استقلال - آزادی - عدالت اجتماعی (جمهوری ایرانی)
به سایت خبری جبهه ملی ایران ،پرببنده ترین سایت نیروهای ملی خوش آمدید
این سایت خبری مستقل است و به انعکاس اخبار تشکلهای جبهه ملی ایران و نیروهای ملی در سراسر جهان اختصاص دارد
از دیگر صفحات این تارنما در زیر این پیام با کلیک روی صفحه دیدن کنید
 
¤ اخبار دانشجویی
¤ صدور حکم زندان برای ۲۰ نفر از بازداشت شدگان زلزله آذربايجان
¤ دیدار اعضای جبهه ملی ایران با فرید طاهری
¤ روز دانشجو در مزار کیانوش آسا/ بیانیه دفتر تحکیم وحدت
¤ احضار مجدد پیمان عارف به دادگاه
¤ پیمان عارف بار دیگر از تحصیل محروم گردید.
¤ دفتر تحکیم وحدت و سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه ای مشترک: «صدای دانشجویان دربند باشیم»
¤ بیانیه‌ دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال; «تشکیل جبهه‌ دموکراسی‌خواهان برای صیانت از منافع ملت ایران در مقابل استبداد داخلی»
¤ ممانعت از آزادی پیمان عارف، فعال سابق دانشجویی
¤ پیمان عارف، دانشجوی زندانی، پس از اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد
¤ پیمان عارف برای سومین بار بازداشت شد
سایتهای دیگر
 
اندیشگاه ملی/ آریان پور
¤ صفحه اول  ¤ اخبار ايران  ¤ اخبار جبهه ملی  ¤ بیانیه های جبهه ملی  ¤ کورش زعيم  ¤ جبهه ملی اروپا  ¤  واشنگتن  ¤ اخبار دانشجویی  ¤ خارج از کشور  ¤ دکتر ورجاوند  ¤ زنان  ¤ نشریات  ¤ دیدگاه  ¤ دریادار مدنی  ¤ رضا آذرخش  ¤ اندیشگاه ملی/ آریان پور  ¤ کنگره ملی/ امیرانتظام  ¤ مقالات  ¤  عضويت  ¤ نهضت آزادی/حزب ملت ایران  ¤ کارگران  ¤  اسناد جبهه ملی  ¤ جوانان جبهه ملی  ¤ دکتر باوند  ¤ كانون انديشه و سخن.  ¤ بیژن مهر  ¤  سمينار جبهه ملی  ¤  فرهنگ  ¤ همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران  ¤ دفتر پژوهش های جبهه  ¤ اخبار زندانیان سیاسی  ¤ برنامه تلوزیون  ¤ اقتصاد  ¤ آلبوم عکسها  ¤ تماس با ما ¤ آرشیو خبرها
تجدید نظر در امور سیاسی و اجتماعی ایران-نظرات کلی اعضای " اندیشگاه ملی ایرانیان"
14 تیر 1385       بازگشت به صفحه قبل 
نظرات کلی اعضای " اندیشگاه ملی ایرانیان"
درمورد
تجدید نظر در امور سیاسی- اجتماعی ایران

