انجام دادم و در مسافرت امام هم نهایت سعی و کوشش را می کردم."
در کتابی که بر مبنای مذاکرات" شورای فرماندهان ارتش" در دی و بهمن 1357، تهیه شده است به نکات جالبی بر می خوریم، به این شرح:
در صفحه 151 ارتشبد طوفانیان می گوید: " الان، از شیراز اردلان آمده و می گوید ماشین و زن و بچه مرا وسط شهر توی خیابان نگه می دارند و سئوال می کنند تو کجا می روی؟ تو کجا هستی؟ می خواهی چکار کنی؟ اصلاً یک نفر پلیس نیست، هیچکس نیست!"
در صفحه 80: ارتشبد قره باغی می پرسد: " می توانید بخوانید که وضعیت قرمز چیست؟" سپهبد خواجه نوری توضیح می دهد: " وضعیت قرمز این است که تمام یگان ژاندارمری و شهربانی تحت نظر و زیر امر فرمانداری نظامی منطقه قرار بگیرد و فرمانده نظامی منطقه مسئول برقراری نظم در آنجا خواهد بود."
ارتشبد قره باغی: " اگر دارید دقیق تر بخوانید."
سپهبد خواجه نوری: " الان در اینجا ندارم".
در صفحه 104 سپهبد خواجه نوری می گوید: " تیمسار باید تصمیمات را ابلاغ بفرمائید که در وضعیت قرمز چکار بکنند".
قره باغی: در وضعیت قرمز تمام موارد پیش بینی شده است.
خواجه نوری: اما چنین مواردی در کشور ما قبلاً اتفاق نیافتاده بوده است. [ منظور خواجه نوری این است که در آئین نامه ها چنین وضعیتی پیش بینی نشده است!]
قره باغی : اجازه بفرمائید. وضعیت قرمز که ما می گوئیم، از لحاظ پرسنل، مرخصی پرسنل، آماده بودن، و . . . تمام موارد در آنجا یک به یک نوشته شده است. مسئولیت ها و کارها، هر چه که آنجا هست، آن آماده باش است.
خواجه نوری: نه آماده باش نیست. وضعیت قرمز مرحله عمل است. در وضعیت قرمز باید عمل کنند.
قره باغی: اسمش آماده باش درجه 3 است، دیگر!
خواجه نوری: تیمسار وضعیت قرمز ، آماده باش نیست.
طوفانیان: وضعیت قرمز چیه؟
خواجه نوری: وضعیت قرمز اجرا است. قربان وضعیت قرمز اجرا است، وضعیت آماده باش نیست. در وضعیت قرمز تمام عوامل شهربانی و ژاندارمری و عوامل امنیتی منطقه می روند زیر امر فرمانده نظامی قرار می گیرند. . . فرمانده نظامی، فرمانده کل است. امر به شهربانی و ژاندارمری صادر می کند و آنوقت امنیت منطقه را طبق " پالیسی" برقرار می کند. پالیسی را باید تعیین کرد.
قره باغی: پالیسی را بعد از ظهر تعیین می کنیم. یک بند من در اینجا اضافه می کنم که ما آنرا تصحیح می کنیم. به عقیده من چون وضعیت قرمز برای جنگ با دشمنان خارجی تهیه شده.
خواجه نوری: نخیر قربان! برای داخلی است.
فیروزمند: آن وضعیت آماده باش عملیات رزم است که برای خارجی تعیین شده.
قره باغی: آهان! آن آماده باش است.
بالاخره ارتشبد طوفانیان طاقت نیاورده و اظهار می کند:
" تیمسار خواهش دارم، آن لغت قرمز را بگذارید تویش باشد. برای این که افسرها ی ما عادت کرده اند. در روش فرمان نوشتن اگر آن قرمز را خط بزنیئ، آنوقت نمی کنند. قرمز را خطش نزنید، عادت گرفته اند، یاد گرفته اند." [ یک کلمه هم از باهوش ترین ارتشبد ایران بشنوید!]
فیروزمند: " بله در آمادگی عملیات و رزم، قربان، نه در وضعیت قرمز. وضعیت قرمز مربوط است به امنیت داخلی."
خواننده عزیز توجه فرمایید که این وضعیت قرمز وآماده باش درجه 3 برای ساعتها وقت شورای فرماندهان را می گیرد و بجایی نمی رسد. حتی یک نفر از مسئولین حاضر نیست به اداره سوم ستاد بزرگ ( در همان ساختمان) که کلیه آئین نامه های ارتشی در انجا ضبط شده بود مراجعه کرده و با مطالعه انواع آماده باش ها به رهبران نظامی آموزش دهد که فرق آماده باش درجه 1،2 و 3 و وضعیت قرمز چیست؟!
حال به دانش نظامی و نحوه دسترسی به خبرها و اطلاعات و وقایعی که در آن دوران بحرانی که در اختیار رهبران نظامی ارتش شاهنشاهی قرار می گرفته است نظری می اندازیم:
استخراج شده از کتاب " مثل برف آب خواهیم شد"
صفحه 60، سرهنگ مروارید" " قربان من به اطلاعتان برسانم ، دیروز در چهار راه امیرآباد ، در حدود آن نمایشگاه فرش که آنجا هست یک سری عوامل فرمانداری نظامی آنجا ایستاده بودند، قربان، یک سری از این دسته ها آمدند از جلوی اینها رد شدند و من دیدم که آنها یک حلقه گل را بردند و گذاشتند گردن آن سربازی که آنجا آماده ایستاده بود و یک عده دیگر هم دویدند و یک مقدار گل ریختند توی کامیون و و.[ نیروی زمینی و مسئولان فرمانداری نظامی در چند ماهی که افراد نظامی در سطح شهر ها مستقر شده بودند، حتی قادر نبودند امکات ضروری از قبیل توالت سیار، غذای گرم وبالاپوش برای جلوگیری از سرمای زمستان و محل استراحتی برای ماموران خود تهیه نمایند و افراد نظامی برای رفع قضای حاجت به مغازه ها مراجعه می کردند ولی آنها نیز حاضر به برآورده کردن حاجتشان نبودند! ضمناً در حالیکه این افراد مسلح در سطح شهرها مستقر شده بودند ولی هیچیک اطلاعی از ماموریت و نحوه انجام وظیفه شان نداشتند!]
صفحه 38، ارتشبد قره باغی توضیح می دهد: " . . . دیشب قطعاً روزنامه ها را ملاحظه فرمودید، کاش می آوردم اینجا که در آن نوشته اش نوشته، دستجاتی مسلح خواهند شد که نمی دانم به سازمان های دولتی و ارتشی حمله خواهند کرد، چه خواهند کرد، . . ."
صعحه 114، سپهبد مقدم رئیس سازمان امنیت و معاون نخست وزیر( و تا چند هفته قبل رئیس اداره دوم) : " عرض کنم که دیروز اگر مطبوعات را ملاحظه می فرمودید، اعلام شده است که قرار است که یک حکومت موقت تشکیل شود." (مسئول اطلاعات کشور، وقایع را از طریق خواندن روزنامه مطلع می شود!!!)
صفحه 61 ، سپهبد مقدم: " . . .الان در یک وضعیتی هستیم که باید چاره اندیشی کنیم برای: اول ـ استقلال مملکت؛ دوم ـ نگهداری نیروهای مسلح شاهنشاهی که بتواند استقلال مملکت را حفظ کند. موج های مختلفی در طول یکسال اخیر به وجود امده که نمونه اش همین آخرین خبری است که الان آوردند و به فرمانداری نظامی تهران دادند. یعنی پائین آوردن مجسمه شاهنشاه، در زمانی که ارتش شاهنشاهی هنوز مضمحل نشده است و با اقتدار تمام، با غرور تمام و با شایستگی تمام پا برجاست و ما دور همدیگر نشسته ایم و به وجود هم افتخار می کنیم. دشمنان مملکت هدفشان از بین بردن استقلال و از بین بردن نیروهای مسلح شاهنشاهی است. [ بیش از 365 روزمی گذرد تا بالاخره رئیس اداره دوم و سازمان امنیت کشور از خواب خوش بیدار شده و متوجه می شود کشور در خطر است و بفکر می افتد چگونه استقلال مملکت را حفظ کرده و از نابودی ارتش جلوگیری کنند!؟ آیا عقل سلیم به ما حکم نمی کند که این تصمیمات را بایستی در 57 سال قبل در هنگام ایجاد تشکیلات ارتش نوین ایران می گرفتند و با گذشت زمان طرحهای مربوطه را برابر شرایط و امکانات و تهدید های روز اصلاح و تکمیل می کردند؟!]