تجارب تلخ يکصد سال گذشته نشان داده است که قشر تکنوکرات و پاره ای از روشنفکران و سياسيون دست اندر کار مسائل اجتماعی و سياسی کشور می بايست در نقش خود تجديد نظر اساسی انجام دهند. تاکنون به گواه تاريخ آنها هميشه بدنبال وقايع و انقلابات دويده اند که بآن برسند! نه آنکه در پيشاپيش آن قرار گرفته و نقش راهبری را عهده دار شده باشند! به اين علت ملت پس از هر پيروزی کوتاه مدت در کار خود درمانده و بدون در اختيار داشتن برنامه ای مدون و راه حلی عملی با انبوهی از مشکلات و مسائل روبرو شد، و چون قادر به رفع آن ها نبوده اجباراً صحنه را ترک وبدنبال کار و معيشت خود رفت و نهضت را ميان زمين و آسمان در دست فرصت طلبان رها کرده است. عدم وجود زير بنای سياسی و تشکل های حزبی خلاء سياسی را حادث شده است که فقط دشمنان منافع ملی ايران توانسته اند از اين فرصت های طلائی به نفع خوداستفاده و بهره برداری کنند. روی کار آمدن رضا شاه و يا آيت الله خمينی نيز بهمين منوال بود.
شگفتی امروز آنست که چرا روشنفکران و خاصه جامعه شناسان ما در خارج از کشور بعوض آنکه با استفاده از دانش و تجربيات خود و مطالعه اوضاع جهان و ايران ملا زده ما، راه حلهای مناسبی را برای حل مشکلات فراوان موجود در ايران ارائه نمايند ، منتظرند در داخل کشورمان اقدامی توسط افرادی منفرد و بدون پشتيبانی گروهی از طرف مردم داخل کشور صورت گيرد و اين جامعه شناسان و روشنفکران آن حرکات فردی را تاييد و يا تکذيب کنند! يعنی در حقيقت جامعه شناسان ما بجای اينکه در پيشاپيش نهضت آزاديخواهی بحرکت در آمده و آنرا راهبری کنند، دنباله رو مردم بی هدف ايران شده اند! مگر وظيفه يک نفر اقتصاد دان هدايت و راهنمايی مردم در امور اقتصادی و بازرگانی و بهبود استاندارد زندگی آنها نيست؟ بهمان طريق وظيفه يک جامعه شناس هدايت مردم در امور سياسی و اجتماعی و فرهنگی آنهاست. چرا اغلب نويسندگان ما در خارج کشور، فقط به ذکر مصيبت پرداخته و به ياد از دست رفتگانی که جان خود را فدای رسيدن به اهدافشان کرده اند ، چون فروهر ها، سيرجانی ها و ديگرانی که به دست دژخيمان رژيم ملا ها خونشان ريخته شد ، قلم فرسايی می کنند. درحاليکه در هنگاميکه همين جان باختگان با تمام وجود با رژيم می جنگيدند و سينه خود را سپر هر نوع بلايی کرده بودند ، هيچيک از اين نويسندگان نه تنها کوچکترين قدمی برای پشتيبانی از آنها و اهدافشان بر نداشتند، بلکه در تضعيف آنها نيز کوشا بودند! چرا استادان ايرانی دانشگاه ها، که در خارج کشور با موفقيت مشغول آموزش شاگردان غير ايرانی خود هستند ، و متخصصان و کارشناسان باتجربه ايرانی که در سازمانهای بين المللی آمريکايی مشغول کار بوده و حاصل تجربيات گرانبهای خود را در اختيار اين سازمانها قرار می دهند، تا بحال حاضر نشده اند راه حلهای مناسبی را برای رفع هزاران مشکل خانمان سوز وطنمان ارائه کنند؟ لابد برای دفاع از اين بی توجهی خود خواهند گفت " اگر ما راه حلی ارائه کنيم ، در آنصورت در تثبيت رژيم ملا ها قدمی برداشته ايم!" مطمعناً چنين طرز تفکری نمی تواند مورد قبول واقع شود، چون آگاه کردن مردم داخل کشور و ارائه طرقی که بتواند بعضی از مشکلات آنها را رفع نمايد، اولاً به آنها اميد می دهد که ايرانيان خارج کشور بفکر آنها بوده و دردها و ناراحتيهايشان را درک می کنند. ثانياً ياد آوری مشکلاتی که مردم ايران در آن غوطه ورند و در سالهای طولانی آن را بصورت حقايقی که جزو زندگی آنها شده است اجباراً قبول کرده اند، به خاطرشان می آورد که رژيم ولايت فقيه نتوانسته است و نخواهد توانست مشکل گشای جامعه ايران باشد و بهر طريقی که ممکن است بايستی ريشه این رژیم از جا کنده شود. لذا ارائه طريق برای رفع مشکلات ، در ثبات و برپايی بيشتر رژيم نه تنها موثر نخواهد بود، بلکه در تضعيف آن کمک خواهد نمود.
با توجه به وقايع تاريخی انکار ناپذير دو قرن گذشته و آنچه در اين دوران بر سرخود آورده ايم و يا بقول بعضی از هموطنان برسرمان آورده اند! حال چه بايد کرد تا از بدنبال سراب دويدن پايان ناپذير خود رهايی يافته و شايد به برکه آبی برسيم!

دموکراسی- عدالت اجتماعی - استقلال

استقلال و تماميت ارضی ، آرزويی است که همه ايرانيان در آن شريک هستند.
حفظ استقلال ايران ممکن نيست مگر آنکه حکومتی برخاسته از مردم و دموکراتيک در ايران بر مصدر کار باشد. حکومتی برخاسته از مردم نيز نياز به مشارکت وسيع مردم در امر خودشان دارد و ديگر " قيم"، " ظل الله"، "خدايگان"، و " ولی فقيه" از هيچ رنگ را بر نمی تابد. آنان که چشم براه کمک خارجی دارند و يا مشوق آمريکا برای نشانه گرفتن جمهوری اسلامی هستند و رويای بازگشت به گذشته را در سر می پرورانند، بايست بدانند که توسل به خارجی برای دخالت در امر داخلی ايران به مثابه صغير پنداشتن مردم ايران و در اصل تائيد همان حقارتی است که نظام" ولايت فقيه" بر آن تکيه دارد. ايرانيان، زنان و مردان آزاده، بالغ و دانا برای ساختن ايران و استقرار حکومت دموکراسی ايرانی که در صلح و صفا با جهانيان همزيستی کند، چشم به آينده دارند. ايرانی می خواهد و می تواند با دستان توانای خويش سرنوشتش را تعيين کند.

عدالت اجتماعی
دغدغه اصلی ايرانيان ، پيش از آنکه به چه کسی رای دهند تامين معاش خود و فرزندانشان است. نيازهای اساسی بخش وسيعی از جامعه، که مسکن،کار، مدرسه، بهداشت و تفريح را شامل می شود، هنوز برآورده نيست . در چنين جامعه ای اگر عدالت اجتماعی نباشد دموکراسی هم نمی تواند شکل بگيرد، و اگر بگيرد پايدار نخواهد بود. ناگفته نماند که عدالت اجتماعی مقوله ای فقط اقتصادی نيست بلکه سياسی و فرهنگی نيز هست. بحث حبس و خفقان عليه روشنفکران، سرکوب اقليت ها، اجحاف عليه زنان، و يا تقسيم مردم به خودی و غير خودی نيز در واقع نقض عدالت اجتماعی است. در اين رابطه، عملکرد قوه قضائيه از عمده ترين نوع بی عدالتی در ايران است.
در واقع زندگی نيروهای روشنفکر و مترقی طبقه متوسط ايران با توسعه سياسی آميخته است. اين بخش از جامعه بدون توسعه سياسی قادر به ادامه حيات معنوی و توليد انديشه ها و ايده های جديد نيست، و اگر آزادی انديشه و بيان از آن گرفته شود ديگر چيزی برايش باقی نمی ماند. توسعه سياسی اساس انواع ديگر توسعه های لازم برای ملت ايران است
توسعه اقتصادی
متاسفانه در ايران به توسعه اقتصادی همواره به شکل رشد کمی و فيزيکی و تجدد اقتصادی نگريسته شده است. در حالی که توسعه اقتصادی بايد به افزايش ظرفيت فکری، توليدی و تکنولوژيکی افراد جامعه نيز کمک کند و به تغيير در ساختارهای موجود بيانجامد. مهمتر از ايجاد صنعت و کارخانه، ايجاد ظرفيت های اقتصادی در فکر و تخصص و دانش مردم است. ايجاد اشتغال و ارزش افزوده از طريق فکر و تخصص افراد اهميت بيشتری دارد. متاسفانه کشور ما تاکنون با همه زير ساخت های اقتصادی گاه بسيار پر هزينه، مانند پتروشيمی، نيروگاه ها، سد ها، جاده ها، ارتباطات و غيره، سرمايه های عظيم طبيعیی و معنوی، نيروی جوان، متخصصان و انديشمندان بی شمار، و جغرافيای استراتژيک و تجارت فزون، نتوانسته است به جايگاه در خور شان خود از نظر اقتصادی برسد و کماکان از برتری رقابتی مشخص در منطقه و جهان بی بهره است. اصلی ترين عامل اين مساله را مشکل مديريت سياسی و اقتصادی کشور، و عدم نگرش و بينش درست در بخش های اقتصادی ، فرهنگی، اجتماعی، سياسی و قضائی می توان دانست.
در حالی که اکثريت ايرانيان روی استقلال و يکپارچگی ايران توافق نظر داشته اند ولی بر سر سه نياز ديگر، يعنی عدالت اجتماعی، توسعه سياسی و توسعه اقتصادی هيچگاه توافق و هماهنگی در عمل صورت نگرفته است. در 150 سال گذشته حکومت ها اين سه نياز را با هم متضاد دانسته اند، و همواره يکی را ترجيح داده و دو تای ديگر را قربانی کرده اند. درجنبش مشروطه، در جنبش ملی شدن نفت به رهبری زنده ياد دکتر مصدق، در انقلاب اسلامی و در جنبش اصلاح طلبی اخير به توسعه سياسی توجه شد، در حالی که در دوران شاهان پهلوی و رياست جمهوری رفسنجانی تکيه روی توسعه اقتصای بوده است. در اين ميان، طبقه زحمتکش از اصلی ترين نيازهای خود محروم ماند و عدالت اجتماعی جز در شعار ها ناديده گرفته شد. يکی از اتفاقات مهمی که بايد در ايران آينده بيافتد همين است که ما بتوانيم همزمان و با توازن به توافقی در جهت برآورده کردن اين سه نياز اجتماعی برسيم. اين راهی است که می تواند مارا به يک اتحاد ملی و دولت ائتلافی برساند.
اصلی ترين نياز امروز ايران دموکراسی، عدالت اجتماعی و استقلال همراه با توسعه اقتصاد ملی است. البته دموکراسی با جنگ بوجود نمی آيد، دموکراسی انسانهای دموکرات می خواهد. جامعه ای که دموکرات نيست نمی تواند به دموکراسی برسد. ما بايد قوانين بازی با دموکراسی را ياد بگيريم و به آن عمل کنيم. اين دموکراسی بايد درونی باشد نه اينکه ازخارج وارد شود. عدالت اجتماعی و استقلال و توسعه اقتصاد ملی نيز به همچنين بايد درونی و خود جوش باشند و از مردم سرچشمه بگيرد. با جنگ و زور و سرنگونی، دموکراسی به وجود نمی آيد و توسعه انجام نمی گيرد. مسايل ايران عديده است و جامعه ايران بحران زده. بايد با شکيبايی جلو رفته و مسير حرکت آينده را با احتياط طی نماید. انقلاب، سرنگونی، جنگ با آمريکا، و آشوب داخلی، همه در جهت تخريب شانس تاريخی ايرانيان، برای ايجاد دموکراسی عمل می کنند.