برای روشن شدن بیشتر اینکه سران ارتش شاهنشاهی ایران در چه مرتبه ای از قدرت تشخیص و درک مسئولیت و حتی قدرت تعقل کلی بوده اند و در چه اوضاع و احوالی چه چیزهایی برایشان مهم و چه مسائلی غیر مهم بوده است، چند گفت و شنود دیگر را در شورای فرماندهان نیز باید مرور کنیم:
در صفحه 78 آمده است: ارتشبد طوفانیان" ما یک مردم دنباله رو هستیم، اگر الان یک نفر اینجا بگوید تیمسار حاتم بد است، همه می گویند بد است و اگر یک نفر بگوید تیمسار حاتم خوب است، همه می گویند خوب است، اگر ما در تهران یک استخر درست کنیم، در تمام شهرها درست می کنند، اگر آب پاش هم درست کنیم، همه درست می کنند. بنابراین باید به آن حق تقدم یک، خیلی توجه کنید و تمام فشار را بگذارید روی حق تقدم یک که تهران است." . . . یک استدعای دیگر، هم دارم، همه مراقبت کنند! همه موظبت کنند! که یک سوزن از این وسایل در شهر فروخته نشود. استدعا دارم. از همه فرماندهان تمنا دارم. مهر بزنید، هرکاری که می توانید بکنید. برای این که اگر یک سوزن از این وسایل در شهر فروخته شود، آبروی ارتش می رود.
[ به طرز تفکر و دانش نظامی و تخصصی ارتشبدی که مسئولیت تهیه کلیه سلاح کشور را در اختیار داشته و در دو دهه قبل از انقلاب بالغ بر 30 بیلیون دلار از درآمد نفتی کشور را هزینه کرده بود توجه کنید؟! ارتشبد از سایر فرماندهان با خواهش و تمنا و تو بمبری و من بمیرم می خواهد از فروش وسایلی که قرار است تیمسار طوفانیان از خارج خریداری کند، چون ماسک ضد گاز، گلوله های پلاستیکی, جلیقه ضد گلوله، آشپزخانه سیار، تانکر آب، آسایشگاه های متحرک، دستشویی و توالت سیار و غیره، جلوگیری شود. البته در هیچ زمانی برای هیچیک ازاین وسایل سفارش خرید صادر نگردید!!]
در صفحه 39 ارتشبد قره باغی" " جناب نخست وزیر به من گفتند که من نمی توانم باور کنم که چگونه نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی تواند ارتباطات و مخابرات مملکت را بدست بگیرد و اداره کند. مگر ممکن است در یک مملکتی نیروهای مسلح نتواند؟" سپس ارتشبد قره باغی اضافه می کند" چون می دانید ایشان این طور که در روزنامه ها و مجله ها خواندیم و آشنایی داده اند،حدود 18 ماه در ارتش فرانسه خدمت کرده و بعد هم مدتی در نیروی مقاومت علیه آلمانها بوده است وخدمت کرده اند. وقتی این را گفتند بنده متوجه شدم که چقدر در امور ارتش وارد هستند و آنجا من نتوانستم به ایشان جوابی بدهم . . "
[خوانندگان عزیز خوب، توجه فرمایید: اولاً شخصی به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب می شود و اداره دوم و سازمان های اطلاعاتی کشور حتی به خودشان زحمت نمی دهند که سوابق خدمتی این نخست وزیر جدید را با مراجعه به سوابق و پرونده ها تهیه کرده و در اختیار مسئولین رده بالای کشور قرار دهند، لذا مسئولین علاقمند با مراجعه به روزنامه ها و مجلات از سوابق دکتر شاپور بختیار مطلع می شوند!؟ ثانیاً فرض کنیم دکتر بختیار به عنوان افسر وظیفه در سالهای 1940 ( 39 سال قبل از 1979) 18 ماه در ارتش فرانسه خدمت کرده است ؛ در حالیکه ارتشبد قره باغی و سایر تیمساران که هر کدام بیش از 30 سال در ارتش خدمت کرده و بگفته خودشان بالاترین دوره های نظامی را در ایران و آمریکا و فرانسه و انگلیس گذرانده اند! ولی متوجه می شویم این فرماندهان از لحاظ معلومات نظامی و فهم و شعور در چنان سطح پایینی قرار داشته اند که حتی قادر به دادن جواب به دو سئوال پیش پا افتاده نخست وزیر را ندارند!؟]
در صفحه 41، ارتشبد طوفانیان: " آخر ببینید ! هر کسی، هرجایی یک وظیفه دارد. بنده به سهم خودم وظیفه ام این بوده است که مثلاً راننده ها را روی اتوبوس دو طبقه یادشان بدهیم که اگر اتفاقی افتاد با اتوبوس دو طبقه بتوانند کار کنند. ولی یک طرح تهران بوده است، یک حسابی بوده، یک کتاب بزرگی بوده، یک انباری بوده، یک ذخیره ای بوده، کجا گفتند بخرند، نخریدند؟ چه کسی گفته بخرید، نخریدیم؟ آخر اینها که نمی شود!؟" [ ذکرحقیقت تلخ است ، ولی چنین ارتشبدی حتی لیاقت یاد دادن به رانندگان را نیزنداشته است!]