مدعیان مبارزه و روشنفکری

مدعيان روشنفکری و مدعيان مبارزه که از خواست های اساسی مردم بی اطلاع باشند ، کژ راهه هايی که از انقلاب مشروطيت تاکنون طی شده تکرار خواهند شد و واپسگرايی های گذشته باز توليد خواهند گرديد. متاسفانه پندار، گفتار و کردار بسياری از محافل " اپوزيسيون" ايران در داخل و خارج کشور نشان می دهند که از شکست و ناکامی های گذشته درس نياموخته اند و از درايت کافی برای ارائه طرح و برنامه که راهنما و راهگشای مردم برای رسيدن به آزادی، دموکراسی ، عدالت اجتماعی و جبران واپسگرايی جامعه باشد، برخوردار نيستند.
رهبران و محافل سلطنت طلب و برخی عناصر و گروههای ديگر شعار می دهند که" امروز فقط اتحاد" ظاهراً طرح چنين شعارهايی برای مردم کشوری که در زير سلطه رژيم استبدادی و ترور و اختناق دست و پا می زنند و در نا اميدی و استيصال بسر می برند، بطور آنی جذابيت دارد. طراحان چنين شعاری به عاقبت مناسبات سياسی جامعه و به نقش دموکراتيک نيروها در سرنوشت آينده کشور نمی اند یشند. بلکه هدف فوری و اساسی آنها" جمع آوری " قوا و هموار کردن جاده برای رسيدن به قدرت بهر قيمتی می باشد. مردم ايران " همه با هم " را در انقلاب مشروطيت و در انقلاب اخير به رهبری آيت الله خمينی تجربه کردند که چگونه عاقبت به فاجعه ای بزرگ منجر شد. با هر آخوند، رئيس قبيله، فرد ياغی، فرقه استبدادی و مرتجعی می توان متحد شد، اما عاقبت " قانون جنگل" حکمفرما می گردد و هر فرد و گروهی که درنده تر و نيرومند تر باشد، از دريدن شکم رقبای خود دريغ نخواهد کرد. بنابر اين با نيرويی بايد متحد شد و همکاری کرد که تنها به آرزوی رسيدن قدرت نيانديشد، بلکه هدفشان از کسب قدرت، تحقق بخشيدن اهداف، طرح وبرنامه مشترک نيروها، ساختن جامعه ای کثرت گرا و نوين با مشارکت دموکراتيک مرم باشد.
روشنفکران و مبارزان سياسی با تجربه و آزاد انديش بايد کوشش همه جانبه ای بعمل آورند که در داخل و خارج کشور فقط با افراد، محافل و نيروهای همگرا و متجانس متحد شوند تا بتوانند با هماهنگ کردن قوای خود در داخل و خارج بر فرهنگ تخريب، ريا کاری، منفی بافی و دروغپردازی غلبه کنند و با مقاومت و کار دستجمعی شرايطی فراهم سازند که در ميان جوانان و مردم سوته دل ايران اميد به آينده و امکان زندگی شرافتندانه ، تقويت شود.
نقش پيشگامان آزاد انديش و طراحان سياسی آينده ايران اين استکه تصوير همه جانبه و واقع بينانه ای از روند تحولات سياسی و اجتماعی ايران و جهان ارائه بدهند، خواست های کوتاه مدت و دراز مدت مردم و مصلحت جامعه و کشور را به عنوان دموکراتهای جمهوريخواه، مد نظر داشته باشند و پا بميدان مبارزه بگذارند و مديريت جامعه را در دست بگيرند.

سرنوشت حاکميت مردم در فاصله دو انقلاب ايران

انقلاب مشروطيت ايران نخستين اقدام وسيع ملت ايران در برانداختن نظام استبدادی و تحقق بخشيدن به حق حاکميت ملی خويش به شيوه ای دموکراتيک با روی کار آمدن رضا شاه و تاسيس سلسله پهلوی؛ هر چند بخش مهمی از خواستهای مردم در انقلاب مشروطيت، به صورت اقدامات اصلاحی دولتی و به شيوه ی اصلاح از بالا تحقق يافت، اما با شروع استبداد رضا شاهی، با از ميان رفتن آزادی مطبوعات و تشکل، با دست اندازی هر چه بيشتر حکومت به حق رای مردم و جلوگيری از انتخابات آزاد، و در نهايت با تشکيل دوره های قانونگذاری فرمايشی و پر کردن مجلس از نمايندگان قلابی که برگزيده واقعی مردم نبودند، روح و جوهر انقلاب مشروطه ايران پايمال شد و حق حاکميت ملی به معنای واقعی کلمه بار ديگر از ميان رفت و بدينسان جامعه دوباره در مسيری قرار گرفت که از لحاظ ارتباط حکومت با ملت تفاوت های شکلی بارز و روشنی با دوره های پيش از مشروطه نداشت. با باز ماندن حرکت جامعه به سوی آزادی و مدنيت، پادشاه مشروطه دوباره در عمل، همان سلطان مطلق العنان پيش از مشروطيت بودو پليس سياسی رژيم با خودسری بر جان و مال مردم حکومت می کرد. به عبارت ديگر، آنچه را که رژيم از لحاظ تحقق بخشی از خواست های مدنی انقلاب مشروطيت در وجدان مردم به دست آورده بود، از لحاظ سياسی از دست داد و مشروعيت سياسی قدرت بيش از پيش مورد سئوال قرار گرفت. اختناق دوران رضا شاهی اگر چه از لحاظ شکل اجتماعی با اختناق تاريخی گذشته های دور کشور فرق داشت، اما باری بيانگر آن بود که سلطنت رضا شاهی در محدوده سياسی از آرمان های مشروطيت به نحو خطرناکی دور و به ماهيت حاکميت بلا منازع استبداد سياسی در قالب ديوانسالاری حکومتی تا حدود زيادی نزديک شده است، زيرا در مقابل دستاوردهای اقتصادی و سازمان يافتگی مدنی جامعه، که حاصل حکومت رضا شاهی بود، از لحاظ سياسی، يعنی مشارکت آزادانه نيروهای اجتماعی در عرصه سياست، دوران رضا شاهی چيزی نداشت که به تاريخ عرضه کند. نه تنها سازمان، سنديکا، حزب و تجمع آزادانه ای شکل نگرفته و پايدار نشده بود، نه تنها مطبوعات به واقع مستقل و آزادانه از حکومت پيدا نشده بودند، نه تنها روح آزادانديشی و تفکر مستقل تقويت نشده بود، بلکه از ميان برداشتن نطفه های شکل گرفته ناشی از انقلاب مشروطيت و نابود کردن تظاهر سياسی آنها در حيات اجتماعی ايران کارنامه سياسی حکومت رضا شاهی را در اين زمينه تشکيل می داد.
پس از برکناری رضا شاه و برداشته شدن سرپوش اختناق و فشار، جامعه سياسی کشور، و نيروهای به اصطلاح اپوزيسيون که تازه از قيد بند رها شده بودند، توانستند دوره کوتاهی از زندگی سياسی آزادانه را تجربه کنند. شروع مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت و حضور دکترمصدق به عنوان مظهر آمال و آرزوهای ملی مردم ايران – که اميد به آزادی و دموکراسی از يکسو و آرزوی استقلال و مخالفت با نيروها و نفوذ خارجی از سوی ديگر، برآيند سياسی آن بود- در بسيج آن نيروهای تازه آزاد شده و کشاندن هر چه بيشتر آنها به صحنه عمل اجتماعی و سياسی نقش تعيين کننده ای داشت. مردم ايران دوباره موفق شده بودند در صحنه سياست حضور پيدا کنند و با دخالت در سرنوشت اجتماعی و سياسی خويش، پايه های يک حاکميت براستی ملی را بريزند. روال زندگی سياسی به نحوی بود که احساس هميشگی جدايی ملت از دولت، که در طول تاريخ به صورت نوعی عدم رضايت و مخالفت بنيادی ولی بدون هويت سياسی مشخص تجلی داشت ، می رفت تا دگرگون شود و جای خود را به اپوزيسيون سياسی به معنای خاص کلمه بدهد.
کودتای 28 مرداد 1332، نقطه پايانی بر اين روند سياسی- اجتماعی بالنسبه متعادل و آزادانه جامعه بود. سرکوب و فشاری که بی درنگ پس از کودتا بر نيروهای سياسی وارد شد بی رحمانه تر از نظاير خود در نظام رضا شاهی بود. از سوی ديگر، دستگاه حکومتی، با استفاده از حمايت خارجيان، بر تشکل سرکوبگرانه خود به نحو بی سابقه و خطرناکی افزود و قدرت سياسی، اندک اندک چنان تمرکز بی سابقه و منظمی پيدا کرد که تا آن زمان در تاريخ کشور سابقه نداشت.
رژيم همان ايدئولوژی " اصلاحات از بالا" همراه با جلوگيری از بروز آزادانه اراده ملی و تشکل آزادانه نيروهای سياسی را به نحو خطرناک تری دوباره دنبال کرد. افزايش در آمد دولت از محل فروش نفت زمينه هايی فراهم کرد که رژيم در تحقق خواست های اقتصادی و حتی تا ميزانی مدنی خود بيش از گذشته به توفيق دست يابد و جامعه ايرانی را به يک معنا وارد مرحله ای کرد که خود " تمدن بزرگ" می ناميد. با وارد شدن در الگوی توسعه اقتصادی غربی، از لحاظ سياسی فاصله ميان دولت و ملت، فاصله ميان دستاوردهای اقتصادی – فرهنگی رژيم و ماهيت سياسی- اجتماعی عقب مانده آن به حدی زياد بود که تصوير جامعه ايرانی از لحاظ سياسی در واقع بازتابی از شاهنشاهی ما قبل اسلامی ايران در مدنيت امروزی غربی می نمود و خود رژيم نيز باکی نداشت که بر اين تصوير نابهنگام تاکيد کند و هر چه بيشتر بدان نزديک شود. طبيعی است که در چنين شرايطی، که اکثريت مردم از لحاظ سياسی در واقع رعايای شاهنشاهی محسوب می شدند، آنچه بنام اپوزيسيون در خفا و آشکار باقی مانده بود از حالت اپوزيسيون سياسی به معنای دقيق کلمه هرچه بيشتر دور و به حالت مخالف بنيادی و بی هويتی که هميشه در طول تاريخ ايران دارا بوده هر چه بيشتر نزديک می شود. مخالفان حکومتی هويت سياسی – اجتماعی خود را روزبروز بيشتر از دست می دادند و در خيل عدم رضايت بی شکل و بی هويت جامعه روز به روز متحمل می شدند. انديشه سياسی جای خود را به احساس و عاطفه همدردی و همدلی و مخالف خوانی داد زيرا که بيان هر نوع انديشه مستقلی روز بروز محدود تر می شد. حتی کسانی که در داخل حکومت قرارداشتند و جزيی ازابزار اجرايی الگوی " توسعه از بالا" ی آن بودند، امکان نداشتند که به انديشه های خويش بپردازند و به صورت آزادانه به آنها بنگرند. از اين رو روز بروز چهره دوگانه می يافتند و لاقيدی و بی اعتنايی شان به آنچه به کمک خود آنها در صحنه سياسی ايران می گذشت بيشتر می شد. آنها در واقع روزها و آشکارا همنشين قدرت و عامل اجرايی حکومت بودند، اما شبها و در خفا همدرد اکثريت مردم و بيگانه نسبت به قدرتی که به يک معنا قدرت خود آنان هم بود.
در چنين شرايطی پيداست که همه چيز در مفهوم قدرت سياسی خود خلاصه می شود و همه چيز بدان بر می گردد که اين قدرت سياسی را بايد بهر وسيله و قيمتی که شده برانداخت. البته چنان شد که بايستی می شد! ولی پس از پيروزی جنبش انقلابی ايران و شکوفايی روح آزادی در سر آغاز اين جنبش ، ناگهان ورق برگشت و ولايت مطلقه فقيه بر ايران مسلط شد. و پس از آن که به صورت سيلی بنيان کن پايه های رژيم شاهنشاهی را بر افکند و آنرا در چاله مکنده عميقی که مذهب پيش پايش از قرن ها پيش کنده بود سرازير کرد، آنهم چاله ای به عمق 1400 سال! و جنبش انقلابی مردم ايران سر انجام آشکارا در حيطه نفوذ مذهب قرار گرفت.
اگر ويژگی فکری - سياسی رژيم گذشته مخالفت با تشکل عملی جامعه مدنی به صورت يک ملت خود مختار و حاکم بر اراده خويش بود، ويژگی ولايت فقيه نفی مطلق مفهوم ملت و تخريب وسيع پايه های مادی آن برای تبديل کردنش به امت اسلامی است که با وجود " ولی فقيه" نياز به موجوديت ديگری ندارد. و اين يعنی برباد دادن تمامی دستاوردهای بالنسبه مثبت يک قرن حرکت سياسی- اجتماعی مردم ايران است.
تجربه نشان داده است که نظم دموکراتيک وابسته به محتوای نظام و چگونگی ساختن قدرت وميزان حضور فعال نيروهای اجتماعی و سياسی و هستی نهادهای سياسی- اجتماعی خارج از قدرت سياسی دولتی است که در کار کرد نظام دموکراسی اهميت دارد.