ارتشبد قره باغی: " تیمسار معذرت می خواهم، موضوع خریدن نبود، موضوع . . "
ارتشبد طوفانیان: " آخه . . . "

نتیجتاً با توجه به مطالبی که در بالا به آن اشاره رفت، می توان به این نتیجه رسید که با صدور اعلامیه کذایی توسط 27 نفر از امرای ارتش شاهنشاهی ، در واقع تسلیم بدون قید و شرط آن ها بوده است و از مدتها قبلل اکثریت آنها منتظر چنین فرصتی بودند که برای نجات جان خود هرچه زودتر به مردم پیوسته و اعلام همبستگی کنند. مسائل زیر موید این مطلب است:
الف ـ بنظر می رسد در آن زمان گویا تمام جهان را روی شانه های آنها گذاشته اند و به کلی سرگردان بودند و در حقیقت برای نجات خودشان از آن بحران بزرگ ( خود خواسته) چاره جویی می کردند. اما هرچه تلاش می کردند هیچ طرح و برنامه قابل اجرایی به فکرشان نمی رسید ؛ چون این فرماندهان و امرا به گونه ای عادت کرده بودند که بدون شاه اراده و استقلالی از خود نداشته باشند.
ب ـ درست است که عده معدودی از این امرا در جلسات شورای فرماندهان، یا درمذاکرات خود با ژنرال هایزرصحبت کودتا و در دست گرفتن اداره مملکت بدست ارتش را می کنند، [ کما اینکه چنین فرصتی در هنگام نخست وزیری ارتشبد ازهاری و وزیران نظامی او ، بدست آمد ولی نشان دادند که لیاقت اداره کشور را حتی با حضور شاه و پشتیبانی ارتش 500 هزار نفری ندارند. در نتیجه ارتشبد ازهاری با تمارض به بیماری قلبی از کشور فرار می کند!] ولی خود از همه بهتر می دانند که امکان چنین کاری را ندارند!
بهر حال ، اجرای یک کودتای نظامی و به دست گرفتن قدرت و کنترل عوامل صنعتی و ذخایر مالی کشور و به حرکت در آوردن اقتصاد، و سر پا آوردن دوباره کشور و تامین برق، آب و غذا و نفت مورد نیاز مردم، نیاز به تهیه طرح های اجرایی و برنامه ریزی دقیق و مفصلی را داشت که پرسنل موجود آن زمان ارتش شاهنشاهی بنا به اظهارات خود فرماندهان ارتشی قادر به طراحی و تهیه انها نبودند.
پ ـ ارتش ایران با وجود داشتن هزاران تانک و زره پوش ، هلیکوپتر و وسایل جنگی و سلاح مدرن، به علت نداشتن سوخت قادر به راه اندازی و استفاده از آنها را نداشت!
ت ـ با وجود اینکه از شهریور ماه 1357 حکومت نظامی اعلام گردید و نظامیان عملاً می بایستی بحالت آماده باش در می آمدند، عملاً مشاهده می کنیم که پرسنل ارتش شاهنشاهی فارغ از انچه در کشور می گذرد و بی توجه به اعلام آماده باش و بحرانی بودن اوضاع کشور؛ مثل گذشته و زمان عادی هر روز صبح به سر کار آمده و عصر ها به منازل خود مراجعت می کنند و در روزهای پنجشنبه وجمعه را نیزمطلقاً بسر کار نمی روند. کما اینکه در موردی ارتشبد قره باغی دستور می دهد پرسنل ستاد بزرگ هر چه زودتر برای تهیه طرحهای مختلف در سر کار حضور بهمرسانند، به ایشان گفته می شود پرسنل نظامی تا روز شنبه یعنی دو روز بعد در تعطیلی آخر هفته بسر می برند و دسترسی به آنها امکان پذیر نیست! چنین سهل انگاری از سوی نظامیان و فرماندهان آنها نشان می دهد که تا چه اندازه آنها به سوگندی که برای حفظ تاج و تخت رژیم پهلوی خورده بودند اعتقاد داشته و وفادار بوده اند!؟
ث ـ در آخرین روزهای بحرانی و قبل از سرنگونی رژیم شاهنشاهی، هنگامیکه دستور صادر می شود تانکها برای کمک به نیروی هوایی اعزام گردند ، مشاهده می شود که به علت نداشتن گلوله ( آنهم در وضعیت قرمز و آماده باش) قادر به انجام ماموریت بسیار حیاتی نبوده و بالاخره پس از گذشت چندین ساعت معطلی که گلوله های توپ از زاغه ها می رسند ، فرمانده لشگر های گارد سرلشگر ریاحی مسیری را انتخاب می کند که اجباراً از زیر پل میدان فوزیه عبور می کرده است وارتفاع پل مانع حرکت تانکها شده و در نتیجه مردم بی سلاح موفق به خلع سلاح 30 فروند تانک مسلح می شوند و سرلشگر ریاحی نا آگاه و ناوارد، کشته می شود. یکی از دلایل پیروزی زود رس انقلابیون همین بی تدبیری فرمانده لشگر گارد و و و افسران زیردستش ، که منجر به خلع سلاح تانکها شد می باشد.