جایگاه دین

در هر جامعه دموکراتيک ، که ايران آينده نيز آن را خواهد داشت ، نيروهای مذهبی حق دارند در سياست شرکت داشته باشند، رای بدهند و رای بگيرند. هر ملتی حق دارد که مذهب داشته باشد. مذهب امری معنوی است. ولی در يک کشور دموکراتيک، دين جايگاه برتری در درون حکومت ندارد، اما در کنار آن، يعنی در درون جامعه مدنی، چرا. ايران يک کشور چند مذهبی است، نيروهای اقليت مذهبی ديگر بايد مانند اکثريت از حقوقی انسانی، اجتماعی و غيره برخوردار باشند و از طريق انتخابات آزاد در تشکيل دولت ائتلافی شرکت کنند. مهم اين است که يک حکومت جمهوری دموکراتيک و ملی به وجود آيد که برای احقاق حقوق شهروندان خود حد اکثر امکانات و ظرفيت ها را فراهم کند.

حقایق وباور های ما

برای ما روشن است که جدايی حقوق شرعی از حقوق مدنی امری ناگزير است . از درون کتب آسمانی و دستورهای اوليا و انبيا نمی توان حقوق بشر و برنامه کشور داری بيرون کشيد. در جهان امروز برای اداره کشور بر پايه اتحاد و وفاق ملی، چاره ای جز مراجعه به حاکميت ملی و حقوق بين المللی و قانونگذاری آزادانه از راه آراء مردم نيست.
ما آزموده ايم که قدرت دولتی چنانچه در دست يک دولت دموکراتيک هم باشد، به تنهايی و بدون وجود هستی نهادهای اجتماعی- سياسی، صنفی خارج از حيطه قدرت دولت و يک فرهنگ سياسی دموکراتيک و اپوزيسيون به معنای اخص کلمه، نمی تواند ضامن دموکراسی پايدار و برپايی جامعه مدنی باشد.
برای ما مشخص است که تفکيک قوا و استقلال نيروهای قضايی کشور دستاورد مهم فلسفه سياسی در جهان امروز است و مراحلی که قانونگزاری نوين در رسيدگی به دعاوی تعيين کرده است، تنها ضامن معتبر در پيشگيری از تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی مردم است.
برای ما حقوق بشر سند افتخار بشريت کنونی است. و آنان که بنام ايدئولوژی های انقلابی و بشريت آرمانی معاند حقوق بشرند، و برای بشر انواع و اقلام قايلند، در واقع خود و همگنان خود را از يگانه سپر دفاعی معتبر در جهان امروز محروم و ميدان را برای انواع تجاوز ها و خودسری های فردی و گروهی باز می کنند.
اگر ما تحصيلکرده را مترادف با روشنفکر بدانيم و يا صاحبان تيتر دکترا و مهندس و ليسانس را مترادف روشنفکر تلقی کنيم معلوم می شود که هنوز ارزشگزاری مفاهيم جای خود را در معيار سنجش ما بدرستی پيدا نکرده است.
فکر در واقع خلاقيت است، انديشه نوينی است که چه در جهان شناسی، حيات شناسی و بالاخره روابط اجتماعی ( دموکراسی و آزادی خواهی بجای ديکتاتوری و تئوکراسی) بر اساس علم، تجربه و محاسبه مطرح می شود و ديد و طرز نگرش و نحوه زيست انسانها را دگرگون می کند. نشخوار فکر، فکر نيست، تقليد است. انسان متفکر ارزشگزار است. نيک و بد خود را تعيين می کند و به اعمال و کردارش راه و اندازه می نمايد
مريدان، سر سپردگان، مقلدين، مومنين متعصب و شيادان و دکانداران عقيدتی و سياسی فاقد فکرند. فکر کردن، خلاقيت و خلق ارزشهای نوين نياز به داشتن شهامت و قبول مسئوليت دارد، از اينرو در جوامع سنتی اکثريت از فکر کردن گريزانند و تقليد و سر سپردگی را ترجيح می دهند: " چه فرمان يزدان، چه فرمان شاه" شعار آنهاست.
درپيش از اسلام ايران، فکر خلاق يا وجود نداشت و يا اگر بود اثری از آن بجا نمانده است و تنها بعد از اسلام می توان صاحبان فکر و روشنفکران را بر شمرد. ای کاش برای 1400 سال گذشته، 140 روشنفکر چون رازی می داشتيم، يعنی ده روشنفکر برای هر صد سال. متاسفانه تا به امروز ما در ايران جامعه نخبه کشی داشته ايم. بهمين علت زير بنای اساسی و درست سياسی در کشور بوجود نيامده است.



چه باید کرد؟
ائتلاف و همبستگی و ایجاد یک نهضت ملی

در چنين شرايطی که راه حل های پيشنهاد شده افراطيون سروری طلب راست و چپ در کوره آزمون تاريخی با بن بست روبرو گرديده است و به تجربه آموختيم که الگوی توسعه مبتنی بر قيموميت فکری و عمل کردن به جای مردم نه همراه با مشارکت مردم، چه در رژيم شاهنشاهی و چه در نمونه مذهبی اش در عمل باطل از آب در آمده است،چه بايد کرد؟ آيا بايد دست روی دست گذاشت تا مستبدان بر سر عقل آيند و به ميل خود از استبداد و خودکامگی و در نهايت از حکومت دست بکشند؟ آيا بايد به انتظار نشست تا معجزه ای رخ دهد و صاحب قدرتی در گوشه و کنار جهان کمر همت بر بندد و ملت در بند ايران را از زنجير اسارت قرون وسطايی رها کند؟ اينها خيال باطل است. رهايی ما و ملت ما به دست خود ماست. کدام گروه از ما در داخل و خارج کشور، کدام بخش از آنچه خود را بنام " اپوزيسيون" در داخل و خارج کشور معرفی کرده است، به تنهايی قادر به شکستن طلسم اسارت و راندن غاصبان حق مردم از حکومت است، کدام گروه می تواند به تنهايی و بدون در نظر گرفتن ساير گرايش ها در برنامه ای موافق با اجماع عام ملت شرايط کشورداری مشروع و قانونی در ايران را فراهم کند؟
اگر هدف ما سرکوبی خونين تر و خانمان براندازتر از آنچه گذشته است را در سر نداشته باشيم، تنها راه نجات کشور ائتلاف و همبستگی نيروهای پای بند به حاکميت ملی، مدافع حقوق بشر، طرفدار جدايی دين از دولت و هوادار توسعه آزادانه کشور در چارچوب منافع ملی است که بتواند اصل خدشه ناپذير تماميت ارضی ايران، برخی از مسايل مهم و بنيادی کنونی، از آن جمله عدالت اجتماعی و مسئله اقوام و فرهنگ های محلی و آزادی و برابری حقوق اديان ومذاهب را بر اساس تمرکز زدايی خردمندانه حل کند.
اگر می خواهيم راه آينده تفاوتی با گذشته داشته باشد ، و دور حذف حاکم مستبد و جايگزينی آن با مستبد ديگری تکرار نگردد، بايد قبل از هر چيز به سرنوشت حاکميت مردم و مصالح ومنافع ملی و نسل جوان ايران بيانديشيم و نه منافع کوتاه مدت خود و يا گروه سياسی خود. از اين رو جامعه برای نيل به تفاهمی ملی و دموکراتيک نياز به ارزيابی واقع بينانه، به دور از تنگ نظری و درجا زدن در دگم های فردی و گروهی، از گذشته و حال داشته و دارد. در اين ارزيابی بايد نيک و بد، مثبت و منفی خود و ديگران را بدون غرض بررسی کرد.
ما بايد در بازنگری انتقادی به کارنامه گذشته خويش پيش قدم شويم تا راه برای عمل باز شود، چرا که مردم ايران چشم به راه يک اقدام عاجل اند. مردم در بند ايران هنگامی به ندای مبارزه پاسخ مثبت خواهند داد که دورنمای يک حرکت هماهنگ و يگانه ساز در راستای نيازهای واقعی کشور تهيه و تدوين و ارائه گردد.
تا هنگاميکه پايه های يک نهضت ملی همراه با برنامه های تدوين شده برای رفع مشکلات موجود و راه و رسم راهبری کشور تهيه نشده باشد، هر گونه دعوت عام به شرکت در تظاهرات و ابراز مخالفت و شروع مبارزات خيابانی نتيجه ای جز کشته و زخمی شدن و در نهايت زندانی شدن عده ای ازجوانان مبارز و آزاديخواهان در بر نخواهد داشت.
تنها با داشتن چنين آمادگی قبلی و تدارک ملی و نظم تشکيلاتی برای دستيابی به هدف مشخص و شفاف است، که می توان اتنظار داشت تظاهرات و اعتصابات فرا گير به ثمر برسند. ملت ايران نياز به ايجاد محيط سالم سياسی دارد تا در پرتو آن بتواند با اصول دموکراسی آشنا شده وبکمک روشنفکران واقعی جامعه ساختار سياسی کشور را " خود" با دست خود بسازد، نه با پول و نفوذ نهاد های غير ايرانی.


به امید آن روزی که هر فرد ایرانی، "وطن دوستی" به معنی واقعی را در سرلوحه خواسته های ملی خود قرار دهد.

امیر هوشنگ آریان پور
این نوشته در"اندیشگاه ملی ایرانیان" گرد آوری شده است.
واشنگتن دی سی
بازگشت به صفحه قبل   نسخه قابل چاپ   لینک دائمی به این خبر 
 
 
¤ اخبار جبهه ملی
¤ درگذشت مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی
¤ بازداشت پیمان عارف عضو جبهه ملی ایران
¤ ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد
¤ نامه سخنگوی جبهه ملی ایران به بی بی سی
¤ پیام های نوروزی
¤ خورشیدی که هر روز فروزان تر از روز پیش میدرخشد/بیانیه جبـــهه ملــــی ایــــران
¤ سنگر نشین بی مدعای آزادی هوشنگ کشاورز صدر رفت
¤ تجزیه طلبی محکوم است/رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران
¤ متن پیام های رهبران جبهه ملی به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کنفدراسیون
¤ تحلیل جبهه ملی ایران ازرویدادهای مصر
¤ دکتر علی رشیدی عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران به دو سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد
¤ بازداشت اعضاي جبهه ملي ايران در اسفراين خراسان شمالي
¤ بزرگداشت دکتر مصدق در واشنگتن/2 گزارش
¤ بزرگداشت دکتر محمد مصدق در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی شنبه 10 نوامبر 2012
¤ مشروح سومین گزارش احمد شهید در رابطه با حقوق بشر در ایران
¤ جبهه ملي ايران , نيروي هوايي و خلبانان قهرمان دفاع مقدس را گراميداشت
¤ تکدیب امضا
¤ جبهه ملی ایران: به یاری زلزله زدگان بشتابیم
¤ درگذشت رادمرد میهن دوست آقای دکترخسروسعیدی عضو حزب ایران و جبهه ملی ایران
¤ ننگ ونفرین بربیست وهشتم مرداد
¤ اسطوره مقاومت مهندس عباس اميرانتظام در بيمارستان بستري شد
¤ بیانیه ادیب برومند و جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا در اظهار تاثر و همدردی با هموطنان داغدیده آذربایجانی
¤ احضار كورش زعيم
¤ درود بر چهاردهم مرداد / ادیب بـرومـند- رهبر جبهه ملی ایــران
¤ جبهه ملی ایران نسل کشی مسلمانان در میانمار را محکوم میکند
¤ بیانیه ادیب بـــرومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت بزرگداشت ۳۰ تیر 1331
¤ نامه سرگشاده جبهه ملی ایران به رئیس جمهور آمریکا درمورد ادعای واهی مالکیت امارات بر جزایر ایرانی
¤ عمل جراحی قلب دکتر حسین موسویان، رییس هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
¤ گرامیداشت یکصدوسی امین زادروز دکتر محمد مصدق در پاریس و کلن
¤ یادداشت اعتراض جبهه ملی ایران به موسسه گوگل
¤ تکذیب مذاکرات جبهه ملی ایران با آقای رضا پهلوی و نزدیکان ایشان
¤ جبهه ملی ایران مهیای ستیزه گری در باره حفظ تمامیت کشور است/ادیـب بـرومـند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
¤ پیام های نوروزی استاد ادیـب بـرومـنـد , دکتر حسین موسویان ,اقاي حسن لباسچی و مهندس كورش زعيم
¤ پیام نوروزی ادیـب بـرومـنـد
¤ دیدارسخنگو و اعضای جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی
¤ بیانیه ادیـب بـــــرومــند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران درباره انتخابات اسفند ۱۳۹۰
¤ جبهه ملی ايران در انتخابات شرکت نمی کند
¤ آخرین وضعیت جبهه ملی ایران
¤ وضعیت نا مساعد جسمی حمید رضا خادم، زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ اوین
¤ آیا جبهه ملی ایران منحل میشود؟
¤ بازجویی و بازداشت فعالان و اعضای جبهه ملی ایران
¤ ادامه بازداشتها و احضار اعضای جبهه ملی ایران به وزارت اطلاعات
¤ برگزاری جلسات شورای جبهه ملی ایران ممنوع شد
¤ احضارعیسی خان حاتمی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران/ بازداشت مهندس محمد توسلی
¤ بازداشت دکتر علی رشیدی
¤ احضار ملیون به وزارت اطلاعات
¤ نشست مهرماه شوراي مركزي جبهه ملي ايران
¤ جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران پنج شنبه در تهران برگزار شد
¤ جبهه ملی ایران در خارج از کشور نماینده ندارد
¤ @نامه پیمان عارف به احمدی نژاد@دیدار از پیمان عارف
© 2004 - 2011 - خبرگزاری جبهه ملی ایران - J M I N e w s . c o m - تماس با ما