ج ـ تنها وسیله رابطه ستاد بزرگ ارتشتاران با ستاد نیروهای زمینی ، هوایی و دریایی از طریق تلفن بوده است و کنترل این تلفنها در دست شرکت تلفن و اوپراتورهای پیوسته به انقلابیون قرار داشته است. ارتش شاهنشاهی. هیچ طریقه ثانوی "حفاظت شده ای" را برای برقراری ارتباط بین واحدهای خود در نظر نگرفته بود، لذا اوپراتور های انقلابی به آسانی ، به کلیه مکالمات تلفنی ارتشیان گوش فرا داده و از کلیه حرکات آنها برای جلوگیری از فعالیت مخالفین آگاه شده و به طریقی آنرا خنثی می کردند. چنانچه 30 تانک مسلح را خلع سلاح نمودند!
ح ـ با توجه به اظهارات فرماندهان و امرای ارتش که در این نوشته به خلاصه ای از ان اشاره رفت، خواننده فوراً پی می برد که اطلاعات نظامی ، سیاسی و اجتماعی آنها چقدر سطحی و پیش پا افتاده است و دانستنی ها متکی به اطلاعات مستند بدست آمده از طریق اداره دوم، ضد اطلاعات ارتش، ساواک و یا سایر منابع اطلاعاتی نبوده بلکه فقط نقل قول از گفته یا اظهارات یک فرد یا خواندن یک خبر در روزنامه و یا گوش دادن به خبری که از یک رادیوی خارجی پخش می شد،بوده است!؟
آیا چنین ارتشی با برخورداری از چنین فرماندهانی نبایستی محکوم به فنا می بود؟!
ضمناً نمی توان منکر این حقیقت بود، که اکثریت کادر جوانی که در آن ارتش مشغول خدمت بودند و پس از انقلاب بهمن 1357 مورد بی مهری رژیم جدید واقع شده، عده ای به جوخه های آتش سپرده شدند، عده زیادی به زندان افتادند، و تعداد زیادی از درجه سرگردی به بالا پاکسازی شدند. با وجود همه این ناهنجاری ها و نا ملایمت ها و بی احترامی ها و تهمت ها؛ پس از شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق، هنگامیکه مسئولین رژیم اسلامی دست نیاز بسوی آنها دراز کردند، با روی گشاده و فراموش کردن همه ناملایمت های گذشته حاضر به بازگشت به خدمت مقدس سربازی شده وحتی بدون وجود شاه، وادای سوگند حفظ تاج و تخت سلطنت پهلوی و تنها بخاطر دفاع از مرز و بوم سرزمین ایران، جان خود را در طبق اخلاص تقدیم ملت ایران کردند.
همین پرسنل جوان و از جان گذشته نیروی زمینی، هوایی و دریایی بودند که در کوتاهترین زمان حماسه آفریدند وبا چنگ و دندان متجاوزان عراقی را مستاصل کرده ووادار به عقب نشینی و خروج از مرزهای ایران نمودند. در نتیجه مجموعه کشورهای عربی که از پیشرفت و دلاوری های پرسنل نیروهای نظامی ایران در حیرت فرو رفته و بی آبرویی وشکست خود را درچند قدمی می دیدند؛ اجباراً حاضر به ترک مخاصمه و پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران را کردند! ولی کجا بود عقل سلیمی در میان دولتمردان مسئول رژیم جمهوری اسلامی که عاقلانه از این فرصت طلائی استفاده کرده و از نابودی کشور ایران جلوگیری کند !؟ (آمد بسرم از انچه می ترسیدم!)

این داستان ادامه دارد و در نوشته های بعدی در مورد ارتش رضا شاهی قبل لز شهریور 1320 حقایقی به اطلاع خواهد رسید.
تهیه شده در اندیشگاه ملی ایرانیان
مهر ماه 1386
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما